فلسفه زیست شناسی
فارسی 5807 نمایش |تأملات فلسفى در پدیده هاى زیست شناسى و معرفت آن تاریخى طولانى دارد. برخى از موضوعاتى که مورد علاقه فیلسوفان امروزى زیست شناسى است تاریخى دارد که دست کم به زمان ارسطو برمى گردد مانند غایت شناسى، ماهیت قوانین، رده بندى و ماهیت و منطق تبیین و علیت. اما دوران جدید فلسفه زیست شناسى با مورتون بکنر آغاز مى شود. بکنر با انتشار کتاب روش تفکر زیست شناسى و با استفاده از ابزارهاى تحلیلى و روش هاى معرفت شناسى، متافیزیکى و منطقى، بسیارى از مباحث ذکر شده را مورد بررسى قرار داد. دو رویداد عمده در تاریخ زیست شناسى جدید یعنى در این ۱۵۰ سال اخیر، مباحث و دیدگاه هاى تازه اى را به وجود آورده است.
نظریه تکامل داروین
اولین و مهمترین واقعه، نظریه تکامل داروین بود. مولفه هاى اساسى نظریه داروین: تغییر و تنوع (تفاوت هاى میان موجودات زنده در یک جمعیت)، وراثت، انتخاب طبیعى و جهش گونه ها بود (یعنى در طول زمان، موجودات زنده اى که به طور اولیه در یک گونه طبقه بندى شده بودند باعث به وجود آمدن نسل هاى بعدى خواهند شد که در گونه دیگرى طبقه بندى مى شوند). داروین در کتاب معروفش منشاء انواع براى دو مولفه آخرى، توضیحات مفهومى و شواهد تجربى فراوانى فراهم آورد، اما توضیحات مفصل و شواهدى براى دو مولفه اول (یعنى تغییر و وراثت) در قرن بیستم حاصل شد. در نیمه نخست قرن بیستم نظریه داروین توسط کسانى چون رونالد فیشر، رایت و جان هالدن در نظریه سنتتیک تکامل رشد و گسترش یافت. دو بحث بنیادى که از این تلفیق جدید بیرون مى آمد مفهوم انتخاب (و ارتباط آن با شایستگى) و تعیین واحد انتخاب (یعنى جمعیت ها یا تک تک موجودات زنده یا ژن ها و بعدها ملکول ها) بود.
تحویل گرایى
دومین رویداد عمده در زیست شناسى جدید کشف ساختار شیمیایى DNA بود که توسط جیمز واتسون و فرانسیس کریک در سال ۱۹۵۳ صورت گرفت. تحویل گرایى موضوعى بود که به واسطه این کشف جدید جان تازه اى گرفت (تحویل زیست شناسى به فیزیک یا شیمى و تحویل ژنتیک جمعیت به ژنتیک ملکولى). بحث دیگرى که در پى این کشف به وجود آمد تعریف مناسب ژن بود. یعنى تعریف ژن باید بر اساس کارکرد آن باشد یا به وسیله ساختار یا اثر آن. کشف ساختار DNA مباحث پیرامون واحدهاى انتخاب را نیز تحت تاثیر قرار داد. فلسفه زیست شناسى به ساختار نظریه ها، قوانین در بیولوژى، تبیین و پیش بینى، تحویل گرایى، شایستگى (fittness) و انتخاب و مفاهیم معناشناختى در این علم مى پردازد.
قابلیت تحویل زیست شناسى به فیزیک و شیمى
یکى از مباحث تحویل گرایى در فلسفه زیست شناسى این مسئله است که آیا زیست شناسى قابل تحویل به فیزیک و شیمى است؟ رابطه اى میان تبیین هاى زیست شناسى و تبیین هاى فیزیکى وجود دارد؟ کشف ساختار DNA در ۱۹۵۳ پشتوانه قابل اهمیتى براى تحویل زیست شناسى به شیمى بود. در واقع این کشف اساس شیمیایى یکى از بنیادى ترین مفاهیم زیست شناسى یعنى وراثت را نشان داد. ملکول DNA پایه مادى وراثت بود. تمام اطلاعات ژنتیکى در شکل سه گانه نوکلئوتیدها ذخیره مى شود و از این طریق به نسل بعد منتقل مى شود. حال بحث بر سر این است که آیا ژنتیک جمعیت قابل تحویل به ژنتیک ملکولى است. اگر این تحویل پذیرى ممکن باشد پس این ادعا قابل قبول است که زیست شناسى قابل تحویل به فیزیک و شیمى است.
انطباق دیدگاه فیزیکالیستى بر زیست شناسى به وضوح بدین معنا است که باید مادى بودن موجودات زنده را پذیرفت اما حتى اگر موجودات زنده از ماده ساخته شده باشند و نه چیز دیگرى باز این واقعیت باقى است که واژگان زیست شناسى اساسا با واژگان فیزیکى متفاوت است. فیزیکدان ها درباره ذرات بنیادى، زمان، مکان و حالت هاى مکانیک کوانتوم صحبت مى کنند در حالى که زیست شناسان تکاملى درباره تکامل نژادها، اکوسیستم ها و... سخن مى گویند. و اگر زیست شناسى در فیزیک تحویل شود باز واژگان زیست شناسى و واژگان فیزیک با یکدیگر همپوشانى کمى دارند. تحویل زیست شناسى به فیزیک در واقع بدین معنا است که هر واقعیتى که توسط زیست شناسى تبیین مى شود قابل تبیین به وسیله فیزیک هم است. اما اگر هر چیزى در زیست شناسى قابل تحویل به فیزیک باشد این سخن یعنى اصولا چنین چیزى ممکن است یا عملا (در حال حاضر)؟ اصولا بدین معنا است که علم فیزیک کاملا آرمانى اى قادر خواهد بود تمام پدیده هاى زیست شناسى را تبیین کند و عملا یعنى علم فیزیک حال حاضر قادر است پدیده هاى زیست شناسى را تبیین کند. از سوى دیگر اگر مبناى این تحویل را همانطور که گفته شد تحویل ژنتیک جمعیت به ژنتیک ملکولى بدانیم پس ۱- تمام واژگان ژنتیک جمعیت باید بدون هیچ کاستى به واژگان ژنتیک ملکولى ترجمه پذیر باشد، ۲- تمام قوانین توصیف کننده رفتار موجودیت هاى (entities) ژنتیک جمعیت باید قابل استنتاج از قوانین ژنتیک ملکولى باشد.
چالش هاى فلسفى پیرامون این مباحث یکى از بخش هاى فلسفه زیست شناسى است و ذهن اندیشمندان بسیارى را در این حوزه به خود مشغول داشته است. اما عمده ترین بحث در فلسفه زیست شناسى همان بحث درباره تکامل است (اگرچه برخى ادعا دارند که هیچ چیزى در زیست شناسى معنا نمى یابد مگر در سایه تکامل) که در حال حاضر و به دنبال نزاع میان خلقت گرایان و تکامل گرایان بحث روز دنیاى آکادمیک است که به میان مردم عادى نیز کشیده شده است. از فیلسوفان شاخص حوزه فلسفه زیست شناسى مى توان الیوت سوبر، دیوید هال، مایکل روس و فیلیپ کیچر را نام برد.
منـابـع
روزنامه شرق- احمدرضا همتی مقدم
Philosophy of biology. Elliott Sober 1993
Biology. Paul Thompson. 2001. A Companion to the philosophy of science
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها