خدا در تفکر الهی افلاطون

فارسی 5655 نمایش |

مقدمه
موضوعی که برخی متفکران و فلاسفه را به اندیشه و بحث واداشته، قابلیت تفسیر فلسفه یونان بعنوان یک فلسفه الهی است. در این مقاله با رجوع مستقیم به آثار افلاطون و ارائه تفسیر و تطبیق مختصری، فضای کلی بحث خدا در فلسفه افلاطون با استناد به متن عبارات افلاطون نشان داده می شود.

نشانه های خداشناسی در تیمائوس

پروفسور «تیلور» افلاطون شناس شهیر معاصر در اواخر شرح خود بر رساله قوانین می نویسد: «در نظر افلاطون فعالیت الهی هدفدار است، به عبارت بهتر، خداوند متشخص است، زیرا چند خدایی از آنجا که مفهوم خلقت آگاهانه را دربرندارد، در واقع فقط صورت دیگری از همان نظریه ای است که افلاطون آن را با الحاد برابر می شمارد.» سپس در جمله آخرین شرح این رساله می نویسد: «در هر حال افلاطون مبدع خداشناسی فلسفی است.» و نیز پروفسور «کرومی» در ابتدای شرح رساله تیمائوس عنوان می دارد که «...تیمائوس آشکارا توحیدی است.» می توان با رجوع به متون افلاطون و ارائه یک کار تفسیری مختصر، به اثبات خداشناسی توحیدی افلاطون پرداخت. اکنون فارغ از استدلالهای فلسفی بر وجود خداوند و توحید ذات الهی، به فضای کلی فلسفه افلاطون نظر می افکنیم که عطر خدا گونگی سراسر این فضا را به خود آغشته است. وی در آخرین جملات رساله تیمائوس افلاطون جهان طبیعت و محسوس را یکسره ظهور و تنازل یافته حقیقت احدی و نادیدنی دانسته و جلوگاه حضرت حق می شمارد: «اکنون می توانیم ادعا کنیم که گفتار ما درباره جهان به هدفی که برایش معین کرده بودیم رسیده است. چون جهان به نحوی که بیان کردیم ذوات مرگ ناپذیر و مرگ پذیر را حاوی گردید. خود نیز ذات زنده ای شد که به چشم در می آید و همه چیزهای دیدنی را دربردارد، تصویری است از آنچه فقط از راه تفکر قابل درک است و خدایی است که به حس در می آید، در نهایت بزرگی و علو و زیبائی و کمال است و جهان واحد و یگانه است.»
آری به حق باید گفت که این تصویر افلاطون از نسبت میان خالق و مخلوق و خدا و جهان، یکی از زیباترین و موحدانه ترین تصاویر است که در قاموس فکر بشر وارد شده است. که در ان واحد دربردارنده عناصر متضاد تشبیه و تنزیه هر دو در آن واحد است. در عبارتی دیگر از «تیمائوس» چنین آمده است: «اما اگر راستی چنین باشد باید اعتراف کنیم که در یک سو نوعی از هستی وجود دارد که پیوسته همان است و همان می ماند، نه می زاید و نه از میان می رود و نه چیزی دیگر را از جایی به خود راه می دهد و نه خود در چیزی دیگر فرو می شود. نه دیدنی است و نه با حواس دیگر دریافتنی، بلکه فقط خردمندانه می تواند از دیدار آن بهره مند گردد... حال آنکه خود او نه به خواب می رود و نه خواب می بیند.» (تیمائوس، 52)
آیا برای خواننده آشنا با تفکر قرآنی این جملات بیگانه است؟ اگر بخواهیم ترجمه عربی این جملات افلاطون را بیان کنیم آیا عبارتی رساتر از این آیات خواهد بود که «قل هو الله احد* الله الصمد* لم یلد و لم یولد* و لم یکن له کفوا احد؛ بگو اوست‏ خداى يگانه خداى صمد [ثابت متعالى] [كسى را] نزاده و زاده نشده است و هيچ كس او را همتا نيست.» (اخلاص/ 1- 4) و یا «لاتدرکه الابصار و هو یدرک الابصار؛ چشمها او را درنمى ‏يابند و اوست كه ديدگان را درمى‏ يابد.» (انعام/ 103) و یا «لاتاخذه سنة و لانوم؛ نه خوابى سبك او را فرو مى‏ گيرد و نه خوابى گران.» (بقره/ 255)

نشانه های خداشناسی در رساله فیلبوس

در رساله «فیلبوس» سقراط سوالی را درباره نظام آفرینش به این صورت مطرح می کند که: «آیا ما برآنیم که همه چیزها، و خلاصه آنچه «کل جهان» نامیده می شود، تحت فرمان تصادف و اتفاق خالی از عقل قرار دارد، یا چنانکه پیشینیان گفته اند، عقل و دانشی حیرت انگیز آن را منظم ساخته است و اداره می کند.» و سپس در پاسخ می آورد: «مرد حسابی، در این تردیدی نیست، و حتی معتقدم که طرح چنین سوالی اصلا جایز نیست. یگانه سخنی که درباره نظم جهان و گردش آفتاب و ماه و ستارگان می توانیم گفت این است که کل جهان در زیر فرمان عقل قرار دارد و من خود آماده نیستم در این باره سخنی جز این بگویم.» و سپس سقراط در ادامه می گوید: «پس بگذار چنانکه بارها و بارها به تکرار گفته ایم، اکنون نیز بگوییم که در کل جهان هم "نامحدود" بسیار است و هم "محدود" و علاوه بر آن «علت» ی بس والا در آن است که سالها و ماهها و فصول را منظم می سازد و پشت سر هم می آورد و بدین جهت حق این است که به نام دانایی و خرد بخوانیمش.»
«... پروتارخوس، گمان مکن این نکته را بی جهت به میان آوردیم. این نکته یار و یاور همان پیشینیان است که می گفتند زمام امور کل جهان به دست خرد است... و همین نکته پاسخ سوال را نیز روشن ساخت و معلوم کرد که خرد با آن چیز که "علت" هم بودنها نامیدیم خویشی نزدیک دارد و از نوع آن است.» بنابراین همیشه به یاد خواهیم داشت که "خرد" با "علت" خویشی دارد و گویا با آن همنوع است.» (فیلبس، 31-29) آری در این معنا نیز سخن افلاطون با آیات قرآنی همراه است که «الم تر ان الله یولج اللیل فی النهار و یولج النهار فی اللیل و سخر الشمس و القمر کل یجری الی اجل مسمی و ان الله بما تعملون خبیر* ذلک بان الله هو الحق و ان ما یدعون من دونه الباطل؛ آيا نديده ‏اى كه خدا شب را در روز درمى ‏آورد و روز را [نيز] در شب درمى‏ آورد و آفتاب و ماه را تسخير كرده است [كه] هر يك تا وقت معلومى روانند و [نيز] خدا به آنچه مى‏ كنيد آگاه است اينها همه دليل آن است كه خدا خود حق است و غير از او هر چه را كه مى‏ خوانند باطل است.» (لقمان/ 29- 30)

خداشناسی افلاطون در رساله قوانین

پروفسور «کرومپی» در اواخر جلد نخست کتاب خود تحت عنوان «آموزه های افلاطون» قطعه ای از کتاب چهارم «قوانین» افلاطون را چنین نقل می کند «بدانید که ما از پدران خود شنیده ایم که دست پروردگار بر همه چیز تواناست. آغاز و پایان هر کار در دست اوست. صراط او در برابرش مستقیم است. و او در طریق طبیعت گام می نهد. دست او از کسانی که قانون الهی را زیر پا نهاده اند، انتقام می گیرد. بگذار آنکس را که به هنگام داوری خداوند، نیکبخت و متنعم خواهد بود در طریق اهل خضوع ثابت قدم باشد و گام در راه صدق و صلاح بردارد و اما آنکس که خودنمایی می کند، از ثروت و افتخارات پرباد است و به زیبایی اندام خویش می نازد، و روحش را از لاف زنی و بلاهت می آکند و می گوید که به هیچ هدایتگری نیاز ندارد و خود راهنما و هادی دیگران است، چنین کسی از حضور خداوند طرد خواهد شد. و چون طرد شود دیگرانی همچون خود را گرد خواهد آورد و آنها سرخوشی و سرمستی خواهند کرد و بسیاری از امور را واژگون خواهند ساخت و بسیاری چنین گمان خواهند برد که او قدرتمند و شکست ناپذیر است. اما زمان کوتاهی نمی گذارد که گرفتاری ها او را احاطه خواهند کرد و بر زمینش می زنند هم او را و هم خاندانش را و این را خود برای خویش فراهم ساخته است نه انتقام خداوند.»
پروفسور «کرومپی» پس از نقل این قطعه می نویسد: «نمی دانم چند نفر هستند که اگر بگویم این قطعه از «عهد عتیق» نقل شده است، مرا باور نخواهند کرد! و حال آنکه این در واقع ترجمه ای (آزاد) از بخشی از سخنی است که آتنی بیگانه در کتاب چهارم "قوانین" پیشنهاد می کند که به اهالی مگنزیا خطاب شود.»

تطبیق مباحث کتاب قوانین با آیات قرآنی

بر سخن وی می افزاییم که نمی دانیم چند نفر از آشنایان به قرآن کریم هستند که اگر بگوییم این متن آیاتی است که از سور مختلف قرآن جمع آوری شده و کنار هم قرار گرفته است آن را انکار کنند. «ان الله علی کل شی ء قدیر؛ خدا بر هر چيزى تواناست.» (طلاق/ 12) «یدالله فوق ایدیهم؛ دست‏ خدا بالاى دستهاى آنان است.» (فتح/ 10) «تبارک الذی بیده الملک و هو علی کل شی ء قدیر؛ بزرگوار [و خجسته] است آنكه فرمانروايى به دست اوست و او بر هر چيزى تواناست.» (ملک/ 1) «له ملک السموات و الارض؛ فرمانروايى [مطلق] آسمانها و زمين از آن اوست.» (حدید/ 5)
«فسبحان الذی بیده ملکوت کل شیء و الیه ترجعون؛ پس [شكوهمند و] پاك است آن كسى كه ملكوت هر چيزى در دست اوست و به سوى اوست كه بازگردانيده مى‏ شويد.» (یس/ 83) «ان ربی علی صراط مستقیم؛ به راستى پروردگار من بر راه راست است.» (هود/ 56)
«ان الله فالق الحب و النوی، یخرج الحی من المیت و مخرج المیت من الحی ذلکم الله فانی توفکون* فالق الاصباح و جعل اللیل سکنا و الشمس و القمر حسبانا، ذلک تقدیر العزیز الحکیم؛ خدا شكافنده دانه و هسته است زنده را از مرده و مرده را از زنده بيرون مى ‏آورد چنين است‏ خداى شما پس چگونه [از حق] منحرف مى ‏شويد [هموست كه] شكافنده صبح است و شب را براى آرامش و خورشيد و ماه را وسيله حساب قرار داده اين اندازه‏ گيرى آن تواناى داناست.» (انعام/ 95- 96)
«و لاتحسبن الله مخلف وعده رسله، ان الله عزیز ذوانتقام؛ پس مپندار كه خدا وعده خود را به پيامبرانش خلاف مى‏ كند كه خدا شكست‏ن اپذير انتقام‏ گيرنده است.» (ابراهیم/ 47) «فاما من اوتی کتابه بیمینه* فسوف یحاسب حسابا یسیرا* و ینقلب الی اهله مسرورا؛ اما كسى كه كارنامه ‏اش به دست راستش داده شود به زودیش حسابى بس آسان كنند. و شادمان به سوى كسانش باز گردد.» (انشقاق/ 8- 9) «و اما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی* فان الجنة هی الماوی؛ اما كسى كه از ايستادن در برابر پروردگارش هراسيد و نفس خود را از هوس باز داشت پس جايگاه او همان بهشت است.» (نازعات/ 40- 41)
«و اما من اوتی کتابه وراء ظهره* فسوف یدعوا ثبورا* و یصلی سعیرا* انه کان فی اهله مسرورا* انه ظن ان لن یحور؛ و اما كسى كه كارنامه ‏اش از پشت‏ سرش به او داده شود زودا كه هلاك [خويش] خواهد و در آتش افروخته درآيد او در [ميان] خانواده خود شادمان بود او مى‏ پنداشت كه هرگز برنخواهد گشت.» (انشقاق/ 10- 14) «ویل یومئذ للمکذبین* الذین یکذبون بیوم الدین* و ما یکذب به الا کل معتد اثیم* اذا تتلی علیه آیاتنا قالوا اساطیر الاولین* کلا بل ران علی قلوبهم ماکانوا یکسبون* کلا انهم عن ربهم یومئذ لمحجوبون؛ واى بر تكذيب‏ كنندگان در آن هنگام آنان كه روز جزا را دروغ مى ‏پندارند و جز هر تجاوزپيشه گناهكارى آن را به دروغ نمى ‏گيرد [همان كه] چون آيات ما بر او خوانده شود گويد [اينها] افسانه ‏هاى پيشينيان است نه چنين است بلكه آنچه مرتكب مى ‏شدند زنگار بر دلهايشان بسته است زهى پندار كه آنان در آن روز از پروردگارشان سخت محجوبند.» (مطففین/ 10- 15)
«فلاصدق ولاصلی* و لکن کذب و تولی* ثم ذهب الی اهله یتمطی* اولی لک فاولی؛ در آن روز گفته مى ‏شود او هرگز ايمان نياورد و نماز نخواند بلكه تكذيب كرد و رویگردان شد سپس به سوى خانواده خود باز گشت در حالى كه متكبرانه قدم برمى ‏داشت با اين اعمال عذاب الهى براى تو شايسته‏ تر است ‏شايسته ‏تر.» (قیامت/ 31- 34)
«و ذرنی و من خلقت وحیدا* و جعلت له مالا ممدودا* و بنین شهودا* و مهدت له تمهیدا* ثم یطمع ان ازید؛ مرا با آنكه [او را] تنها آفريدم واگذار و دارايى بسيار به او بخشيدم و پسرانى آماده [به خدمت دادم] و برايش [عيش خوش] آماده كردم باز [هم] طمع دارد كه بيفزايم .» (مدثر/ 11- 15) «ساصلیه سقر؛ زودا كه او را به سقر در آورم.» (مدثر/ 26) «کل نفس بما کسبت رهینة؛ هر كسى در گرو دستاورد خويش است.» (مدثر/ 38)

روح خداجویی در قوانین
در ادامه جملات فوق، سخن افلاطون در باب خداجویی چنان اوج می گیرد که از ذکر جملاتی از آن خودداری نمی توان کرد: «برای ما اندازه و معیار هر چیز خداست نه چنانکه بعضی می پندارند این یا آن آدمی، بنابراین هر که بخواهد محبوب خدا شود باید با همه نیروی خود بکوشد تا به حد امکان شبیه خود او شود. بدین جهت از میان ما تنها کسی محبوب خداست که خویشتن دار است و از دایره اندازه و اعتدال پای به بیرون نمی گذارد زیرا چنین کسی شبیه به خداست.» (قوانین/716)
آری «و اما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی* فان الجنة هی الماوی؛ و اما كسى كه از ايستادن در برابر پروردگارش هراسيد و نفس خود را از هوس باز داشت پس جايگاه او همان بهشت است.» (نازعات/ 40- 41) روح خداجویی در افلاطون در کتاب هفتم از «قوانین» بار دیگر فوران می کند و خداپرستی و پرداختن به امور الهی را تنها مشغله قابل اعتنای آدمی دانسته و هر چیزی جز آن را بازی و بیهوده می شمارد: «گرچه امور انسانی درخور چندان اعتنایی نیست با اینهمه ناچاریم وقت خود را صرف آن کنیم... مرادم این است که تنها امور جدی درخور آن هستند که آدمی درباره آنها کوشش جدی به عمل آورد نه امور غیر جدی. وقتی که طبیعت همه چیزها را در نظر می آوریم می بینیم خدا یگانه چیزی است که به راستی جدی است و پرداختن به او مایه نیکبختی. در حالی که آدمی چنانکه یکبار هم گفته ایم، عروسکی است که خدا برای خود ساخته است و برتری و شرف آدمی به دیگر جانداران نیز در همین است. بدین جهت هر انسانی، چه مرد و چه زن، باید بکوشد تا همه زندگی خود را به صورت سلسله ای از زیباترین بازی ها درآورد و از اصولی پیروی کند غیر از اصولی که امروز محترم شمرده می شود.» (قوانین/83)
و چون می بیند که مخاطب وی از اینکه افلاطون انسان را چونان عروسک برای خدا معرفی می کند و در اعتراض به وی می گوید: «دوست عزیز! با این سخن مقام آدمی را بیش از اندازه پایین آوردی.» در پاسخ می گوید: «مگیلوس، تعجب مکن و بر من ببخشای، سخنی که گفتم ناشی از حالتی است که هر بار چون آدمیان را با خدایان مقایسه می کنم به من روی می آورد.»

نشانه های خداشناسی و افلاطون و نامه ها

سخن را درباره خداشناسی افلاطون با نقل یکی دو عبارت از نامه شماره 6 و نامه شماره 7 به پایان می بریم. در پایان نامه شماره 6 چنین می خوانیم: «این نامه را هر سه باید بخوانید و بهتر این است که همه با هم بخوانید و بهتر این است که همه با هم بخوانید (نامه خطاب به سه نفر از دوستان افلاطون است)، دست دوستی به یکدیگر دهید و برای خود قانونی بنهید که برپایه ایده عدالت استوار باشد و با یکدیگر به خدایی که خلاق کائنات است و اختیار همه امور چه اکنون و چه در آینده به دست اوست سوگند یاد کنید که همه اوقات خود را به تحصیل دانشی که هیچ گونه جنبه پیشه و حرفه ندارد صرف کنید و یقین بدانید که اگر ما با عشق و اشتیاق راستین در پی معرفت باشیم تا آنجا که برای آدمی امکان پذیر است، آن صانع و فرمانروای کائنات را به روشنی تمام خواهیم شناخت.»
در قسمت پایانی نامه شماره 13 که خطاب به دیونیزیوس فرمانروای سیراکوس به نگارش درآمده است چنین آمده است: «اما درباره اینکه کدام یک از نامه های من مطلبی جدی دارد و کدام نه، گمان می کنم علامتی را که با هم قرار گذاشته ایم به یاد داشته باشی.... در آغاز هر نامه جدی کلمه «خدا» را می نویسیم و در آغاز نامه های غیر جدی کلمه «خدایان» را.»

منـابـع

فصلنامه فلسفی- دوره جدید- شماره 6، 7، 1381- مجله گروه فلسفه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران- صفحه 41- 47

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد