اسرائیلیات و زمینه های نفوذ آن به فرهنگ اسلامی

فارسی 5309 نمایش |

تحریف

زمانی که اسلام از جزیرة العرب طلوع کرد، معاندان و بدخواهان این آیین الهی که بسان خفاشانی شب پرست تاب نظاره این نور الهی را نداشتند تمام توان خود را به کار گرفتند تا مانع این خورشید جهان افروز شوند. دشمنان اسلام که از راه مقابله نظامی و توسل به زور طرفی نبسته بودند، شیوه ای جدید برگزیدند. با هدف مشوه و مشوش جلوه دادن چهره تابناک اسلام به روش تحریف و قلب حقایق روی آوردند و بر آن شدند تا با خرافی نشان دادن آیین پاک محمدی پیروانش را از گرد این شمع فروزان پراکنده سازند و اسلام را در منظر همگان، دینی مغایر با مبانی عقلی و علمی ترسیم نمایند. در این میان یهودیان که از دشمنان زخم خورده اسلام بودند و ظهور و گسترش اسلام هیمنه و ابهت آنها را در هم شکسته بود و بساط امتیازهای ساختگی آنها را در هم پیچیده بود حقد و کینه اسلام را در دل می پروراندند و از هیچ فرصتی برای توطئه گری و دسیسه چینی علیه اسلام فروگذار نمی کردند، یکی از شگردهای شوم آنان، آلوده ساختن زلال جاری معارف دینی با اباطیل و افسانه های خرافی و پیرایه هایی بود که یا زاییده ذهن بیمار آنان بود و یا ریشه در کتابهای تحریف شده آنان داشت. اینان برای مسخ مفاهیم دینی و تحریف تعالیم و احکام اسلامی به القای انواع شبه ها و دروغ پراکنی در میان مسلمانان پرداختند و بخش قابل توجهی از مفاهیم دینی را مشوب به خرافات و مجعولات خود نمودند، که این قبیل مجعولات و افسانه های خرافی و قصه های ساختگی را (خواه از ناحیه یهودیان باشد و یا دیگران) در اصطلاح «اسرائیلیات» می نامیم.

معنای اسرائیلیات

دکتر محمدحسین ذهبی در معنای اسرائیلیات تعریف جامعی ارائه می دهد و می گوید: «واژه اسرائیلیات گرچه ظاهرا نشانگر نفوذ فرهنگ یهود در تفاسیر می باشد لیکن مقصود ما از اسرائیلیات مفهومی گسترده تر و فراگیرتر از این است و آن عبارت است از تاثیر پذیری تفاسیر از فرهنگ یهودی و مسیحی و غلبه رنگ این دو فرهنگ و مانند آنها بر تفاسیر. اما از آنجا که از صدر اسلام تا زمان عالمگیر شدن آن همواره یهودیان بیش از سایرین با مسلمانان معاشرت داشته و از نظر تعداد هم بیش از همقطاران خود بوده اند بدین جهت (در مقایسه با مسیحیت و سایر فرقه ها) بیشترین تاثیر را در تفاسیر (و سایر منابع اسلامی) بر جای گذارده اند.»

مصادر اسرائیلیات
اسرائیلیات از دو منبع و مصدر اصلی سرچشمه گرفته اند:
1- کتب تحریف شده یهود و نصاری. بسیاری از روایات اسرائیلی ریشه در منابع تحریف شده یهود و نصاری دارد که با امعان نظر می توان دریافت برخی داستانهای خرافی و اساطیر و اباطیل مندرج در کتابهای آنها با رنگ و لعابی جدید و با پردازشی اسلامی وارد تفاسیر و سایر منابع مسلمین گردیده اند.
2- خیال پردازی و افسانه سرایی های مسلمان نمایان اهل کتاب. یکی از سرچشمه های مهم اسرائیلیات، ذهنیت پردازی و افسانه سرایی یهودیان و مسیحیان تازه مسلمانی چون کعب الاحبار، وهب بن منبه، تمیم داری، عبدالله بن سلام و همکیشان آنها بوده است.

عوامل و زمینه های نفوذ اسرائیلیات به فرهنگ اسلامی

1- حضور اهل کتاب در جزیرة العرب پیش از اسلام: گرچه آیین بت پرستی بر بیشتر اعراب غلبه داشت و تا اعماق جزیرة العرب شیوع پیدا کرده بود، اما دو آیین یهودیت و مسیحیت (در مقایسه با سایر ادیان) در جزیرة العرب اهمیتی، درخور توجه داشتند و آشنایی و امتزاج و معاشرت اعراب با پیروان این ادیان نقش به سزایی در انتقال فرهنگ اهل کتاب به اعراب چه قبل و چه بعد از اسلام ایفا می نمود. دکتر طه حسین به دنبال بحث در زمینه های آشنایی اعراب با آیین یهود و مسیحیت می نویسد: «بنابراین اعتقاد به این مطلب که ملت یهود در آن عصر دور و بر کنار (از سایر ملل و ادیان) زندگی می کرد و از وضع ملتهای همسایه خود بی خبر بود درست نیست زیرا دو کیش یهودی و مسیحی بر مردم جنوب و شمال (جزیرة العرب) از آسمان فرود نیامده بلکه از راه ارتباط با ملتهای متمدن همسایه به دست آنان و اینان رسیده بود و تردیدی نیست که برخی از مردم که با دولت ایران همسایه و تا حدی زیر نفوذ و سیطره ایرانیان قرار داشتند کیش زردشتی را شناخته و پذیرفته بودند.»
آری، همین معاشرتها و تعاملها بود که بستر مناسبی برای شیوع فرهنگ اهل کتاب در جامعه عرب پیش از اسلام مهیا می نمود و به دلیل ضعف فرهنگی که بر عرب جاهلی آن دوره حاکم بود آنها بیشترین تاثیر را از عقاید و آداب و سنن اهل کتاب و به ویژه اساطیر و داستانهای خرافی که در میان آنها رواج داشت، پذیرفتند.
2 - ضعف فرهنگی عرب: مردم جزیرة العرب که بیشتر بادیه نشین بودند عمدتا از معارف عقلی بی بهره بودند و مسائلی چون منازعات قبیله ای و انتقام جویی مهمترین مشغله ذهنی آنها بود. درگیری و جنگ و جدال دایم، فرصتی برای تامل در اعتقادات دینی برای آنها باقی نمی گذاشت. مظهر عقل عرب جاهلی شعر و لغت و امثال و حکایات بود... آنها از علم و فلسفه بهره نداشتند زیرا زندگی اجتماعی آنها درخور علم و فلسفه نبود. دانش آنها منحصر به علم انساب یا شناختن اوضاع جوی بود. نگاهی اجمالی به خرافاتی که در میان عرب جاهلی رواج داشت نشانگر آن است که چون از ریشه یابی حوادث و کشف علتها عاجز بود به علومی چون کهانت، قیافه شناسی، عیافه (پیش گویی های مستند به پرواز و آواز خاص پرندگان) و مانند اینها روی آورد و طبیعی بود که در شناخت علل و اسباب علم بسیار سطحی نگر بود.
تعبیرات موجود در پاره ای از آیات قرآن کریم (قرآن کریم در سوره جمعه آیه 2 از اعراب جاهلی با تعابیری همچون «امیین» و بیسوادان و یا کسانی که در گمراهی آشکاری به سر می بردند یاد نموده است) و روایات اسلامی درباره جامعه عربی عصر جاهلی، گویای سطح نازل فرهنگی آنها و غوطه ور بودنشان در گرداب نادانی و سرگردانی در بیابان اوهام و خرافات است. عدم برخورداری عرب جاهلی از پشتوانه فرهنگی، تاثیری مهم در انفعال آنها نسبت به اهل کتاب که از وجاهت و منزلت علمی خاصی در نزد اعراب برخوردار بودند بر جای می گذاشت. اهل کتاب به خاطر برخورداری از میراث دینی و فرهنگی و آگاهی از داستانهای انبیا و سرگذشت پادشاهان و داستانهای شگفت انگیز درباره آفرینش عالم و مانند آن، و به دلیل برخورداری از یک شریعت دینی و کتابهایی چند (که آن را به خدا و پیامبران نسبت می دادند) همواره بر مشرکان عرب جاهلی مباهات می نمودند.
از جمله عواملی که به ویژه به قبول وجاهت فرهنگی مورد ادعای یهود کمک می نمود و به آنان نوعی تشخص می بخشید نوید آنان به ظهور پیامبری جدید بود که آنان صفاتش را در کتبی که بدانها دسترسی داشتند، یافته بودند و آن را برای اعراب حکایت می کردند. از سوی دیگر آنها خود را از اولیاء و دوستان خدا و از برگزیدگان الهی معرفی می کردند و بدین سبب برای خود جایگاهی ویژه قایل بودند. شواهد و روایات تاریخی فراوانی دلالت بر سلطه فرهنگی اهل کتاب بر اعراب جاهلی داشته و این مدعای برخی محققان را اثبات می کند: «عرب در برابر اهل کتاب همچون شاگرد نسبت به استاد عمل می نمود و آنان را سرچشمه فرهنگ و معرفت خویش می دانستند.» از ابن عباس نقل شده است: «این گروه از انصار که بت پرست بودند با گروه دیگری از یهود که اهل کتاب بودند در کنار هم می زیستند و آنها برای یهود از نظر علمی شأنی والا قایل بودند و در بسیاری از کارهای خود از آنها تبعیت می کردند.»
در متون تاریخی آمده است که یهودیان مکانهای به خصوصی در جزیرة العرب داشتند که علما و احبار یهود در آنها احکام شریعت یهود و تاریخ گذشتگان و سرگذشت پیامبران پیشین و تعالیم تورات را تعلیم می دادند که این مکانها در نزد اعراب به «مدارس» یا «بیت المدارس» یا «مدارش» معروف بود. شواهد و قراینی که از کتب روایی و تاریخی به دست می آید نشانگر آن است که برخی از بزرگان مکه و یثرب به این مکانها رفت و آمد می کردند و سؤالهایی در باب داستانهای انبیا و گذشتگان و موضوعات دیگر با علمای یهود مطرح می کردند و آنها (بر طبق آنچه با ذهن آنان مانوس بود) پاسخ می دادند و از همین رهگذر داستانهای اسرائیلی و اساطیر بسیاری در میان اعراب (چه قبل از اسلام و چه بعد از ظهور اسلام) رواج یافت.
قریش، به عنوان بزرگترین قبیله عرب از حیث تقدس که خود را اهل حمس (تشدد در دین) می خوانده، در مقابل یهود بسیار خاضع بوده است و این تسلط فرهنگی بعدها و پس از ظهور اسلام نیز ادامه یافت و مسلمین از اهل کتاب همچنان با نقل قصه های تورات و انجیل و کلمات قصار آنها، این تسلط را حفظ کردند. ابن جریر و ابن ابی حاتم و دارمی در مسند خود نقل کرده اند: «عده ای از مسلمین بعضی از شنیده های خود از یهودیان را می نوشتند. آن گاه پیامبر اسلام (ص) فرمود: "ضلالت برای امتی بس که از آنچه پیامبرشان آورده دوری گزیند و روی به سوی مطالب دیگران آورد." آن گاه این آیه نازل شد: "اولم یکفهم انا انزلنا علیک الکتاب یتلی علیهم؛ آیا برای آنان کافی نیست که این کتاب را بر تو نازل کردیم که پیوسته بر آنها تلاوت می شود؟!" (عنکبوت/ 51
نصوصی در دست است که نشان می دهد اهل کتاب با بهره گیری از آگاهیهای پیشین و نفوذ فرهنگی خود به عنوان میراث دوره جاهلیت برای به دست آوردن موقعیتی در جامعه جدید بسیار کوشیدند. متون دینی آنان مشترکات فراوانی با دین اسلام داشت و آنان توانستند با بهره گیری از همین زمینه مدعی داشتن آگاهیهایی در زمینه تفسیر قرآنی شوند. افزون بر این آنان با استفاده از این امر که در متون گذشته آنان آگاهی از بعثت رسول خدا (ص) آمده، زمینه آن را تا به آنجا گسترش دادند که گویی در کتب مقدس آگاهیهای فراوانی درباره سیر تحولات جامعه اسلامی، سرگذشت خلفا و رخدادها و جنگها آمده است. باور داشتن مسلمان به این امور کار اهل کتاب را آسان کرد. اما آنچه به گسترش اسرائیلیات و داستانهای خرافی و مجعول اهل کتاب کمک می نمود اسلام آوردن ظاهری و سطحی تنی چند از علما و دانشمندان یهود و نصاری بود که با پوشیدن کسوت اسلام و حتی در آمدن به کسوت صحابه پیامبر (ص) توانستند به راحتی بسیاری از عقاید خرافی و رسوبات فکری خود را در قالب روایات و احادیث به خورد مسلمانان بدهند و زلال جاری فرهنگ اسلامی را با مجعولات و موهومات خود آلوده سازند. یکی از عواملی که سبب می گردید تا اسرائیلیات و مجعولات این گروه از مسلمان نماهای اهل کتاب به دیده قبول نگریسته شود آن بود که اغلب مسلمانان اینان را هم رتبه و همشان اصحاب رسول خدا (ص) دانسته و ارج و قرب شایانی برای آنان قایل بودند و این در حالی بود که از منویات شوم آنان بی خبر بودند.

قصه سرایی

3- قصه سرایان و افسانه پردازان و نقش آنها در ترویج اسرائیلیات: از آنجا که قصه همواره ابزاری کارآمد در تاثیر گذاری بر مخاطبان بوده است، اسرائیلیات پردازان نیز از این ابزار در جهت پیشبرد اهداف خود استفاده های فراوان بردند و خود به یکی از قطبهای مهم خلق و اشاعه داستانهای خرافی و جعلی مبدل شدند. هر چند پیش از ظهور اسلام و در دوره جاهلیت اساطیر و افسانه های بسیار در میان اعراب جاهلی رواج داشت، اما علاقه وافری که مردم عادی و حتی گاه صحابه پیامبر (ص) به روایات داستانی و حکایات سایر اقوام و ملل نشان می دادند سبب رشد فعالیت قصه گویان پس از پیدایش اسلام گردید. در پاره ای از تفاسیر، روایاتی چند در بیان شأن نزول آیه سوم سوره مبارکه یوسف وارد شده که نشان می دهد گروهی از صحابه پیامبر (ص) به دلیل گردش به شنیدن داستانهای بنی اسرائیل توسط یهودیان مدینه (که به احتمال زیاد ناشی از تصور آنان نسبت به یهودیان قبل از اسلام بوده) خواهان شنیدن همان قصص از رسول خدا (ص) بودند.
در یکی از روایات نقل شده که اصحاب از رسول خدا (ص) خواستند تا برای آنان «قصص» نقل کند. در پاسخ این درخواست این آیه نازل شد که: «نحن نقص علیک احسن القصص؛ ما بهترین سرگذشتها را از طریق این قرآن بر تو بازگو می کنیم.» (یوسف/ 3) افرادی چند از جمله «نضربن حارث»، در زمان حیات پیامبر گرامی اسلام (ص) از همین عامل، یعنی مشغول داشتن مردم به داستانهای جاهلی و یا اساطیر و افسانه ها که از سایر اقوام و ملل (خصوصا یهودیان) به عاریت گرفته شده بود، به عنوان ابزاری برای مبارزه با اسلام و رویارویی با قرآن بهره می جستند. پس از رحلت رسول اکرم (ص) و به دنبال غروب مهر نبوی از گستره افق اسلام خلا فرهنگی عظیمی جامعه اسلامی را فرا گرفت که یکی از دلایل آن سیاست نادرست حکام در انزوای عالمان حقیقی و بی توجهی به آنان در حل مشکلات و معضلات فکری و فرهنگی جامعه اسلامی بود. به دنبال این امر هیات حاکمه برای مشغول داشتن مردم به مسائلی حاشیه ای و غیر ضرور و به جهت پر کردن این خلا فرهنگی، به شیوه ای جدید روی آورد که نه تنها نوعی لذت خیالی و دلپذیر برای مردم در برداشت بلکه با منافع حاکمان وقت نیز هیچ گونه تعارض و اصطکاکی نداشت.
این شیوه اجازه دادن به قصه گویی آن دسته از علمای اهل کتابی بود که به ظاهر اسلام آورده بودند و از این طریق هر چه می خواستند، از انواع اسطوره ها، افسانه ها و ترهات در میان مردم منتشر می کردند و اوهام و خیالات آنان را به افقهای دور دست و غبار آلود می بردند و سپس در بیابان بیکران رؤیاها و دریای ژرف و بی پایان فراموشی رها می کردند. اهل کتاب در تصدی این امر از دیگران سزاوارتر و ماهرتر و از همگان در تحقق اهداف مورد نظر دستگاه شایسته تر بودند، زیرا از قدیم مورد احترام عرب قرار داشتند و اعتماد آنان را به خود و دانش خویش جلب کرده بودند و اسلام نیز علی رغم تلاش فراوان نتوانست این دیدگاه بی پایه را از دلهای بیمار و ضعیف آنان بزداید. دانشمندان اهل کتاب به خوبی از عهده این ماموریت بر آمدند و همه اهداف حکومت و حاکمان و دیگر اهدافی را که خود در رسیدن بدان کوشش می کردند و شب و روز در راه نیل و حصول بدان تلاش می کردند تحقق بخشیدند. محققان تصریح نموده اند که جریان قصه خوانی در صدر اسلام حرکتی متاثر از فرهنگ اهل کتاب بوده و برای قرنها مایه های اصلی آن قصصی بوده که اهل کتاب از انبیاء و مانند آنها روایت می کرده اند. قصه خوانی نوعی فرهنگ را در کنار فرهنگ اسلامی قرار داد و علی رغم مخالفت برخی از عالمان دین و با حمایت برخی از خلفا و محدثان توانست در عمق جامعه نفوذ کند و اثرات مصیبت باری بر فرهنگ اسلامی بگذارد.
خصوصیت عمده این قصه ها با این که قرار بوده قصه به معنای واقعی و اصیل آن یعنی، تاریخی باشد دوری آنها از واقعیت است، که البته با نام واقعیت بر مردم عرضه شده است. دکتر احمد امین می نویسد: «اخبار یهود و نصاری و افسانه های ملل دیگر از همین مجرا (یعنی قصه سرایان) وارد اسلام شد. افزایش قصه سرایی باعث فزونی دروغ و جعل حدیث گردید و حقایق تاریخی را وارونه ساخت و محققان را دچار رنج نمود و طریق حق را بر آنان پوشیده ساخت.»
4 - حکومت اموی و نقش آن در اشاعه اسرائیلیات: با به سلطنت رسیدن معاویه و حاکمیت خاندان اموی بر جامعه اسلامی سیر قهقرایی فرهنگ و ارزشهای اسلامی و احیای سنتهای جاهلی آغاز گردید و در چنین محیطی بود که بسیاری از بیماردلان، جاعلان حدیث، قصه سرایان درباری، مروجان اسرائیلیات، مسیحیان رومی، ورشکستگان سیاسی و ته مانده های کفار قریش بسان مگسانی پیرامون شیرینی جاه و جلال حکام اموی گرد آمدند و از این خوان گسترده بهره ای وافر بردند. از آنجا که اکثر حکام اموی خود بهره ای از علم و دانش نبرده بودند برای پرکردن خلا علمی موجود در جامعه اسلامی به اهل کتاب و شعرا و خطبا و قصه گویان روی نمودند و آنها نیز تا توانستند ترهات و اباطیل خود را در میان مسلمانان پراکنده ساختند و چهره تابناک اسلام را زشت و کریه جلوه دادند.
دکتر احمد امین در توصیف گوشه ای از عصر تاریک اموی می نویسد: «دولت بنی امیه نسبت به نشر علوم کمکی نمی کرد فقط ادب و فن قصه گویی رسمی را رواج می داد. دربار خود را به روی شعرا و خطبا باز کرده و قصه گویان را در مسجد معین و موظف می نمود. به علم و فلسفه هیچ توجه و اهتمامی نداشت. علت آن جمود باید این باشد که:
اولا- اساس حکومت بنی امیه فشار و خشونت بود و برای دوام آن به وجود شعرا و گویندگان نیازمند بودند، زیرا شعر و خطابه در آن روزگار مانند نامه نگاری عصر کنونی بوده است. بدین سبب غیر از شعرایی که لب به ثنای آنان می گشودند کسان دیگر در نزد آنان مرتبتی نداشتند.
ثانیا- وضع بنی امیه یک وضع بدوی جاهلی خشن بود که از علم و فلسفه لذتی نمی بردند، و به یک خطبه بلیغ توجه بیشتری می کردند.»
ابن ابی الحدید گروهی از صحابه و تابعین که معاویه آنها را به جعل حدیث گماشته بود - نام برده و به نقش عمال معاویه در ساختن احادیث فضایل صحابه برای تقرب به بنی امیه اشاره نموده است. معاویه و سایر حکام اموی که برای رسیدن به اهداف سیاسی خود به کارگیری هر وسیله ای را مجاز می شماردند، از روایات جعلی و ساختگی علمای یهود و مسیحی تازه مسلمان شده (یا به ظاهر مسلمان شده) و سایر جاعلان حدیث و هوسبازان وابسته به خویش نهایت بهره را بردند.
عوامل دیگری نیز زمینه ساز حرکت خزنده اسرائیلیات در جامعه اسلامی بوده است که از آن میان می توان به چند عامل ذیل اشاره نمود:
1- جلوگیری از نگارش احادیث پیامبر اکرم (ع) در طول قرن اول هجری که از یک سو منجر به نابودی حجم انبوهی از میراث اسلامی گردید و از سوی دیگر رواج اسرائیلیات و افکار خرافی و انحرافی در جامعه اسلامی را به دنبال داشت.
2- اجمال داستانهای قرآن و شرح و تفصیل کتابهای پیشین.
3- جمود برخی مفسران و محدثان در قبول هرگونه روایت.
4- فتوحات اسلامی و اختلاط و آمیزش مسلمانان با ملل بیگانه و تاثیر پذیری از برخی عقاید و آداب و رسوم آنها.
5- ترجمه بسیاری از آثار علمی، فلسفی و ادبی ملل دیگر، به ویژه ترجمه تورات و انجیل و کتب مانوی و مزدکی به زبان عربی و بالمآل آشنایی مسلمین با داستانها و اساطیر و خرافات موجود در برخی از این آثار و راهیابی آنها به متون اسلامی.
6 - فقدان ضوابط و معیارهای دقیق برای تشخیص اسرائیلیات و احادیث موضوعه در ابتدای شکل گیری جوامع روایی.
7- دور نگاه داشتن تشنگان معارف ناب اسلامی از چشمه سار زلال اهل بیت پیامبر (ص) به دلیل سیاستهای خاصی که از ناحیه دستگاه خلافت تعقیب می گردید. و عواملی دیگر..

منـابـع

حميد محمدقاسمى- مقاله اسرائيليات و زمينه هاى نفوذ آن به فرهنگ اسلامى- فصلنامه مشكوة- شماره 62-65

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها