تأثیر گفتگو پیرامون صلح و عدالت بر موازین اخلاقی مذهبی
فارسی 2642 نمایش |در عصر حاضر، مسلمانان همچون مسیحیان به شدت درباره ی سرنوشت خود، مفهوم تاریخ و جایگاه انسان در تاریخ و جوامع مختلف بشری می اندیشند. هم زمان، کثرت حوادث سال های اخیر بر شدت مشکلات اخلاقی گذشته افزوده و مشکلات جدیدی را نیز به وجود آورده که زمینه ای را برای مسائل نه چندان ساده و قابل تفکر ایجاد کرده است. سؤال اساسی این است که اصول موازین اخلاقی چیست که باید آنها را در سیاست، اقتصاد و زندگی شخصی، روابط میان انسان ها، ملت ها، و دولت ها ملاک عمل قرار دهیم؟ به چه دلیل، مردم این قوانین اخلاقی را به شکل های مختلف به کار می برند و حتی گاه از آنها سوء استفاده می کنند؟ اصولا اخلاق چیست؟ آیا مقصود از اخلاق صرف شرایط انسانی است که به اوضاع متغیر تاریخی وابسته است یا به مجموعه دستورات جاودانه و تغییر ناپذیر الهی اطلاق می شود که حتی اگر کل جهان از اجرای آن دست بکشد، کهنه و فرسوده نمی شود؟
حقوق معاصر و اصول زندگی اخلاقی سنتی گاه می توانند دچار تضاد شوند. مفهوم گناهی که در علم اخلاق دینی وجود دارد، به هیچ وجه شبیه به مفهوم خیانت، آن طور که قوانین عرفی آن را تفسیر می کنند، نیست. بسیاری از رفتارها که از نقطه نظر معیارهای اخلاقی در دوران مختلف تاریخی بدون قید و شرط محکوم بودند، در همان زمان، بر اساس قانون بسیاری از کشورها غیر اخلاقی به شمار نمی آورند. چه چیزی کلا مجوز بروز بزهکاری در اجتماع است. در دنیای امروز معیارهایی قابل قبول است که برای مردم دیگر مضر نباشد. معمولا ضرر در مقولات فیزیکی و مادی بروز می کند. اما نباید فراموش کرد که ارزش هایی نیز وجود دارد که بسیار برتر و والاتر از ارزش های صرفا مادی است. این ارزش های معنوی، مطلق و فراگیر است.
نظام های قانونگذاری در سطوح ملی و بین المللی با یکدیگر متفاوت هستند. امروز، اصول حقوقی بسیاری از کشورها زیر سؤال رفته و با یکدیگر در تضاد هستند. کافی است از تضاد شدیدی که میان حاکمیت و تمامیت ارضی دولت ها و منافع اقشار مختلف مردم وجود دارد، نام برده شود. این تضاد چندین بار باعث بروز خون ریزی های شدید شده و امروز نیز می تواند در زمینه ی بروز مناقشات جدید خطر آفرین باشد.
تصور می شود که در میان این انبوه مسائل حل نشده، می توان دو مسأله را جدا کرد:
مسأله ی نخست، ارتباط متقابل عدالت و عطوفت و صلح و حقیقت است. در عرصه ی جهانی اغلب میان صلح جویی ایده آل و تلاش برای برقراری نظمی عادلانه که برای همه چیز محدودیت قائل می شود تضاد وجود دارد. همچنین میان مفهوم حقیقت و آنچه به عنوان مصادیق حقیقت معرفی می گردد، مغایرت مشاهده می شود.
دومین تضاد امروز در مفهوم بشر دوستی است، مفهومی که ارزش والای تفکر فردی به ویژه ماهیت مادی را طلب می کند، و هدف اصلی آن دست یابی به کمال و سعادت ابدی و آمادگی برای آن است البته میان مسیحیان و مسلمانان، در زمینه ی الهیات اختلاف نظرهایی وجود دارد.
شاید پیروان اسلام بیش از حد خوش بین هستند: آنها به پیروزی حقیقت، عطوفت و کمال موازین اخلاقی به ویژه در این دنیا امیدوارند، در حالی که مسیحیان، پایان جهان (آخر زمان) را در پیروزی خدا بر بدی ها می بینند. تنها زمانی این بدی ها و ویرانی انسان به اوج خود می رسد که اراده ی تخریب شده، او را به سوی گناه و اعمال زشت و شیطانی بکشاند. امروز در بسیاری از کشورهای جهان الگوی مصرف گرایی، الگوی پیشرفت و ترقی جهان شده است.
اخیرا همه ی ما اغلب با تصورات وسیعی درباره ی حیات زمینی بشر، همانند معیار کامل خوبی و بدی و یا بالاترین معیارهای حقیقت که فرهنگ، معنویات و دیگر جنبه های آن را سبب می شود، روبرو می شویم. جامعه ی ایده آل با توجه به این گونه تصورات باید برای همه ی اعضای خود، حداکثر رفاه مادی زندگی و همچنین آموزش رسیدن به منابع معنوی و امکانات انتزاعی «معنوی ـ فرهنگی» را تأمین کند. ضمنا به هیچ وجه نباید نیازمندی های خود را محدود کرد، مگر هنگامی که موجب تعدی و تجاوز به حقوق دیگران شود که در این صورت مشمول کیفر جزایی خواهد شد. در نظام یاد شده، نقش ارزش های جامعه تا حمایت ساده ی حکومتی تنزل می یابد؛ یعنی مکانیزمی که رعایت «قانون بازی» را در ارتباط متقابل میان اشخاص تضمین می کند. ایجاد نظام قانون گذاری جهانی و امکان وارد کردن دولت و جامعه به رعایت این قوانین، باید به ما اجازه دهد که درباره «پیروزی کامل» تمدن صرفا متکی بر عقل که نیاز کمتری به خدا دارد، سخن بگوییم.
بی گمان نمی توان ضرورت تشکیل زندگی مادی انسان ها و تضمین حقوق و آزادی آنها را انکار کرد. توجه به خوراک مناسب برای نزدیکان و خود، و فراهم کردن حداکثر شرایط مناسب اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و معنوی، مسائلی هستند که از نظر اخلاقی شایسته و پسندیده اند. اما آیا زندگی بشر فقط در تأمین نیازهای مادی خلاصه می شود؟ ما درباره رسیدن به رفاه مادی که برای مردم کشورهای پیشرفته یک اصل است و گمان نمی رود دستیابی به آن برای همه ی انسان ها عملی باشد، سخن نمی گوییم؛ زیرا با منافع اکولوژیکی (زیست محیطی ) در تضاد است و علاوه بر این، خود را جایگزین استعمار اقتصادی اکثر ساکنان جهان می کند که در ازای کار بسیار سخت و دشوار، حقوق ناچیزی دریافت می کنند.
بروز علایق خودخواهانه ی انسان در مرکز کاینات مخصوص به خود اوست. ضمنا این علایق نه تنها منجر به «پیروزی» حقوق «مصرف کنندگان»، بلکه «پیروزی» مارکسیسم می شود. این مسأله قطعا با واکنش مردمی روبرو می شود که زندگیشان با ارزش هایی پیوند خورده که در درک و عقل بشر نیز نمی گنجد. به چه دلیل غالب مسلمانان جهان تلاش می کنند تا در سرزمین های خود نظمی را ایجاد کنند که برای مردم غرب غیر قابل درک است و طبیعتا این نظم از دین آنها نشأت می گیرد و به عنوان قوانین اجتماعی پذیرفته می شود؟ چرا بسیاری از مردم در کشورهای غربی علیه موازین پست اخلاقی به پا می خیزند و از پرداختن پول خود برای تبلیغ، انحراف جنسی، سقط جنین و حمایت از به اصطلاح اقلیت های سکسی اجتناب می ورزند؟
سرانجام، چرا بسیاری از هم وطنان ما برای نخستین بار نیست که از روی خیراندیشی سعی می کنند تا به غرب بفهمانند که سعی و تلاش آنها برای تغییر دادن روحیه ما و وادار کردن ما به پذیرش جهان بینی و الگوهای فرهنگی بیگانه قطعا سبب بروز تنش هایی خواهد شد؟
هر ملت، فرهنگ، دین و یا نظام فلسفی ای حق دارد تاریخ خود را خود بسازد و نظام جدید حقوق بین المللی در این زمینه، شرایط مناسب بسیار گسترده ای را فراهم می کند. اما اغلب اوقات، تلاش می کنیم تا یکی از جهان بینی های موجود ساخته دست بشر را ترویج کنیم. بنابراین اغلب ملت های اروپایی و جهان به وضوح، ادیان سنتی و ادیانی را که توسط بخش اصلی ساکنان کشور حمایت می شود، ترجیح می دادند؛ امروز، خوب است که درباره ی ارزش های والای زندگی انسان در کره ی زمین صحبت شود؛ در حالی که پرواضح است که افراد بسیاری آماده اند تا زندگی خود را به خاطر مقدسات، عقاید، سمبول ها و آرمان های خود فدا کنند.
سعی و تلاش برای مطرح کردن اولویت مجموعه ای خواسته ها در زندگی معنوی ملت ها گاهی اوقات باعث خونریزی و تلفات انسانی می شود. مسلک فردگرای افراطی نیز که نفی کننده ی ارزش اجتماعی، نوع زندگی اجتماعی و مشترکات نژادی، ملی و دینی است، خود را به عنوان مکتب پیشرفته ی تفکر اجتماعی معرفی می کند. لیکن یأس و ناامیدی رو به رشد نسبت به آن، هم در شرق و هم در غرب مشهود است.
حتی کسی که عادت کرده بود درباره ی انسان صرفا با توجه به تنهایی کامل او در برابر خداوند، طبیعت، اجتماع و تاریخ فکر کند، مجبور می شود اعتراف کند صدها میلیون انسان به این مسأله باور دارند که زندگی شخص بدون یکپارچگی و وحدت، دستخوش تحول می گردد. اما محدود کردن نیازهای خود به خاطر خدمت به نزدیکان و به خاطر زندگی و حیات جوامع بشری، خود یکی از والاترین و شایسته ترین شکل خودکفایی است. ایدئولوژی که امروز مدعی حاکمیت و قدرت در روابط بین المللی است نیز سعی دارد اخلاقیات را به عنوان بخشی از زندگی شخصی انسان قرار دهد.
پدیده هایی مانند بی وفایی زن و شوهر، روابط نامشروع، انحرافات جنسی، تبلیغ زورگویی، مواد مخدر و الکلیسم به عنوان اموری که مستقیما به حوزه فردی و شخصی افراد مربوط می گردد ترویج می شود و لذا ورود در این حوزه ها را ناقض آزادی های فردی و... می دانند. در مورد ارتباط آشکار این پدیده ها با بسیاری از پدیده های خطرناک اجتماعی مانند جنایت، فروپاشی خانواده ها و بیماری های واگیرداری که از طریق روابط نامشروع جنسی منتقل می شود، سخن نخواهیم گفت.
مشکل جدیتری که در اینجا وجود دارد، تضاد معضلات و نارسائی های یاد شده با موازین کهن اخلاقی است که به عقیده ی بسیاری بالاترین جایگاه معنوی را به خود اختصاص داده اند و به همین دلیل اولویت بسیاری نسبت به هرگونه قوانین و تصمیمات بشری دارد. بله، ممکن است امروز برخی از انسان ها ریشه ی مذهبی اخلاق و خصوصیت بی تردید فلسفی آن را به رسمیت نشناسند، اما خود ذات انسان معمولا در مقابل اوج فساد اخلاقی قیام می کند و جوامع دموکراتیک، ناگزیر باید در مناسبات خود، اخلاق اجتماعی را منعکس کنند. علاوه براین، نفی خصوصیات تزلزل ناپذیر و ماهیت بشری قوانین جاودان اخلاقی در کل حتی سبب تطهیر دستورات بی قید و شرط اخلاقی می شود.
امروز موضوع دخالت علم و فناوری در طبیعت، گیاهان، جانوران و انسان با شور و شوق بسیاری مورد بحث قرار می گیرد. مهندس ژنتیک قادر است به انسان چند برابر بیشتر مواد غذایی بدهد و او را از برخی بیماری ها نجات بخشد و عمر او را طولانی تر کند. بدیهی است که دیر یا زود برخی مشکلات عملی فناوری ژنتیکی که برای جسم انسان خطرناک است نیز برطرف خواهد شد. اما چرا برای زندگی دنیوی و رسیدن به غذای بیشتر به خود اجازه می دهیم که هر طور که دلمان می خواهد، دنیای خود را تغییر دهیم؟
ما تنها برخی پرسش هایی را که شدیدا در آستانه ی تحول دوران تاریخی در پیش رو داریم، در اینجا مطرح کردیم. این پرسش ها در برخی موارد، جدید هستند، اما ماهیت آنها به خوبی برای بسیاری از مردم و نسل ها مشخص بوده است. بارها و بارها انسان ها سعی کردند تا زندگی خود را بدون خدا شروع کنند و تفکر خویش را بالاتر از اراده ی خالق قرار دهند. دقیقا حتی امروز نیز در بروز بسیاری از مناقشات اقتصادی، سیاسی و حتی نظامی، عامل عدم درک متقابل میان صاحب نظران عقلی و دینی نسبت به دنیا، انسان، حرکت و مفهوم تاریخ زمین و همچنین نسبت به آن واقعیتی که وسیع تر و والاتر از آن است (خدا)، مشهود است. جدایی فاجعه آمیز به وجود آمده مستقیما بر درک ارتباط متقابل عدالت و صلح تأثیر می گذارد و اگر مردم اساسا عدالت و قانون را در رؤیا ببینند، در آن صورت رفع دشمنی و استقرار صلح کاری بس دشوار خواهد بود.
ما مطمئن هستیم که حرکت به سوی جهان عادلانه می تواند و باید در جامه ی عمل پوشاندن دیدگاه دینی در زمینه ی پیشرفت دولت، جامعه و اخلاق بسیار مؤثر باشد. حل مشکلات عدیده ی جهان معاصر تنها از طریق جهان بینی عقلی، عاقلانه نیست. عقل بشری تنها به وخیم تر شدن بحران معنوی- اخلاقی تمدن کمک می کند. پذیرش تابلوی هماهنگ انسان دوستی جهان و تأثیر یکسان آن بر مسائل دنیا از طریق گفتگو، موجب رفع فاصله و سوء تفاهمات میان ادیان و ملل مختلف خواهد شد. امید است که زمانی فرا رسد که نه تنها در قلوب مؤمنان، بلکه در صحنه ی عظیم اجتماعی، خوبی، حقیقت و صلح در کنار هم باشند.
منـابـع
مجموعه مقالات سه نشست ديني مركز گفتگوي اديان با كليساي ارتدوكس روسيه- مركز گفتگوي اديان
منابع اينترنتي
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها