مباحثات قوم ابراهیم علیه السلام با ایشان

فارسی 6817 نمایش |

دعوت قوم

حضرت ابراهیم (ع) قومش را به عبادت پرستش و ترس از خدا دعوت مى فرماید: «و ابراهیم اذقال لقومه اعبدوالله و اقتوه؛ هنگامی که ابراهیم به قومش گفت: خدا را پرستش کنید و از (عذاب) او بترسید.» (عنکبوت/ 16) و نیز آنها را به طلب رزق و روزى از او و شکر نعمت هاى او فرامى خواند و مى فرماید: «فابتغوا عندالله الرزق و اعبدوه و اشکرواله الیه ترجعون؛ روزى را تنها نزد خدا طلب کنید و او را پرستش نمائید که به سوى او برمى گردید.» (عنکبوت/ 17) و در پایان از تکذیب آن ها بردعوتش تعجب نمى کند و مى فرماید امت هاى پیشین نیز پیامبران و دعوتشان را تکذیب کردند: «و ان تکذبوا فقد کذب امم من قبلکم؛ اگر شما (مرا) تکذیب کنید (جاى تعجب نیست) امت هایى پیش از شما نیز (پیامبرانشان را) تکذیب کردند.» (عنکبوت/ 18)

برخورد زشت آن قوم
خداوند می فرماید: «فما کان جواب قومه الا ان قالوا اقتلوه او حرقوه؛ اما جواب قوم او (ابراهیم) جز این نبود که گفتند: او را بکشید یا بسوزانید.» (عنکبوت/ 24) و در پایان با هشدارى دیگر در مقابل تصمیم زشت آنها مى فرماید: «و قال انما اتخذتم من دون الله اوثنا مودة بینکم فى الحیوة الدنیا ثم یوم الیقامت یکفر بعضکم ببعض و یلعن بعضکم بعضا و مأوکم النار و ما لکم من ناصرین؛ هنگامیکه ابراهیم به قومش گفت: خدا را پرستش کنید و از (عذاب) او بترسید (ابراهیم) گفت: شما غیر از خدا بت هایى براى خود انتخاب کرده اید که مایه دوستى و محبت میان شما در زندگى دنیا باشد، سپس روز قیامت از یکدیگر بیزارى مى جویید و یکدیگر را لعن مى کنید و جایگاه (همه) شما آتش است و هیچ یار و یاورى براى شما نخواهد بود.» (عنکبوت/ 16)
به یاد آر گفتا به قومش خلیل *** پس از آن همه پند و ذکر و دلیل
ز یزدان بخواهید روزى خویش *** که از بهر دنیا پرستى خویش
هرآنچه بخوانید غیر از خدا *** چو روز قیامت بیاید فرا
کنون شکر نعمت به جا آورید *** که او را کشید و در آتش نهید
نمایید آنگه به دوزخ خلود *** که یارى در آنجا ندارد وجود
چه بسیار بودند زین بیشتر *** بدانید کافر همه همدگر

دعوت قوم به یکتاپرستى و پرهیز از شرک

خداوند می فرماید: «و حاجه قومه قال اتحاجونى فى الله و قد هدان و لااخاف ماتشرکون به الا ان یشاء ربى شیئا وسسع کل شى علما افلا تتذکرون* و کیف اخاف ما اشرکتم و لاتخافون انکم أشرکتم بالله ما لم ینزل به علیکم سلطانا فاى الفریقین احق بالا من ان کنتم تعلمون* الذین امنون و لم یلبسوا إیمانهم بظلم اولئک لهم الا من و هم مهتدون* تلک حجتناء اتینها ابراهیم على قومه؛ قوم او (ابراهیم) با وى به گفتگو و ستیز پرداختند، (ابراهیم) گفت: آیا درباره خدا با من گفتگو و ستیز مى کنید؟ در حالى که خداوند مرا (با دلایل روشن) هدایت کرده، و من از آن چه شما همتاى (خدا) قرار مى دهید، نمى ترسم (و به من زیانى نمى رسانند) مگر پروردگار چیزى را بخواهد. وسعت آگاهى پروردگارم همه چیز را در برمى گیرد. آیا متذکر نمى شوید؟ چگونه من از بت هاى شما بترسم درحالى که شما از این نمى ترسید که براى خدا همتایى قرار داده اید که هیچ گونه دلیلى درباره آن برشما نازل نکرده است (راست بگویید) کدام یک از این دو دسته (بت پرستان و خداپرستان) شایسته تر به ایمنى (از مجازات) هستند اگر مى دانید؟ (آرى) آنها که ایمان آوردند و ایمان خود را با شرک و ستم نیالودند، ایمنى تنها از آنهاست و آنها هدایت یافتگانند. اینها دلایل ما بود که به ابراهیم در برابر قومش دادیم.» (انعام/ 80- 83)

ارائه دلایل روشن به قوم و انکار آن دلایل از سوى قوم
خداوند می فرماید: «الم یأتهم نبأ قوم ابراهیم أتتهم رسلهم بالیینات فما کان الله لیظلمهم ولکن کانوا انفسهم یظلمون؛ آیا خبر قوم ابراهیم به آنها نرسیده که پیامبرشان دلایل روشن براى آنان آورد (ولى نپذیرفتند) خداوند به آنها ستم نکرد، اما خودشان به خویشتن ستم مى کردند.» (توبه/ 70)

درخواست فرستادن پیامبر براى قوم [از سوى خداوند]
خداوند می فرماید: «ربنا و ابعث فیهم رسولا یتلوا علیهم ءایاتک و یعلمهم الکتاب و الحکمة و یزکیهم انک انت العزیز الحکیم؛ پروردگار در میان آنها (قوم) پیامبرى از خودشان برانگیز، تا آیات تو را برآنان بخواند و آنها را کتاب و حکمت بیاموزد و پاکیزه کند، زیرا تو توانا و حکیمى.» (بقره/ 129) و بر این کار قادرى. بعثت خاتم الانبیاء (ص) همان درخواست ابراهیم (ع) است که خداوند اجابت فرمود. چنان که حضرت محمد (ص) مى فرماید «من (اجابت) دعاى ابراهیم هستم.»

فضل و بخشش خدا به آل ابراهیم (ع)
خداوند می فرماید: «ام یحسدون الناس على ماء اتاهم الله من فضله فقد ایتنا آل ابراهیم الکتاب و الحکمة و اتیناهم ملکا عظیما؛ یا این که نسبت به مردم [پیامبر و خاندانش] بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشیده حسد مى ورزند؟ ما به آل ابراهیم (که یهود از خاندان او هستند نیز) کتاب و حکمت داریم و حکومت عظیمى در اختیار آنها (پیامبران بنى اسرائیل) قرار دادیم.» (نساء/ 54) این آیه شریفه روى سخنش یهود و جوابى است از قضاوتى که علیه مؤمنین کردند به این که دین مشرکین از دین مؤمنین بهتر است. و مقصود از ناس بنابر آنچه سیاق دلالت مى کند. همان مؤمنینند که بر آنها حسادت مى شد به خاطر فضل خداوند بر مؤمنین. و بعضى گفته اند مراد از ناس عموم مؤمنین نیستند بلکه فقط شامل رسول خدا (ص) مى شود چنان که قبلا ذکر کردیم منظور از آل ابراهیم (ع) پیامبر اسلام (ص) و ائمه اند. مقصود از فضل خدا، نبوت، کتاب و معارف دینى است که خداوند به ایشان داده و نیز خداوند با جمله «فقد آتینا آل ابراهیم الکتاب و الحکمة» اهل کتاب را در حسد ورزیدنشان مأیوس نموده و امیدشان را به این که نعمت از دست آل ابراهیم برود قطع مى کند. و مى فرماید این فضل از آنان قطع شدنى نیست. مراد از ملک معنایى اعم از ملک مادى بوده و شامل ملک معنوى یعنى نبوت و ولایت حقیقى برهدایت خلق و ارشاد آنان نیز مى شود. و شاید مراد از «ملک عظیم» همان نبوت و ولایت باشد.

در اندیشه نجات قوم از عذاب

حضرت ابراهیم (ع) به اتفاق ساره همسرش و لوط (ع) برادر ساره (و پسرخاله ابراهیم) تحت فشار نمرودیان تصمیم به هجرت گرفتند و از بابل به شامات، منطقه جرون که نزدیک بیت المقدس بود هجرت نمودند و در آنجا ساکن شدند. حضرت ابراهیم (ع) پس از آن که نتوانست قوم پدرى خود را به توحید سوق دهد و مبارزات طاقت فرسایش در آن قوم ثمره اى جز مجازات در آتش و هجرت اجبارى نداشت، در میان قوم جدید نیز مسیر دعوت به سوى توحید را ادامه داد و جمعى را برانگیخت که در میان آن قوم (جدید) به سوى حق دعوت کنند، از جمله آن برانگیختان حضرت لوط است که به سوى مردم شهر مؤتکفات از سوى ابراهیم (ع) فرستاده شد.
«مؤتکفات» مانند استانى داراى شهرها و آبادى هاى بود به مرکزیت «سدوم»، فرستاده ابراهیم (ع) در این شهر سکنا گزید و مردم فاسد و بت پرست آن شهر را به دورى از فساد اخلاقى (عمل لواط) و شرکت دعوت نمود و این دعوت سى سال طول کشید اما ثمرى نداشت تا این که مستحق عذاب الهى شدند، فرشته هاى عذاب به سوى قوم آمدند و قبل از هرکسى به خدمت پیامبر قوم حضرت ابراهیم (ع) آمدند [در آن عصر حضرت لوط هم به حضرت ابراهیم (ع) ایمان آورده بود و جزء قوم ابراهیم (ع) محسوب مى شد] وقتى فرشته ها خبر عذاب قوم را به عرض حضرت ابراهیم (ع) رسانند! حضرت ابراهیم (ع) فرمود در میان این قوم مؤمن وجود دارد [شاید خواست بدین سبب آن قوم شفاعت شوند و نجات یابند] خطاب آمد که از شفاعت خوددارى کن اینها قومى بى حیا و خودسر شده اند.
در قرآن کریم ده ها آیه وجود دارد که این ماجرا را نقل مى نماید: «یجادلنا فى قوم لوط* یا ابراهیم اعرض عن هذا انه قدجاء امر ربک* و انهم ءاتیهم عذاب غیر مردود؛ (ملائکه مى گویند ابراهیم) درباره قوم لوط با ما مجادله مى کرد [تا شاید عذاب را از آنها برگرداند] (اما خطاب آمد) اى ابراهیم از این (درخواست) صرف نظر کن، که فرمان پروردگارت فرا رسیده و به طور قطع عذاب به سراغ آنها مى آید و برگشت ندارد.» (هود/ 74- 76)
نیز در سوره اى دیگر این چنین مى فرماید: «قال فما خطبکم ایها المرسلون* قالوا انا ارسلنا الى قوم مجرمین* الا ءال لوط إنا لمنجو هم اجمعین* الاامراته قدرنا انهالمن الغابرین؛ (ابراهیم) گفت: مأموریت شما چیست؟ اى فرستادگان خدا. گفتند: ما به سوى قومى گنهکار مأموریت یافته ایم (تا آنها را هلاک کنیم). مگر خاندان لوط که همگى آنها را نجات خواهیم داد. به جز همسرش که مقدر داشتیم از بازماندگان (در شهر و هلاک شوندگان) باشد.» (حجر/ 57- 60)
نیز در سوره اى دیگر مى فرماید: «قال فما خطبکم ایها المرسلون* قالوا انا ارسلنا الى قوم مجرمین* لنرسل علیهم حجارة من طین* مسمومة عند ربک للمسرفین* فأخرجنا من کان فیها من المؤمنین* فما وجدنا فیها غیر بیت من المسلمین؛ (ابراهیم) گفت: مأموریت شما چیست اى فرستادگان (خدا). گفتند: ما به سوى قوم مجرمى فرستاده شده ایم. تا بارانى از (سنگ؛ گل) بر آنها بفرستیم، سنگ هایى که از ناحیه پروردگارت براى اسرافکاران نشان گذاشته شده است. ما مؤمنانى را که در آن شهرهاى (قوم لوط) زندگى مى کردند (قبل از نزول عذاب) خارج کردیم. ولى جز یک خانواده با ایمان در تمام آنها نیافتیم.» (ذاریات/ 31- 36)
در آیات این سوره علاوه بر مسائل گذشته در دو سوره قبل، به وسیله عذاب هم اشاره مى فرماید، و نیز به یک نوع گناه آنها که سبب عذاب شد اشاره مى نماید «اسراف» و نیز تصریح مى کند که در میان آن شهرها جز یک خانواده مسلمان و مؤمن نبود. بنابراین قومى حق ناپذیر بودند.

شکوه و گلایه از قوم

خداوند می فرماید: «اذقال ابراهیم رب اجعل هذا البلد آمنا و اجنبنی و بنی أن نعبد الأصنام* رب انهن اضللن کثیرا من الناس فمن تبعنى فانه منى و من عصانى فانک غفور رحیم؛ (به یاد آورید) زمانى را که ابراهیم (ع) گفت، پروردگارا این شهر را ایمن گردان و مرا و فرزندانم را از پرستیدن بتان دور دار. پروردگارا آنها [بت ها] بسیارى از مردم را گمراه ساختند. هرکس از من پیروى کند از من است و هرکس نافرمانى من کند تو بخشنده و مهربانى.» (ابراهیم/ 35- 36) در آیه شریفه حضرت شکوه مى کند، و مى فرماید پروردگارا بسیارى از مردم به وسیله این بت ها گمراه شده اند، برگشت این شکوه به دو دسته است.
الف) بر مروجین بت پرستى، آنهایى که منافع خود را در جهل و نادانى و بت پرستى مردم مى دیدند، از این رو مردم را به این سمت سوق مى دادند و نمى گذاردند مردم راه حق را بیابند و هدایت را بپذیرند.
ب) از مردم هم شکوه وجود دارد که چرا فریب مى خورند و چرا گوش و چشم و دل خود را به سوى حق باز نمى کنند و کورکوانه تسلیم باطل شده اند. شاید از همین نوع گلایه ها این فرمایش باشد که پس از مباحثات بسیار روشن وقتى آنها حق را نمى پذیرند مى فرماید: «أف لکم و لما تعبدون من دون الله افلا تعقلون؛ اف بر شما و آنچه را که به غیر خدا مى پرستید. آیا عقلتان را به کار نمى اندازید.» (انبیاء/ 67)

هشدار به قوم نسبت به نزول عذاب
خداوند می فرماید: «إنى اخاف ان یمسک عذاب من الرحمن فتکون للشیطان ولیا؛ خطاب به آزر مى فرماید من مى ترسم که از سوى خداوند رحمان عذابى به شما رسد در نتیجه از دوستان شیطان باشى.» (انبیاء/ 67) اگرچه مورد خطاب آیه شریفه آزر است و او یکى از قوم ابراهیم (ع) است، لکن به طور قطع خداوند به خاطر یک نفر یک قوم را عذاب نمى کند. به علاوه او مصداق و نمونه اى قوم ابراهیم است یعنى تمامى قوم مبتلا به همان چیزى بودند که آزر بود. بنابراین، انذار و هشدار به عذاب خاص آزر، نباید باشد بلکه حضرت ابراهیم (ع) در این فرمایش تمامى قوم را مد نظر داشته اگرچه خطابش به آزر است.

تکذیب آن حضرت از سوى قوم
خداوند می فرماید: «و ان یکذبوک فقد کذبت قلبهم قوم نوح و عاد و ثمود* و قوم ابراهیم و قوم لوط؛ اگر تو را (حضرت محمد) تکذیب کنند (امر تازه اى نیست) قطعا پيش از آنان قوم نوح و عاد و ثمود [نيز] به تكذيب پرداختند. همچنین قوم ابراهیم و قوم لوط.» (حج/ 42- 43)

نظریه و دیدگاه قوم بت پرست در مورد آن حضرت

خداوند می فرماید: «قالوا اجئتنا بالحق ام أنت من اللعین؛ گفتند: آیا مطلب حقى براى ما آورده اى، یا شوخى مى کنى؟» (انبیاء/ 55) «قالوا من فعل هذا بالهتنا إنه لمن الظالمین قالوا سمعنا فتى یذکرهم یقال له ابراهیم قالوا فأتوا به على أعین الناس لعلهم یشهدون؛ (هنگامى که منظره بت ها را دیدند) گفتند: هرکس با خدایان ما چنین کرده، قطعا از ستمگران است (و باید کیفر سخت ببیند). (گروهى) گفتند: شنیدم نوجوانى از (مخالف با) بت ها سخن مى گفت که او را ابراهیم مى گویند (قوم) گفتند: او را در برابر دیدگان مردم بیاورید تا گواهى دهند.» (انبیاء/ 62) «قالوا حرقوه و انصرواء الهتکم ان کنتم فاعلین؛ گفتند اگر كارى مى‏ كنيد او را بسوزانيد و خدايانتان را يارى دهيد.» (انبیا/ 68) «و ارادوا به کیدا فجعلنا هم الاخسرین؛ آنها (قوم) مى خواستند ابراهیم را با این نقشه نابود کنند، ولى ما آنها را زیانکارترین مردم قرار دادیم.» (انبیا/ 70)
آن قوم جاهل ابتدا در حقانیت او و سخنانش شک کردند اما بعدا که او را در مبارزه علیه بت و بت پرستى راسخ دیدند وى را به گفتار و اعتقادش مستحکم و قاطع یافتند. از این رو هنگامى که بتخانه را ویران دیدند با خود گفتند چه کسى این کار را کرده؟ هرکس که کرده ستمکار است، بعضى گفتند این کار باید از جوانى به نام ابراهیم سرزده باشد او را در انجمنى در حضور همه حاضر کنید تا به این عمل اقرار کند و مجازات شود، بالاخره او را حاضر کردند، سؤالات و پاسخ هایى بین قوم و ابراهیم رد و بدل شد که با پاسخ هاى خدشه ناپذیر ابراهیم روبه رو شدند، پاسخ هایى که آن قوم نادان را در مقابل قضاوت وجدانشان قرار مى داد، اما آنها حکم وجدانشان را یا نشنیدند یا عمل نردند و متبه نگشتند و جاهلانه تر از قبل عمل کردند و گفتند: «حرقوه؛ او را بسوزانید.» و با این حکم به زعم ناقص خود خواستند از دست ابراهیم رهایى یابند «ارادوا به کیدا» اما خداوند نه تنها نگذارد نور ابراهیم خاموش گردد و مکر و حیله آنها را باطل کرد، بلکه این مکر را علیه خودشان به کار بست یعنى این آتش افروزى سبب شد ابراهیم (ع) قدرتمندانه (به قدرت الهى) از آتش خارج شود و به آنها بفهماند که هیچ غلطى نمى تواند بکنند و قدرتمندانه از چنگال آنها نجات یابد.
اما در عین حال ابراهیم (ع) آن قوم کینه توز را نفرین نکرد تا گرفتار عذاب الهى شوند و حتى با ملائکه جر و بحث مى کند تا شاید آنها را از عذاب نجات دهد و با مهربانى خاصى مى فرماید «فمن تبعنى فانه منى و من عصانى فانک غفور رحیم؛ هر كه از من پيروى كند بى گمان او از من است و هر كه مرا نافرمانى كند به يقين تو آمرزنده و مهربانى.» (ابراهیم/ 36) هرکسى که پیروى از شریعت و آیین من کند از من است در راه من است، و هرکسى که متابعت از من نکند، راه و روش مرا انتخاب نکرد و تخلف از این راه نمود او را به خداى بخشنده و مهربان واگذار مى کنم. این بود پاسخ ابراهیم به قومى که او را به آتش انداختند و تماشا مى کردند تا سوختن او را ببینند و لذت ببرند.

منـابـع

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏4 صفحه 600-601

حسین عمادزاده- تاریخ انبیاء- صفحه 358-357

عین الله ارشادی- سیمای الگویی پیامبران در قرآن کریم

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد