فضایل و الطاف الهی بر حضرت ابراهیم علیه السلام

فارسی 5407 نمایش |

تفضل و الطاف دنیوی

الف) بهره مندی از فرزندان صالح «اسماعیل، اسحاق و یعقوب»
خداوند می فرماید: «و لقد جاءت رسلنا ابراهیم بالبشری؛ فرستادگان ما (فرشتگان) برای ابراهیم بشارت آوردند.» (هود/ 69) «و امر أته قائمة فضحکت فبشرناها با اسحاق و من وراء اسحاق یعقوب؛ در حالی که همسر وی ایستاده بود (از خوشحالی) خندید، پس او را به اسحاق و بعد از او به یعقوب بشارت دادیم.» (هود/ 71) «قالت یا ویلتی ءألد و أنا عجوز و هذا بعلی شیخا ان هذا لشی عجیب* قالوا اتعجبین من امر الله رحمت الله و برکاته علیکم اهل البیت؛ (ساره) گفت: ای وای برمن! آیا فرزند می آوریم درحالی که پیرزنم و این شوهرم پیرمردی است؟ راستی این چیز عجیبی است؟ (فرشتگان) گفتند: آیا از فرمان خدا تعجب می کنی؟ این رحمت خدا و برکاتش برشما خانواده است، چرا که او ستوده و والاست.» (هود/ 72- 73)
در سوره دیگر این مطلب را چنین ذکر می کند: «إنا نبشرک بغلام علیم* قال ابشر تمونی علی ان مسنی الکبر فبم تبشرون* قالوا بشرناک بالحق فلاتکن من القانطین؛ گفتند: ما تو را به پسری دانا بشارت می دهیم. گفت (ابراهیم) آیا به من بشارت می دهید با این که پیر شده ام؟ به چه چیز بشارت می دهید؟ (فرشتگان) گفتند: تو را به حق بشارت دادیم از مأیوسان مباش.» (حجر/ 53- 55)
و نیز می فرماید: «و بشر نا بغلام حلیم؛ ما (ابراهیم) را به نوجوانی بردبار و صبور بشارت دادیم.» (صافات/ 101) و در ادامه این آیه می فرماید: «و بشرناه باسحاق نبیا من الصالحین؛ ما او (ابراهیم) را به اسحاق پیامبری از شایستگان بشارت دادیم.» (صافات/ 112)
و نیز می فرماید: «و بشروه بغلام علیم* فاقبلت امرأته فی صرة فصکت وجههما قالت عجوز عقیم* قالوا کذلک قال ربک انه هو الحکیم العلیم؛ (فرشتگان ابراهیم) را بشارت به تولد پسری دانا دادند. در این هنگام همسرش جلو آمد درحالی که از (خوشحالی و تعجب) فریاد می کشید به صورت خود زد و گفت: آیا پسری خواهم آورد و در حالی که پیرزنی نازا هستم؟ گفتند: پروردگارت چنین گفته است و او حکیم و داناست.» (ذاریات/ 28- 30)
در مجموع از آیات به دست می آید که حضرت و همسرش ساره به واسطه پیری و نازا بودن ساره از فزند داشتن ناامید بودند اما در عین حال این خبر را به خاطر ایمان راسخی که به خدا داشتند پذیرفتند و بسیار خوشحال شدند و شاید این نعمت را بزرگترین تفضل و لطف خدا بر خودشان می دانستند. در تاریخ انبیاء مورخین گفته اند ابراهیم (ع) در آن موقع حدود 120 سال داشت و ساره 90 سال از این رو نسبت به بچه دار شدن ناامید بودند.

ب) تقویت ایمان «در حد اطمینان قلبی»
خداوند می فرماید: «و اذقال ابراهیم رب أرنی کیف تحی الموتی قال اولم تو من قال بلی ولکن لیطمئن قلبی قال فخذ اربعة من الطیر فصر هن الیک ثم اجعل علی کل جبل منهن جزءا ثم ادعهن سعیا و اعلم ان الله عزیز حکیم؛ و (به خاطر بیاور) هنگامی را که ابراهیم گفت: خدایا به من نشان بدهده چگونه مردگان را زنده می کنی؟ فرمود: در این صورت چهار نوع از مرغان را انتخاب کن و آنها را (ذبح کن) قطعه قطعه کن (در هم بیامیز) سپس بر هر کوهی قسمتی از آن را قرار بده بعد آنها را بخوان به سرعت به سوی تو می آیند. و بدان خداوند قادر و حکیم است و هم توانایی بر جمع آنها دارد.» (بقره/ 260)
از پیامبران الهی به ویژه حضرت ابراهیم (ع) با آن مقامی که دارند بعید است تقاضای دلیل زنده شدن انسان در قیامت کرده باشد، به علاوه از عبارت «کیف تحی الموتی» به دست می آید که در مورد اصل زنده شدن سؤال نداشته البته کیفیت آن را سؤال نموده است. این سؤال که: «چگونه مرده را زنده می کنی؟» دو معنا می تواند داشته باشد:
1- این که اجزاء پراکنده و نابود شده یک موجود مادی چگونه جمع می شوند و حیات می پذیرند؟ و به عبارت دیگر چگونه قدرت خدا بعد از موت و فنای بشر به زنده کردن آنها تعلق می گیرد؟
2- معنای دوم این است که اجزاء مرده چگونه به امر تو حیات را می تواند پذیرا گردد و این معنا به عبارتی همان است که خداوند آن را ملکوت اشیاء خوانده و فرموده «انما امره اذا اراده شیئا ان یقول له کن فیکون* فسبحان الذی بیده ملکوت کل شی؛ چون به چیزی اراده فرماید کارش این بس که می‏ گوید باش پس [بی‏ درنگ] موجود می ‏شود. پس [شکوهمند و] پاک است آن کسی که ملکوت هر چیزی در دست اوست.» (یس/ 82- 83) و منظور حضرت ابراهیم (ع) سؤال از کیفیت حیات پذیری به امر خدا است یعنی فعل خدا را که امری غیر محسوس بود می خواست مشاهده کند. پس در حقیقت آن حضرت «حق الیقین» درخواست نمود. از آنجا که خداوند می دانست ابراهیم (ع) توهم و شکی در مورد زنده شدن مردگان ندارد، خواست با «عبارت» مگر ایمان نیاورده ای؟ و پاسخ، آری ابراهیم (ع) احتمال شک را از درخواست آن حضرت دور کند، تا ایمان خالص او در نظر مردم مشوب نشود.
حضرت ابراهیم می خواست با دیدن زنده شدن مردگان قلبش را آرامش ببخشد تا هزار جا نرود و احتمال گوناگون در مورد آن ندهد. و این که قبل از دیدن چنین امری احتمالات گوناگونی برای آن حضرت وجود داشته باشد هیچ منافاتی با ایمانش نسبت به این امر ندارد و چه بسا آن جناب قبل از دیدن احیاء عالی ترین درجه ایمان را به قدرت الهی بر زنده شدن هم داشته باشد و مشاهده و دیدن احیا اصلا چیزی بر ایمانش نیفزاید و تنها بر اطمینان قلبش بینجامد که این مطلب شرط ایمان هم نباشد. اما این که مرغ انتخاب شد، شاید به این دلیل باشد که مرغ از میان همه حیوانات قطعه قطعه کردنش آسان تر و سریع تر صورت می گیرد. و اما این که فرمود چهار مرغ را زیرا کلمه «موتی» بر کثرت دلالت دارد که چگونه مردگان را زنده می کنی؟ پس تعداد در سؤال آن حضرت موضوعیت داشته زیرا حضرت می خواست بداند این که مردگان خاک می شوند و خاکشان با هم مخلوط می گردد چگونه امر خدا برزنده شدن آنها و جدا شدنشان از یکدیگر صورت می گیرد. بنابراین خداوند می فرماید چهار مرغ را بگیر قطعه قطعه کن و ممزوجشان نما. و سپس هر مقداری از آن گوشت درهم آمیخته را بر سر کوهی قرار ده و آنگاه یکی یکی آن مرغ ها را صدا بزن و ببین چگونه با شتاب پیش تو حاضر می شوند.
ابراهیم (ع) طاووس، خروس، کبوتر و کلاغ سیاه را گرفته ذبح کرد، قطعه قطعه نمود و با هم مخلوط کرد و ده قسمت و هر قسمت را سر کوهی قرار داد، سپس یکی یکی آنها را صدا زد که به اذن خدا همه زنده شده و نزد او آمدند. البته در مورخ نامه نام پرندگان در روایات اختلاف است.

ج) بهره مندی ابراهیم (ع) و آل ابراهیم از کتاب، حکمت و حکومت
خداوند می فرماید: «فقد ءاتینا ءال ابراهیم الکتاب و الحکمة و ءاتینهم ملکا عظیما؛ ما به آل ابراهیم (که یهود از خاندان او هستند نیز) کتاب و حکمت دادیم و حکومت عظیمی در اختیار آنها [پیامبران بنی اسرائیل] قرار دادیم.» (نساء/ 54) اگرچه آیه شریفه، تفریح بر لطف و فضل خدا بر آل ابراهیم (ع) دارد و هیچ اشاره ای به آن حضرت نمی کند اما وقتی آل ابراهیم به فضلی دست یافت به طریق اولی خود ابراهیم (ع) را نیز شامل می شود. و در مورد آل ابراهیم بحث شده که مقصود چه کسانی هستند که بر اساس یک قول حضرت محمد (ص) و امتش یا اهل بیتش را آل ابراهیم (ع) دانسته اند. اما بسیار واضح است که دریافت، کتاب آسمانی، حکمت و حکومت بزرگترین فضل الهی است که انسان از آن می تواند بهره مند باشد.

د) مشاهده ملکوت و حقایق آسمان ها و زمین برای رسیدن به تعیین
خداوند می فرماید: «و کذلک نری ابراهیم ملکوت السموات و الارض و لیکون من الموقنین؛ و این چنین، ملکوت آسمان ها و زمین (و حکومت مطلقه خداوند بر آنها) را به ابراهیم نشان دادیم (تا به آن استدلال کند) و اهل یقین گردد.» (انعام/ 75) ملکوت، به معنای، بزرگی، چیرگی است و نام عالم عقول و مجردات سماوی است. و نیز گفته اند، به معنای، قدرت بر تصرف است. کلمه حکومت در قرآن نیز به همان معنای لغویش استعمال شده است، اما در عرف «ملکوت» که به معنای قدرت بر تصرف است و مترادف با ملک است یک معنای اعتباری است که واقعیت خارجی ندارد البته این در مورد انسان شاید قابل توجیه باشد اگرچه می تواند به یک معنای حقیقی برگشت داشته باشد، اما در مورد خدا که هرچه در عالم هست فعل خدا است و هیچ موجودی از خدا بی نیاز نیست و از خود استقلالی ندارد، حقیقی بودن روشن است.
اما بنابر آیه «انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون* فسبحان الذی بیده ملکوت کل شی ء» (یس/ 82- 83) «ملکوت» هر چیز همان کلمه «کن» است که خداوند می گوید و گفتن او، عین فعل و ایجاد اوست، پس معلوم می شود که «ملکوت» همان «وجود» اشیاء است از جهت انتسابی که به خدا داشته و قیامی که به ذات اقدس او دارد و معلوم است که چنین امری شریک بردار نیست و ممکن نیست چیز در این ملکوت اشیاء با خدا شرکت نماید. بنابراین نظر در ملکوت اشیاء قطعا انسان را به توحید هدایت می کند و خداوند ملکوت آسمان ها و زمین را به ابراهیم (ع) نشان داد تا بدین وسیله ابراهیم خدا را مشاهده کند (به جهت استناد و اتکای که اشیاء به خدا دارند) تا بی درنگ حکم کند که هیچ یک از این اشیاء رب و مدبر دیگران و نظام جاری در آنها نیست.
و ضمنا، این تعبیر نیز از جمله تعبیرات منحصر به فردی است که خداوند فقط در مورد حضرت ابراهیم (ع) به کار برده است و از امتیازات آن حضرت محسوب می شود.

برتری آل ابراهیم (ع)

ه) برتری [آل ابراهیم] بر جهانیان
خداوند می فرماید: «إن الله اصطفى آدم و نوحا و آل إبراهیم و آل عمران على العالمین؛ به یقین خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر مردم جهان برترى داده است.» (آل عمران/ 33) اصطفی به معنای گرفتن خالص هر چیز، و جدا کردن آن چیزهایی است که آن را کدر می سازد و نزدیک به معنای «اختیار» است، بنابراین معنای «اصطفی علی العالمین» برگزیدن آل ابراهیم در یک یا چند امر بردیگران است.
مقصود از آل ابراهیم به طوری که از ظاهر کلمه برمی آید عبارتند از پدران از ذریه آن جناب از قبیل: اسحاق و اسماعیل و یعقوب و طاهرین از ذریه اسماعیل (ع) که سرور همه آنان «محمد (ص)» است و اولیای از ذریه آن جناب است. البته با استناد به شواهد و دلایلی استفاده می شود مراد از کلمه (آل ابراهیم) طاهرین و معصومین از ذریه حضرت ابراهیم (ع) هستند، البته خصوص ذریه ای که از ناحیه اسماعیل (ع) پدید آمده اند

و) اتمام نعمت [بر ابراهیم (ع) و آل ابراهیم]
خداوند می فرماید: «و کذلک یجتبیک ربک و یعلک من تأویل الا حادیث و یتم نعمته علیک و علی ال یعقوب کما اتمها علی ابویک من قبل ابراهیم و اسحاق؛ و این گونه پروردگارت تو را برمی گزیند و از تعبیر خواب ها به تو می آموزد و نعمتش را برتو و بر خاندان یعقوب تمام و کامل می کند، همان گونه که پیش از این بر پدرانت ابراهیم و اسحاق تمام کرد.» (یوسف/ 6)
اگرچه خطاب آیه شریفه به حضرت یوسف (ع) است اما در ذیل آیه تصریح می کند که قبل از این که نعمت را بر تو تکمیل کنیم بر نیاکانت و ابراهیم (ع) و فرزندانش یعقوب و اسحاق و آل یعقوب نعمت را تمام کردیم و در واقع اشاره به این مطلب دارد که این نعمت ها در این دودمان مستمر و همیشگی بوده، و اگر به یوسف می رسد به عنوان ارث از بیت ابراهیم و اسحاق و یعقوب است و از او به بقیه دودمان یعقوب رسیده است.

ز) توفیق شکرگزاری [نسبت به نعمت های الهی]
خداوند می فرماید: «إن إبراهیم کان أمة قانتا لله حنیفا ولم یک من المشرکین* شاکرا لأنعمة؛ همانا ابراهیم (ع) پيشوايى مطيع خدا [و] حق‏گراى بود و از مشركان نبود. شکرگزار نعمت های پروردگار بود.» (نحل/ 120- 121) علاوه بر آیه شریفه فوق که خداوند شکرگزار بودن ابراهیم (ع) را تأیید می کند آیه زیر نیز به یکی از مصادیف شکرگزاری آن حضرت اشاره می فرماید: «الحمدلله الذی وهب لی علی اکبر اسماعیل و اسحاق ان ربی لسمیع الدعاء؛ حمد خدای را که در پیری، اسماعیل و اسحاق را به من بخشید: مسلما پروردگار من شنونده و (اجابت کننده) دعاست.» (ابراهیم/ 39) این که انسان توفیق شکرگزاری بر نعمت های الهی را پیدا کند بزرگترین لطف خدا است که این امر به تأکید آیه شریفه اول نصیب حضرت ابراهیم (ع) شده و می فرماید او بر نعمت های الهی شکرگزار بود، و اما در آیه دوم ابراهیم (ع) حمد و سپاس خدا را بر نعمت فرزند آن هم در زمانی که امید فرزنددار شدن را نداشتند را به جا می آورد که باز تأییدی است بر شاکر بودن آن جناب بر نعمت های الهی.

حمایت خدا

ح) حمایت از او در برابر نمرودیان
خداوند می فرماید: «و تلک حجتنا ءاتینا ابراهیم علی قومه نرفع درجات من نشاء؛ اینها دلایل ما بود که ابراهیم در برابر قومش دادیم. درجات هرکس را بخواهیم (و شایسته بدانیم) بالا می بریم.» (انعام/ 83) ابراهیم (ع) یک تنه در برابر انبوه توطئه های نمرودیان مقاومت کرد و در تمامی آنها تا سرحد پیروزی پیش رفت، برای خدا قیام می کرد و خداوند هم او را کفایت می کرد و در آخرین رویاروی نجات ابراهیم (ع) از مهلکه حتمی و قطعی یعنی کوهی از آتش، دشمن را در اوج قدرت نمایی به عمق ضعف و زبونی کشید و به راحتی از چنگال گرگ های آدم نمای نمرودی نجات داد و این گونه نجات یافتن ابراهیم (ع) بزرگترین آیات و حجت پروردگار برای ابراهیم (ع) علیه آن قوم نادان بود.

ط) بهره مندی از حسنات
خداوند می فرماید: «و ءاتیناه فی الدنیا حسنة؛ ما در دنیا به او (همت) نیکویی دادیم.» (نحل/ 122) مقصود از «حسنه دنیوی» معیشت نیکو است، چنان که گفته شده ابراهیم (ع) دارای ثروتی فراوان و مروتی عظیم بوده است و نیز گفته شده ثروت متعلق به همسرش ساره بوده است.

ک) دریافت وسیله رشد
خداوند می فرماید: «و لقد ءاتینا ابراهیم رشده من قبل و کنابه عالمین؛ ما وسیله رشد ابراهیم را از قبل به او دادیم و از (شایستگی) او آگاه بودیم.» (انبیاء/ 51) «رشد» به معنایی رسیدن به واقع و در مقابل «غی» و گمراهی قرار دارد. و معنای دستیابی ابراهیم (ع) به رشد، این است که خداوند به وی هدایت فطری تام و تمام عطا کرد که او را به توحید و سایر معارف حقه رساند. این که کلمه «رشد» به «ه» ضمیر اضافه شده نشان می دهد که ابراهیم (ع) خود لایق چنان رشد بود و مؤید این مطلب، جمله و «کنابه عالمین» است که می فرماید: ما هم او را می شناختیم، که این جمله کنایه از علم الهی به خصوصیات حال او است و مقدار استعدادش.

ل) ارسال درود و سلام خداوند بر او
خداوند می فرماید: «سلام علی ابراهیم؛ سلام بر ابراهیم.» (صافات/ 109) این جمله تحیتی است از خداوند بر ابراهیم (ع) و این که «سلام» را بدون الف و لام و به صورت «نکره» آورده به این هدف است که بفهماند عظمت سلام بر ابراهیم را نتوان بیان کرد. و بیان گنجایش عظمت این سلام را ندارد.

تفضل و الطاف اخروی

الف) قرار گرفتن در صفوف صالحین
خداوند می فرماید: «و انه فی الاخرة لمن الصالحین؛ و همانا او (ابراهیم) در آخرت از نیکان است.» (نحل/ 122) و نیز در سوره بقره آیه 130 عینا عبارت فوق را تکرار می فرماید، که در سوره نحل ذکر فرموده است. کلمه «صلاح» از جهتی به معنای لیاقت است که در کلام خدا به عمل انسان منسوب می شود، که از جمله آیات «فلیعمل عملا صالحا؛ بايد به كار شايسته بپردازد.» (کهف/ 110) است که صلاح به عمل انسان منسوب شده. اگرچه صلاحیت «عمل» در قرآن بیان نشد، لیکن آثاری را برای آن عمل ذکر می کند که معنای عمل صالح را روشن می سازد، از جمله آثار این است، عمل صالح عملی است که شایستگی برای درگاه خداوند داشته باشد. (رعد/ 22؛ بقره/ 272) و اثر دیگر آن است که صلاحیت ثواب برایش باشد. (قصص/ 80) بنابراین صلاح عمل به معنای آمادگی و لیاقت آن برای پوشیدن لباس کرامت است. و از جهتی معنای صلاح «صلاح نفس و صلاح ذات» است چنان که می فرماید: «من یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبین و الصالحین؛ کسی که خود را اصلاح کند به طوری که مطیع خدا و رسول شود این شخص همراه کسانی است خداوند بر آنها نعمت داده از نبیین و صالحین.» (نساء/ 69) در هر صورت صلاح دارای مراتبی است که بعضی فوق بعضی است بنابراین حضرت ابراهیم (ع) هم خواهان عالی ترین مرتبه صلاح بوده که خداوند در آیه مورد بحث می فرماید خداوند او را در آخریت از صالحین قرار می دهد و از جمله آنان شمرده می شود.

ب) بهره مندی از باقیات الصالحات
خداوند می فرماید: «فلما اعتزلهم و ما یعبدون من دون الله و هبنا له اسحاق و یعقوب و کلا جعلنا نبیا* و وهبنا لهم من رحمتنا و جعلنا لهم لسان صدق علیا؛ هنگامی که از آنان و آنچه غیر خدای می پرستیدند کناره گیری کرد، ما اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم و هر یک را پیامبری (بزرگ) قرار دادیم. و از رحمت خود به آنان عطا کردیم؛ و برای آنها نام نیک و مقام برجسته ای (در میان همه امت ها) قرار دادیم.» (مریم/ 49- 50)
نیز در سوره ای دیگر می فرماید: «و بارکنا علیه و علی اسحاق و من ذریتها محسن؛ و ما به او و اسحاق برکت دادیم و از دودمان آن دو افرادی بودند نیکوکار.» (صافات/ 113)
از جمله تفضلات الهی بر انسان، عطاء فرزندان نیکی است که به مقامات والای معنوی و الهی دست می یابند. مخصوصا این که فرزند نیکو سیرت جزء باقیات الصالحات و صدقات جاریه محسوب می شود و بخشی از نام نیک انسان پس از مرگش به فرزندان نیک او بستگی دارد یعنی فرزند نیک یکی از اسباب بقاء نام انسان به نیکی در جامعه است و همین امر سبب افزوده شدن خیرات و برکات آن شخص می شود که هیچ راهی برای تدارک سفر آخرت جزء فرزندان نیک برایش باقی مانده است و یکی از بزرگترین نقاط امید انسان پس از حیات می باشد. در آیه شریفه مورد بحث می فرماید خداوند به دنبال عمل بسیار مهم ابراهیم (ع) در مبارزه با شرک و کناره گیری از جامعه آلوده آنها، به او فرزند صالحی عطا کرد که اولا پیامبر است و ثانیا این فرزند رحمت است برای او و ثالثا موجبات نام نیک را برایش فراهم می نماید و در آیه بعدی می فرماید بر ابراهیم و اسحاق برکت دادیم و از ذریه و دودمان آنها افرادی نیکوکار به وجود آوردیم که اینها از تفضلات الهی بر آن حضرت می باشد.

 

منـابـع

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 2 ص 581-561؛ جلد 7 ص ‏341 و 3-241؛ جلد 3 ص 258 و 221-220؛ جلد 12 ص 530؛ جلد 14 ص 418 -419؛ جلد 17 ص 232؛ جلد 1 ص 411

حسین عمادزاده- تاریخ انبیاء- صفحه 299

عین الله ارشادی- سیمای الگویی پیامبران در قرآن کریم

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد