احتجاجات ابراهیم علیه السلام با قوم خویش (بت پرستی)

English فارسی 6920 نمایش |

احتجاجات

احتجاج های ابراهیم در رد بت پرستی در آیات: انعام/ 74؛ مریم/ 42؛ انبیاء/ 52؛ شعراء/ 71- 73؛ عنکبوت/ 17 و 25؛ صافات/ 85؛ زخرف/ 26؛ و استدلال او بر بطلان پرستش اجرام آسمانی در آیات 76 تا 79 انعام بیان شده است.

برهان های ابراهیم (ع) بر نفی بت پرستی
بی اثر بودن عبادت بت ها
خداوند می فرماید: «یـأبت لم تعبد ما لایسمع و لایبصر و لایغنی عنک شیئا؛ هنگامی که به پدرش گفت: ای پدر! چرا چیزی را می پرستی که نمی شنود و نمی بیند و از تو نیازی را برطرف نمی سازد؟» (مریم/ 42)، «أفتعبدون من دون الله مالاینفعکم شیئا و لایضرکم؛ گفت: پس آیا سوای خدا چیزی را می پرستید که هیچ سود و زیانی به شما نمی رساند؟» (انبیاء/ 66) «قال هل یسمعونکم إذ تدعون* أو ینفعونکم أو یضرون؛ گفت: آیا وقتی آنها را می خوانید از شما می شنوند؟ یا به شما سود و زیان می رسانند؟» (شعراء/ 72- 73)

بیان استدلال:
عبادت، اظهار خضوع توأم با دعا و درخواست به انگیزه جلب نفع و دفع زیان یا سپاس در برابر نعمت های اعطایی از سوی معبود است؛ ولی بت ها از بارزترین صفات ربوبیت، یعنی علم و قدرت تهی بوده؛ در نتیجه نه توان رساندن خیر به عابد خویش و دفع شر از او را دارند و نه از عبادت پرستش گران خود آگاه می شوند؛ به همین دلیل، عبادت آن ها لغو و آن گاه که به انگیزه سپاس باشد، عملی (بی معنا) و قبیح است. در بیانی دیگر، ابراهیم (ع) با استدلال بر ناتوانی بت ها از روزی رساندن به انسان و انحصار رازقیت در خداوند، لغو بودن عبادت آن ها را بیان داشته است: «إن الذین تعبدون من دون الله لایملکون لکم رزقا؛ در حقیقت، آنها را که جز خدا می پرستید، مالک روزی شما نیستند. پس روزی را نزد خدا بجویید و او را بپرستید و وی را سپاس گزارید که به سوی او بازگردانده می شوید.» (عنکبوت/ 17) مالکیت، تابع ایجاد بوده و به اعتراف خود شما، ایجاد در انحصار خداوند است؛ پس خداوند که شما و رزق شما را پدید آورده، زمام دار و مالک رزق شما است و نه بت ها؛ بنابراین، پرستش بت ها به طمع جلب رزق، عملی بی حاصل به شمار می آید.

انفکاک ناپذیری خلق از تدبیر

«قال أفرءیتم ما کنتم تعبدون* أنتموءاباؤکم الأقدمون* فإنهم عدو لی إلا رب العـلمین* الذی خلقنی فهو یهدین*و الذی هو یطعمنی و یسقین؛ گفت: آیا در آنچه می پرستیده اید تأمل کرده اید؟ شما و نیاکان گذشته شما؟ آن [معبود] ها دشمنان منند، مگر پروردگار جهانیان [که ولی من است]. همان کسی که مرا آفریده و او هدایتم می کند. و کسی که او مرا اطعام می کند و آبم می دهد. و چون بیمار شوم او مرا شفا می دهد.» (شعراء/ 75- 80)
حاصل این استدلال که با جمله «الذی خلقنی فهو یهدین» بیان شده، این است که بدون تردید (همان گونه که مشرکان نیز اعتراف داشته اند) خلق و ایجاد، به آفریدگار یکتا مستند است و از سویی، ممکن نیست که تدبیر، از خلق جدا باشد؛ زیرا موجودات جسمانی به تدریج کامل می شوند؛ بنابراین هرگز معقول نیست که خلق به چیزی و تدبیر به چیزی دیگر مستند باشد و از آن جا که زمام خلق و ایجاد به دست خداوند است، تدبیر هم مستند به او است. به نظر برخی، سخن ابراهیم (ع) در آیه 95 و 96 صافات «أتعبدون ماتنحتون* و الله خلقکم و ما تعملون؛ [ابراهیم] گفت: آیا آنچه را که [با دست خود] می تراشید، می پرستید؟ حال آن که خداوند هم شما را آفریده و هم آنچه را که می سازید.» نیز به همین برهان اشاره دارد.
خداوند، آفریدگار انسان و از مجرای اراده انسان، آفریدگار عمل (ساخته) او است و آفرینش نیز از تدبیر جدا نیست؛ پس خداوند، رب و پروردگار انسان شمرده می شود و همو شایستگی عبودیت را دارد، نه چیزی که ساخته دست انسان است. بعضی، آیه را چنین توضیح داده اند که شما و بت های دست سازتان، در ویژگی مخلوق بودن شریکید؛ پس چگونه مخلوقی می تواند خدای مخلوق دیگر قرار گیرد و اگر چنین است، چرا شما آن ها را بپرستید و آن ها شما را نپرستند؟ به گفته ای، مفاد آیه این است که چوب و سنگ، پیش از تراشیده شدن، معبود انسان نیستند و پس از تراشیده شدن، یگانه فرقشان پدیدار شدن آثار تصرف انسان در آن ها است؛ پس چگونه آثار عمل انسان چوب و سنگ را معبود انسان قرار می دهد؟

بهره گیری ابراهیم (ع) از موعظه و انذار
ابراهیم (ع) افزون بر راه برهان، از موعظه و انذار نیز برای هدایت قومش بهره می برد؛ چنان که به آزر هشدار داد، بت پرستی ریشه در وسوسه شیطان داشته، به انقطاع شخص از ولایت الهی و در نهایت، ولایت شیطان بر شخص خواهد انجامید که به معنای نابودی و خذلان است.(مریم/ 45) در آیه 17 عنکبوت نیز ابراهیم (ع) به مشرکان که خدایان خود را می پرستیدند تا به خیال خود، آن ها را خشنود ساخته، از آنان رزق دریافت دارند، تذکر داده که انسان به سوی خداوند بازگشته، خداوند به حساب او رسیدگی خواهد کرد و انگیزه عبادت و شکر خداوند باید بازگشت به سوی او باشد، نه دریافت رزق؛ زیرا عبادت خداوند یا غیر خداوند، بر سعادت و شقاوت انسان در آخرت تأثیر مستقیم خواهد داشت و بت پرستان پس از حضور در پیش گاه خداوند، مجازات بت پرستی خود را خواهند دید: «و اعبدوه و اشکروا له إلیه ترجعون؛ و او را بپرستید و وی را سپاس گزارید که به سوی او بازگردانده می شوید.» (عنکبوت/ 17)
در آیه 25 تا 29 عنکبوت، ابراهیم (ع) به مشرکان هشدار داده که بت پرستی به دشمنی و بیزاریشان از یکدیگر در آخرت خواهد انجامید و آنان را در آتش دوزخ فرود خواهد برد. بعضی سخن ابراهیم (ع) در آیه 87 صافات «فما ظنکم برب العـلمین؛ پس به پروردگار جهانیان چه گمان دارید؟» را نیز در همین جهت، نوعی هشدار معنا کرده اند که گمان می کنید خداوند با شما چه خواهد کرد؟ در آیه 77 شعراء ابراهیم در گفتگو با مشرکان، بت ها را دشمن خویش دانسته است. در این که چگونه ممکن است بت ها دشمن کسی باشند، گفته شده: مقصود ابراهیم آن است که عبادت بت ها موجب نابودی شخص می شود؛ از همین رو آن ها دشمن انسان به شمار می آیند. آیه 80 انعام نشان می دهد که مشرکان نیز ابراهیم (ع) را از عواقب رویارویی با خدایان خود بر حذر می داشتند و در برابر آن ها ابراهیم (ع) نیز تأکید کرده که امنیت انسان در گرو توحید است.

عدم دلیل بر واگذاری ربوبیت از طرف خداوند به دیگران

با توجه به این که مشرکان وجود آفریدگار یکتا را پذیرفته، ولی معتقد بودند خداوند، امر تدبیر را به بعضی از مخلوقات خویش سپرده است که بت ها نمایه آن ها به شمار می آمدند، ابراهیم (ع) بارها با تعبیرهای گوناگون گوشزد کرد که این مطلب، ادعایی بدون دلیل و ساخته و پرداخته شما بوده و دروغی بیش نیست. در آیه 17 عنکبوت «إنما تعبدون من دون الله أوثـنا و تخلقون إفکا؛ جز این نیست که به جای خداوند، بت هایی را می پرستید و دروغی می سازید.» واژه أوثان به صورت نکره آورده شده تا بی ارزشی بت ها را نشان دهد و بیان کند که داستان خدایی بت ها، فقط ادعای محض بوده، حقیقتی ورای این ادعا وجود ندارد و آن گاه با آوردن جمله «تخلقون إفکا» بیان داشته که خدا نامیدن و آن گاه عبادت بت ها دروغ پردازی است؛ هم چنین در آیه 86 صافات: «أئفکا ءالهة دون الله تریدون؛ آیا غیر از خداوند خدایان دروغین را می خواهید؟» خدا نامیدن غیر «الله» را زشت ترین دروغ نامیده است.
در آیه 81 انعام نیز ابراهیم (ع) بر این مطلب تأکید کرده که اگر خدا، عبادت برخی از آفریدگان را بر ما واجب کرده بود، به طور قطع حجت و برهانی برای آن قرار می داد و این دستور را به ما ابلاغ می کرد؛ حال آن که چنین نیست: «أنکم أشرکتم بالله ما لم ینزل به علیکم سلطـنا؛ و چگونه از آنچه شریک خدا کرده اید بترسم، در صورتی که شما از این کارتان نمی ترسید که برای خدا چیزی را شریک می کنید که خدا درباره آن حجتی برای شما نازل نکرده است.» بنا به قولی، مقصود ابراهیم (ع) در آیه 87 صافات «فما ظنکم برب العـلمین؛ پس به پروردگار جهانیان چه گمان دارید؟» نیز این است که آیا گمان می برید پروردگار جهانیان اجازه داده که شما این جمادات را در معبودیت شریک او قرار دهید؟

برهان ابراهیم (ع) در رد ربوبیت اجرام آسمانی

قرآن کریم این برهان را در قالب یک جمله کوتاه بازگفته است: «لا أحب الأفلین؛ گفت: زوال پذیران را دوست ندارم.» (انعام/ 76) مفسران در توضیح این استدلال وجوهی را به شرح ذیل ارائه داده اند:
1- این برهان بر دو مقدمه متکی است: نخست، ربوبیت با محبوبیت ملازم است؛ زیرا ربوبیت یک ارتباط حقیقی میان رب و مربوب است که کشش تکوینی مربوب به سوی رب و در نتیجه دل دادگی مربوب به رب را در پی دارد. دوم، آفل (چیزی که از انسان پنهان می شود) نمی تواند محبوب وی باشد؛ زیرا افول آفل به آن معنا است که انسان پس از دستیابی، آن را از دست خواهد داد و انسان هرگز نمی تواند در حد پرستش، دل داده چیزی شود که از دست رفتنی است. صورت استدلال با توجه به این دو مقدمه، این است: رب باید محبوب باشد و اجرام آسمانی چون آفلند نمی توانند محبوب باشند و به همین دلیل رب نیستند.
این برهان نه تنها ربوبیت خورشید، ماه و ستاره را باطل می کند، بلکه برهانی قاطع برای ابطال هر نوع شرک و بت پرستی است؛ چه این که معیار ارائه شده در این برهان، یعنی عدم تعلق حب به آفل (شامل هر آن چه برای انسان جاوید نمی ماند) در همه جسمانیات جاری است؛ بلکه الوهیت ارباب انواع و موجودات نوریه ای که بعضی بت پرستان، آن را از ماده، طبیعت، جسمانیت و حرکت، برتر و منزه می دانند نیز با این برهان باطل می شود؛ زیرا آنان تصریح می کنند که این انواع با همه شرافت وجود و صفا و نورانیت، مقهور خدا بوده، در برابر نور او مستهلکند؛ به همین دلیل، اگر در برابر آنان حبی ابراز شود، این حب، متعلق به مدبر آنان است، نه خود آنان.
2- شخص عاقلی که از فطرت سلیم برخوردار باشد، به چیزی که از او پنهان می شود، حتی محبت عادی نخواهد یافت؛ چه رسد به محبت در حد عبادت که فقط شایسته ربی است که همواره حاضر باشد؛ بنابر این، اجرام آسمانی را که محجوب شده و از حال پرستنده خود بی خبر می مانند نمی توان پرستید؛ پس پایه سخن ابراهیم (ع) منافات افول (خفا و احتجاب) با ربوبیت است؛ به دلیل آن که با بی خبری از عابد ملازم است؛ به همین دلیل، ابراهیم (ع) به ظهور و طلوع این اجرام استناد نکرده (با وجود آن که طلوع نیز مانند افول گونه ای جابجایی است)، چه این که ظهور و طلوع با ربوبیت منافاتی ندارد.
3- پایه برهان افول و وجه دلالت آن بر نفی ربوبیت اجرام آسمانی، دلالت افول بر حدوث و امکان و در نتیجه، نیاز آفل به محدث و واجب الوجود بالذات است؛ زیرا افول، حرکت، و حرکت متوقف بر متحرک، و هر متحرک، حادث است و هر حادث، به قدیم نیاز دارد.
4- افول، حرکت است و هر حرکتی محرکی دارد و سلسله محرک ها به ناچار باید به یک محرک غیر متحرک خاتمه یابد و آن ذات باری تعالی است. به سه توضیح اخیر از سخن ابراهیم (ع) اشکال شده که موضوع احتجاج در این توضیحات، ابطال خالقیت اجرام آسمانی و اثبات آن برای خداوند متعالی فرض شده؛ حال آن که محور سخن در این احتجاج «رب» است، و مقصود از رب در جمله «هـذا ربی» خالق هستی نیست؛ بلکه زمامدار امر تدبیر موجودات به شمار می رود؛ اما آن چه در حدیثی از امام رضا (ع) آمده که ابراهیم گفت آفل را دوست ندارم، زیرا افول از صفات حادث است، نه از صفات قدیم، چنین معنا نمی دهد که پایه استدلال، افول حادث است؛ بلکه پایه استدلال، همان عدم حب است و در بیان معیار عدم حب فرموده افول از صفات حادث است و حادث سزاوار آن نیست که متعلق حب انسان قرار گیرد.

احتجاجات ابراهیم (ع) در سوره انعام

مفسران درباره آیات 74 تا 79 انعام، نکاتی را طرح کرده اند:
الف. گروهی از مفسران، چهره کاوش گرانه ای را که از ابراهیم در آیات سوره انعام ترسیم شده، موضعی از سر مدارا با مشرکان برای طرح احتجاج در فضایی مناسب دانسته اند؛ ولی گروهی دیگر، این احتمال را که ابراهیم (ع) خود نیز به راستی در حال کاوش برای دستیابی به نتیجه ای روشن در مسأله ربوبیت بوده طرح کرده و آن را منتفی ندانسته و حتی بعضی آن را پذیرفته اند؛ ولی آیه 43 مریم «یـأبت إنی قد جاءنی من العلم مالم یأتک؛ ای پدر! به راستی مرا از دانش [وحی، حقایقی] به دست آمده که تو را نیامده است، پس از من پیروی کن تا تو را به راهی راست هدایت نمایم.» مؤید آن است که وی حقیقت را می شناخته و خداوند، خود عهده دار تدبیر امر وی بوده است؛ بنابراین، موضع کاوش گرانه ابراهیم (ع) از سر مدارا و به منظور روشن ساختن عقیده مشرکان بوده و حضرت، حق را به تدریج بیان کرده تا آنان را فراری ندهد و مانند کسی که او را به گفتن کلمه کفر اکراه کرده باشند، در جهت احیا و هدایت مردم به ایمان، ناچار به گفتن جمله «هـذا ربی» بوده است.
آیه 83 انعام «و تلک حجتنا ءاتینـها إبرهیم علی قومه؛ و آن (اسلوب بیان) حجت ماست که به ابراهیم در برابر قومش دادیم. هر که را بخواهیم درجه ها بالا می بریم. بی گمان پروردگار تو حکیم و داناست.» نیز به صراحت بیان می دارد که این احتجاج بر ضد قوم بوده، نه کوششی برای این که خودش حقیقت را کشف کند؛ به همین دلیل، نظر بعضی قابل پذیرش نیست که با استناد به سخنی منسوب به ابن عباس و نیز با استناد به سخن ابراهیم (ع) در آیه 77 انعام «لئن لم یهدنی ربی لاکونن من القوم الضالین؛ اگر پروردگارم مرا هدایت نکند بی گمان از گمراهان خواهم شد.» گمان برده اند که ابراهیم ربوبیت این اجرام را پذیرفته و آن ها را به واقع عبادت کرده است؛ بلکه این سخن ابراهیم (ع) همانند جمله «لا أحب الأفلین؛ زوال پذیران را دوست ندارم.» (انعام/ 76) تعریضی برای گوشزد کردن گمراهی مشرکان بوده است؛ افزون بر این که سخن ابراهیم (ع): «رب إنهن أضللن کثیرا من الناس؛ پروردگارا! آنها بسیاری از مردم را گمراه کرده اند.» (ابراهیم/ 36) نشان می دهد خود او هرگز به این گمراهی دچار نشده بود؛ هم چنین ابراهیم در قرآن به قلب سلیم وصف شده و قلب سلیم قلبی است که هرگز به خداوند شرک نورزیده باشد.
اعلام مکرر قرآن درباره ابراهیم که: «و ما کان من المشرکین؛ و او از مشرکان نبود.» (بقره/ 135؛ آل عمران/ 67 و 95؛ نحل/ 123) گواهی دیگر بر این مطلب است؛ بنابراین برای توجیه گفته ابراهیم (ع): «هـذا ربی» نیازی نیست که سخن او را بر استهزا حمل کنیم یا چنین توجیه کنیم که او خود کواکب ماه و خورشید را ندیده، بلکه نور آن ها را دیده و گمان کرده که این نور پروردگار است و مقصود او از هذا ربی آن است که پروردگار، نور خود را به من نشان می دهد یا جمله ای را در تقدیر گرفته، بگوییم: اصل سخن این بوده که «یقولون هـذا ربی» یا «هـذا دلیل علی ربی» و یا «هـذا ربی علی زعمکم».
ب: جمله «و کذلک نری إبرهیم...؛ و بدین سان ملکوت آسمان ها و زمین را به ابراهیم نشان می دادیم تا [بصیرت یابد] و تا از اهل یقین شود.» (انعام/ 75) که به بطلان الوهیت اصنام در آیه 74 اشاره دارد، به ضمیمه تعبیر «فلما» در آیه 76 که ارتباط مابعد به ماقبل را می رساند، نشان می دهد که آیات، به هم مربوط، و جریان استدلال در امر اجرام با استدلال در امر اصنام، یک جریان به هم پیوسته است؛ در نتیجه آشکار می سازد که کلمه «نری» جریانی در گذشته را باز می گوید که هم چنان ادامه یافته و منظور از آیه این است که ما ملکوت آسمان و زمین را به ابراهیم نشان دادیم و این امور، او را بر آن داشت که با پدرش آزر، در زمینه پرستش بت ها به محاجه برخاسته، گمراهی آنان را روشن سازد و با این موهبت او را هم چنان کمک کردیم تا آن گاه که شب، وی را فرا گرفت و ستاره ای را دید.
بنابراین اولا احتجاج های ابراهیم بر ضد بت پرستی و اجرام پرستی دستاورد مشاهده ملکوت آسمان ها و زمین بوده است. ثانیا ترتیب آیات نشان می دهد که جریان احتجاج بر ضد ستاره پرستان، در شام گاه همان روزی بوده که ابراهیم (ع) بر ضد بت پرستی احتجاج کرده و در نتیجه به دست می آید که او روز را تا شام به رد بت پرستی و شب را تا طلوع خورشید، به احتجاج بر ضد ستاره پرستی و ماه پرستی پرداخته و هنگام طلوع خورشید، ربوبیت آن را نفی و توحید را اعلام کرده است؛ بنابراین، گویا مجموع احتجاج های او طی مدت تقریبا دو روز و یک شب (شبی که در میان دو روز بوده) رخ داده و پایان یافته است؛ هرچند بعضی، احتمال این که ستاره را در یک شب و ماه را در شب بعد دیده باشد یا آن که این ماجرا در سه شب واقع شده باشد را منتفی ندانسته اند. ثالثا با نظر به این که سیاره زهره به سبب نزدیک بودن مدار آن با خورشید، [بیش از 47 درجه] از آن فاصله نگرفته و پیوسته همراه آن است، هنگامی که تحت الشعاع نباشد، گاهی در صبح گاهان پیش از طلوع خورشید در مشرق ظاهر می شود و گاهی در شام گاهان پس از غروب آن در مغرب پدیدار می گردد؛ آن گاه در برخی شب ها که ماه در «مقابله» قرار دارد (چون شب های هیجدهم، نوزدهم و بیستم) غروب سیاره زهره با فاصله یکی دو ساعت با طلوع ماه همراه است؛ از این رو و با توجه به ظاهر آیات 76 و 77 انعام که طلوع ماه را به افول کوکب متصل ساخته و نیز درخشندگی خاصی که ستاره یاد شده دارد که با فرا رسیدن شب پیش از هر ستاره ای توجه بیننده را به خود جلب می کند، به دست می آید که در میان سیاراتی که صابئان آن ها را می پرستیده اند، زهره، انطباق پذیرترین سیاره با ویژگی هایی است که آیه ارائه داده است. روایات اهل بیت (ع) نیز کوکب یاد شده را زهره دانسته اند؛ ولی از ابن عباس نقل شده که آن را مشتری دانسته. بعضی به قرینه آیه 49 نجم «و أنه هو رب الشعری؛ و هم اوست پروردگار ستاره ی شعری (که او را می پرستیدند).» که جمله ای از صحف ابراهیم (ع) را باز گفته است، ستاره یاد شده را شعرای یمانی دانسته اند.

منـابـع

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‌7 ص ‌156- 185، ‌208 و 239-240، جلد 2 ص ‌350-355 و ‌378، جلد 7 ص ‌192- 204، جلد 15 ص ‌282-283، جلد 14 ص 58، جلد 16 ص ‌115-116، جلد 17 ص 150

جعفر سبحانی- منشور جاوید- جلد 11 صفحه ‌228-‌231، ‌258، ‌225

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏5 صفحه ‌311- 312

ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان- جلد ‌2 ص ‌635‌-636، جلد 4 ص ‌505‌ ، جلد 8 ص ‌701-702

محمد صالحی منش-دائره المعارف قرآن کریم- جلد 1

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد