فلسفه تکنولوژی

فارسی 3440 نمایش |

فلسفه تکنولوژی، حوزه ای است میان رشته ای که از آمیزش فلسفه و تکنولوژی به وجود آمده است. فلسفه تکنولوژی به بحث در ماهیت تکنولوژی و ارتباط آن با وضعیت اجتماعی، اخلاقی و فرهنگی انسان می پردازد. با تأکید بر هر یک از این موضوعات، فلسفه تکنولوژی زیرشاخه های متعدد می یابد. از این رو امروزه می توان فلسفه تکنولوژی را از ابعاد اخلاقی، جنسیتی، انسانشناختی، اجتماعی و... مورد بررسی قرار داد. مطلب زیر به بحث در باب فلسفه تکنولوژی و برخی از مباحث پیرامون آن می پردازد.

فلسفه و تکنولوژی
ماهیت تکنولوژی چیست؟ در پژوهشهای فلسفی-انسان شناختی، نقطه آغاز پاسخ گویی به این پرسش عبارت است از انسان و جایگاه او در طبیعت و ارتباطش با آن. انسان حیوانی ناقص در نظر گرفته می شود که برای بقا وابسته به تکنولوژی است؛ تکنولوژی جانشینی می شود برای عیوب و نواقص زیستی و از این روی به میزان زیادی به وسیله سرشت این عیوب و نواقص تعین می یابد. به نظر هیدگر (1977) چنین توصیفی از ماهیت تکنولوژی کافی نیست؛ پاسخی در سطح متافیزیکی نیز لازم است. برای وی ماهیت تکنولوژی این نیست که تکنولوژی ابزاری برای نیل به غایتی باشد: تکنولوژی چیزی را که پنهان بوده و فی نفسه عیان نیست، آشکار می سازد. طبق رویکرد متافیزیکی دساور (1927)، ابداع، ماهیت تکنولوژی است و شرایط هستی شناختی که ابداع را ممکن می سازند، کشف می شوند.

تکنولوژی و روابط انسانی و اجتماعی
فلسفه اجتماعی تکنولوژی بر روابط میان (اشکال خاص) تکنولوژی و ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی متمرکز و توسعه تکنولوژیک را به عنوان فرایندی اجتماعی تحلیل می کند و به مسئله چگونگی کنترل این توسعه می پردازد. یکی از مسائل کلیدی این حوزه آن است که آیا موقعیت تکنولوژی عمدتا توسعه تکنولوژیک را تعیین می کند (شکل دهی اجتماعی تکنولوژی) یا تکنولوژی موقعیت اجتماعی را که دستگاه هنجارها و ارزش هایش را شامل می شود، تعین می بخشد (موضعی که اغلب به مارکس نسبت داده می شود) در این مورد اخیر، ایده یک جامعه تکنوکراتیک شکل می گیرد که در آن، عقلانیت تکنولوژیکی خود را بر تمامی قلمروهای حیات اجتماعی تحمیل می کند (تکنولوژی همچون یک ایدئولوژی در نزد هابرماس 1968).

اخلاق و تکنولوژی
بررسیهای اخلاقی جایگاهی بارز در فلسفه تکنولوژی دارند. امکانات تکنولوژیک نوین برای مداخله انسان، به مسائل اخلاقی جدیدی دامن می زند. آیا این امکانات مستلزم اصول اخلاقی نوینی هستند؟ استدلال های موافق این بحث عمدتا بر این ایده استوارند که تکنولوژی علم بنیاد نوین اصولا با اشکال ابتدایی تر تکنولوژی (صنایع دستی) تفاوت دارد و اینکه تأثیر آن بر انسان و طبیعت از نوعی دیگر است. برای مثال، پیامدهای کاربست تکنولوژی نوین دیگر محدود به زمان و مکان نیست (Jonas 1984). موضوع دیگر در این حوزه مربوط است به این دعوی که تکنولوژی به خودی خود، به عنوان نظامی از ابزارها، به جهت اخلاقی خنثی و بی طرف است. استدلالهای بر ضد نظریه بی طرفی تکنولوژی می کوشد تا نشان دهد که مفهوم تکنولوژی به عنوان نظام محض ابزارها ناکافی است، بدین علت که تأثیرش بر حیات انسان ابعاد وسیعی دارد: تکنولوژی محیطی مصنوعی را جایگزین محیط طبیعی می کند.

فلسفه تکنولوژی تحلیلی
مطالعات معروف به فلسفه تکنولوژی تحلیلی (Rapp 1974) تمرکزی شدید را بر مسائل شناخت شناسانه و روش شناسانه تکنولوژی، به ویژه بر علوم مهندسی نشان می دهد. این مسائل به علت این عقیده شایع که تکنولوژی علم کار بسته است، کاملا به فراموشی سپرده شده بودند. ویژگی این رویکرد آن است که انواع و مراتب مختلف تکنولوژی و نحوه پیدایش تاریخی و عینی آن را مد نظر قرار می دهد. موضوعات کلیدی این بحث عبارتند از: سرشت معرفت تکنولوژیک، ماهیت طراحی مهندسی، روش شناسی طراحی و ارتباط علم و تکنولوژی. منابع علمی اصلی آن، علاوه بر فلسفه، خود تکنولوژی و تاریخ تکنولوژی است.

تکنولوژی و مصنوعات
مفهوم معمول و رایج تکنولوژی عبارت است از تبدیل یا دستکاری طبیعت (محیط های فیزیکی و زیستی موجود) برای برآوردن نیازها و اهداف انسان. از این رو تصور می شود که تکنولوژی شکلی خاص از عمل هدفمند و غایتمند است که نتیجه اش می تواند یک مصنوع تکنولوژیک باشد: شیء یا وضعیتی بشر ساخته که کارکردی انتفاعی یا عملی را محقق می سازد. ایجاد تغییر و دگرگونی در طبیعت می تواند و یا نمی تواند به واسطه مصنوعات محقق شود، که در این صورت این مصنوعات را ابزار (tool) می نامیم. این مفهوم از تکنولوژی پرسش های بسیاری را پیش می کشد. از یک سو، بسیار محدود است، زیرا با قلمروهای معینی که به نظر می رسد متعلق به تکنولوژی نوین باشند، از قبیل مهندسی نرم افزار که با تبدیل چیزی غیرمادی (اطلاعات) سرو کار دارد، هماهنگ نیست. از سوی دیگر، بسیار وسیع است، زیرا از هر شیء یا وضعیتی که نیازی عملی را برآورد و نتیجه مداخله عمدی انسان در طیبعت باشد، یک مصنوع تکنولوژیک می سازد (برای نمونه، درختی جنگلی که آگاهانه در مکانی خاص برای سایه گستری کاشته شده یا یک ارگانیسم با ساختار ژنتیک اندکی اصلاح شده).

مسئله مرزبندی -چه نوع عملی، عمل تکنولوژیک را به وجود می آورد و چه نوع اشیا یا اوضاعی مصنوعات تکنولوژیک هستند؟- موضوعی باز باقی می ماند. نه تنها تفاوت امر تکنولوژیک با امر مصنوعی بلکه تفاوت امر مصنوعی با امر طبیعی نیز مبهم است. این تفاوت اخیر، موضوعات فلسفی اساسی را در باب ارتباط بشر و طبیعت مطرح می سازد. معناداری تفاوت مزبور تنها در صورتی است که نژاد بشر بنا به جهتی چنان ملاحظه شود که بخشی از طبیعت نباشد. بشر همچون بخشی لازم از طبیعت (و به عنوان نتیجه تکامل طبیعی) نمی تواند در طبیعت اختلالی ایجاد کند. تفاوت امر طبیعی و امر مصنوعی عموما با تفاوت امر خود به خودی و امر عمدی یکسان لحاظ می شود؛ اما خود این مفاهیم نیز تمامی انواع مسائل فلسفی را پیش می کشند.

تکنولوژی و معرفت
تکنولوژی نوین علم بنیاد است و علوم مهندسی به موازات علوم طبیعی سنتی، خود را مستقر ساخته اند. آنچه به علمی سازی تکنولوژی معروف است عموما ویژگی اصلی تکنولوژی در نظر گرفته شده است که مستقیما به نقش بارز آن در جامعه مربوط می شود. این امر باعث جلب توجه به مسئله ارتباط علم و تکنولوژی و چگونگی تغییر سرشت تکنولوژی از سوی علم می گردد. از منظری شناختی (Cognitive)، سرشت معرفت تکنولوژیک و ارتباط آن با معرفت علمی محل بحث است. یکی از نافذترین الگوهای ارتباط علم تکنولوژی، الگوی تکنولوژی -چونان- علم کار بسته بوده است. این الگو تأکید می کند که تکنولوژی، بر خلاف صنایع دستی سنتی، به اندازه علم نظریه بار (theory-Laden) است و این که تکنولوژی نظریات علمی را بر سیستم هایی که استفاده عملی دارند اعمال می کند. الگوی مزبور معرفت تکنولوژی را گونه ای اقتباسی از معرفت علمی می داند. این الگو به جد نقد شده است. الگوی فوق به لحاظ تاریخی ناکافی است. زیرا پیشرفت تکنولوژیک را تماما به توسعه علمی وابسته می سازد. از دیدگاه شناختی، این امر ابهام بسیاری دارد چون فرض می گیرد که راهی منطقا قیاسی از معرفت علمی (نظریات) به طرحهای تکنولوژیک وجود دارد.

معرفت تکنولوژیک در پایه ای ترین شکل خود، تجویزی است، این نوع معرفت شامل رویه ها و قواعدی است که توصیف گر اعمالی اند که برای دستیابی به اهداف عملی باید انجام شوند. اغلب، انجام رضایت بخش این اعمال مستلزم مهارت های عملی است؛ اینها همچنین شکلی از معرفت تکنولوژیک را برمی سازند که نمی تواند به زبان توصیه ای بیان شود. نخستین معیار ارزشیابی فرایندی که ادعای حل مسئله ای تکنولوژیک را دارد کارآیی آن است: آیا این فرایند اوضاع دلخواهی را فراهم می آورد؟ دومین معیار برآورد یک راه حل، درجه کفایت آن است: آیا فراهم ساختن اوضاع دلخواه از راهی بهتر، یعنی با تلاش و هزینه کمتر ممکن است (به طور کلی، مقیاسهای کفایت مبتنی اند بر مقایسه های کمی ورودی و خروجی نظام های تکنولوژیک.)؟ در تکنولوژی نوین، تعریف کفایت نقشی عمده بر عهده دارد و ارزشیابی کفایت مصنوعات اغلب با ابزارهای نظری انجام می پذیرد؛ در این جا است که نظریات علمی در باب اصول عملی یک مصنوع، بسیار ارزشمند از کار درمی آیند.

در عین این که کفایت، کارآیی و سایر معیارها از قبیل دوام، هزینه ها، قابلیت تولید، ایمنی و سودمندی، مفاهیمی کلیدی در ساختار تفکر در تکنولوژی هستند، تقریبا نقشی در علم ندارند، زیرا معرفت علمی در درجه اول معرفتی است توصیفی و تبیینی. حقیقت، درستی تجربی و تبیین پذیری از جمله معیارهای ارزشیابانه اصلی این نوع معرفت اند. این تفاوت در مفاهیم اساسی برای تفسیر و ارزیابی دعاوی معرفتی قویا حامی این عقیده است که علم و تکنولوژی متضمن دو شکل متفاوت معرفت (و دو شکل متفاوت عقلانیت) هستند. شناخت بیشتر نسبت به خصایص ویژه معرفت تکنولوژی، یعنی معرفت شناسی تکنولوژی، باید از مطالعات موردی مفصل اخذ شود.

پویایی و تغییر تکنولوژیک
خودگردانی توسعه تکنولوژی و تثبیت اجتماعی آن موضوعی مطرح در فلسفه تکنولوژی است. این بحث با پویایی شناسی تغییر تکنولوژیک مرتبط است. موضوعی است بسیار پیچیده زیرا ابداع و نوآوری تکنولوژیک در مراحل گوناگون از طراحی، توسعه، تولید و اشاعه متأثر از عوامل بسیار مختلفی (از قبیل عوامل شناختی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، نظامی، جغرافیایی، فرهنگی و...) است. گرایش دیدگاهها در باب پویایی شناسی تغییر تکنولوژیک به این سمت و سو است که با تلقی یکی از عوامل فوق به عنوان محرک اصلی تغییر تکنولوژیک اصول سفت و سخت تقلیل گرایانه را به نمایش بگذارند. نمونه های مشهور این دیدگاهها عبارت اند از «جبرگرایی تکنولوژیک» و «تفاسیر ساختارگرایانه اجتماعی از تکنولوژی». مطابق جبرگرایی تکنولوژیک، خود تکنولوژیکی محرک اصلی است؛ این نظرگاه بر آن است که تکنولوژی روند ذاتی تکامل خود را دارد و جامعه باید با آن سازگار شود؛ تکنولوژی با افزایش کفایت به عنوان یکی از اصول اساسی پویایی خود، امری است خودمؤثر. بنابراین مجالی برای شکلهای بدیل تکنولوژی نیست. از طرف دیگر، تفاسیر ساختارگرایانه اجتماعی تکنولوژی، ادعا دارند که تکنولوژی به میزان زیادی، یا حتی کاملا، به نحو اجتماعی تعین می یابد.

منـابـع

باشگاه اندیشه

پیتر کروز- دانشنامه فلسفی راتلج- ترجمه حجت الله پویان

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها