شخصیت و زندگی حضرت هارون علیه السلام
فارسی 7798 نمایش |هارون
هارون کلمه ای عبری (به عبری: אַהֲרֹן،Ahărōn) به معنای کوه نشین است. پدر حضرت هارون (ع) عمران نام داشت و نام مادرش یوکابد بود. تاریخ ولادت او ۳۷۴۵ سال بعد از هبوط آدم بوده است. (با توجه به اینکه ولادت هارون قبل از موسی بوده، به دلیل تقدم در نبوت حضرت موسی، بعد از وی ذکر شده است). یهودیان، مسیحیان و مسلمانان معتقد به پیامبری او هستند. مدت عمر ایشان را ۱۲۳ سال ذکر نموده اند آن حضرت با برادر خویش حضرت موسی برای هدایت بنی اسرائیل مبعوث شد. محل دفن وی را کوه هور در طور سینا ذکر کرده اند. نسب حضرت هارون (ع) را اینگونه گفته اند: هارون بن عمران بن قاهث بن لاوی بن یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم (ع). آن حضرت ۴ پسر داشت.
حضرت هارون نیز مانند حضرت موسی بر قوم بنی اسرائیل مبعوث گردید. روزی که از جانب خداوند خطاب رسید: «ای موسی! مردم بنی اسرائیل را از مصر نجات ده و به کنعان آور.» موسی گفت: «خدایا، برایم شریکی مقرر فرما و او هارون برادر من باشد، زیرا او از من فصیح تر است.» و خداوند نیز چنین کرد. هارون چون بلیغ و رسا سخن می گفت، به همین دلیل شریعت برادرش را به بهترین نحو تبلیغ می کرد. فهرست سوره هایی که نام حضرت هارون در آن ذکر شده عبارتند از: بقره، نساء، انعام، اعراف، یونس، مریم، طه، انبیاء، مومنون، فرقان، شعراء، قصص، صافات.
مقام هارون نزد خدا و پایه عبودیت او
خداى تعالى در سوره صافات آن جناب را در منت هایش، و در دادن کتاب، و هدایت به سوى صراط مستقیم، و در داشتن تسلیم، و بودنش از محسنین، و از بندگان مؤمنین به خدا، با موسى (ع) شریک دانسته، و او را از مرسلان دانسته، و از انبیایش معرفى کرده، و او را از کسانى دانسته که بر آنان انعام فرموده، و او را با سایر انبیاء در صفات جمیل آنان از قبیل احسان، صلاح، فضل، اجتباء و هدایت شریک قرار داده و یک جا ذکر کرده است.
خداوند در این سوره می فرماید: «و لقد مننا على موسى و هارون* و نجیناهما و قومهما من الکرب العظیم* و نصرناهم فکانوا هم الغالبین* و آتیناهما الکتاب المستبین* و هدیناهما الصراط المستقیم* و ترکنا علیهما فی الآخرین* سلام على موسى و هارون* إنا کذلک نجزی المحسنین* إنهما من عبادنا المؤمنین؛ ما به موسى و هارون نعمت بخشیدیم. آنها و قومشان را از اندوه بزرگ نجات دادیم. و آنها را یارى کردیم تا بر دشمنان خود پیروز شدند. ما به آنها کتاب (آسمانى) دادیم. آنها را به راه راست هدایت کردیم. و ذکر خیر آنها را در اقوام بعد باقى گذاردیم. سلام بر موسى و هارون. ما اینگونه نیکوکاران را پاداش مى دهیم. آنها از بندگان مؤمن ما بودند.» (صافات/ 114- 122)
و در آیه «و اجعل لى وزیرا من اهلى* هرون اخى* اشدد به ازرى* و اشرکه فى امرى* کى نسبحک کثیرا* و نذکرک کثیرا انک کنت بنا بصیرا؛ و براى من دستیارى از کسانم قرار ده، هارون برادرم را. پشت من را بدو محکم کن. و او را در کارم شریک ساز. تا تو را فراوان تسبیح گوییم. و تو را بسیار یاد کنیم. بى تردید تو بر حال ما ناظر بوده اى.» (طه/ 29- 35) موسى (ع) در مناجات شب طور دعا کرده و از خدا خواسته که هارون را وزیر او قرار دهد، و پشتش را به وى محکم نموده و او را شریک او قرار دهد، تا خدا را بسیار تسبیح کنند، و بسیار ذکر گویند، همطراز موسى دانسته. و آن جناب در تمامى مواقف ملازم برادرش بوده، و در عموم کارها با او شرکت مى کرده، و او را در رسیدنش به مقاصد یارى مى کرد.
و در قرآن کریم هیچ مسأله اى که مختص به آن جناب باشد، نیامده مگر همان جانشینى او براى برادرش، در آن چهل روزى که به میقات رفته بود، «و قال لاخیه هرون اخلفنى فى قومى و اصلح و لا تتبع سبیل المفسدین؛ که به برادر خود هارون گفت: خلیفه من باش در قومم، و اصلاح کن، و راه مفسدان را پیروى مکن.» (اعراف/ 142) و وقتى از میقات برگشت، در حالى که خشمناک و متأسف بود که چرا گوساله پرست شدند، الواح تورات را بیفکند، و سر برادر را بگرفت و به طرف خود بکشید، هارون گفت «اى پسر مادر! مردم مرا ضعیف کردند، (و گوش به سخنم ندادند)، و نزدیک بود مرا بکشند، پس پیش روى دشمنان مرا شرمنده و سرافکنده مکن، و مرا جزو این مردم ستمگر قرار مده.» موسى گفت: «پروردگارا مرا و برادرم را بیامرز، و ما را در رحمت خود داخل کن، که تو ارحم الراحمینى.»
هارون هبه و رحمت الهی
هارون، مصداق هبه و رحمت خاص خداست: «و وهبنا له من رحمتنا أخاه هرون نبیا؛ و به رحمت خويش برادرش هارون پيامبر را به او بخشيديم.» (مریم/ 53)
همان طور که اوصاف کمالی درونی رحمت است، انسانهای کامل نیز نسبت به امتهای اسلامی و انسانی رحمتهای الهی هستند. تنها آمرزش گناه و بخششهای ظاهری رحمت نیست. خدا چون وهاب است، هبه ای مانند هارون به موسی (ع) می دهد و چون رحمان و رحیم است، رحمتی همانند هارون دارد. پس هارون هم "رحمة الله" است و هم "هبة الله". و موسای کلیم با هماهنگی این رحمة الله و هبة الله رسالت عظمای خود را به مقصد رساند. قرآن کریم از هارون به عظمت یاد کرده، می فرماید: «و وهبنا له من رحمتنا أخاه هرون نبیا» (مریم/ 53) هارون مصداق عینی رحمت و هبه خدایی بوده و نبی و رسول است و از صراط مستقیم خاص برخوردار می باشد. اگرچه به نصاب اولوالعزمی نرسید، زیرا برای رسالت جهانی شرایطی لازم است که در موسی (ع) جمع بود و در هارون فراهم نبود. مادر، مظهر اعلای رحمت گرچه رحمت الهی مظاهر گوناگون دارد، ولی مادر نسبت به اعضای خانواده مظهر و مثل اعلای رحمت خداست، از این رو وقتی سخن از برادری موسی و هارون به میان می آید، هارون موسی را به عنوان فرزند مادر خطاب کرده، می گوید: «یابن أم» (مریم/ 53) و از او با تعبیر "برادر" یا "پسر پدر" یاد نمی کند، با این که نقل شده است که پدر هر دو یکی بود.
شاید لطیفه دیگری هم در تعبیر "یابن أم" باشد؛ و آن این که چون غضب موسای کلیم (ع) مظهر غضب الهی بود و غضب الهی را رحمت خاص الهی فرو می نشاند نه رحمت احساسی و هارون که مصداق عینی رحمت خاص الهی است از مادری متولد شد که مظهر همان رحمت مخصوص خدایی است: "المؤمن أبوه النور وأمه الرحمة"، از این رو یاد مادر می تواند غضب کلیم خدا را فرو نشاند، زیرا جنگ و ستیز و غضب موسای کلیم روی مسایل عادی نبود تا با عواطف عادی فرو نشانده شود. هارون نمی خواهد با استفاده از عاطفه برادری، مسئله مهم پیدایش بت پرستی و رواج سحر را حل کند.
خدای سبحان از فرو نشستن غضب موسی با تعبیر "سکوت" یاد می کند نه "سکون": «و لما سکت عن موسی الغضب؛ چون خشم موسى فرو نشست الواح را برگرفت.» (اعراف/ 154) سکوت در برابر نطق است، بر خلاف سکون که در مقابل حرکت است. غضب موسای کلیم آنگاه که شکوفا شد نطق است و آنگاه که فرو نشست سکوت است. و نطق و سکوت غالبا وصف موجود عاقل است؛ یعنی آن غضب عاقلانه در حال ظهور، ناطق است و در حال خمود، ساکت. البته غضب عاقل را باید با رحمت عقلی فرو نشاند نه رحمت احساسی. پس تعبیر عاطفی "یابن أم" یادآور آن رحمت خاص است. یعنی ای موسی! من از اوج رحمت نصیب تو شده ام و تو را به آن رحمت خاص فرا می خوانم تا غضب عاقلانه تو عاقلانه فروکش کند. آری آن رحمت خاص است که می تواند این غضب را تعدیل کند و اجتماع و هماهنگی جلال و جمال می تواند انسانی را بپروراند که خداوند درباره ی آفرینش وی بگوید: «خلقت بیدی؛ با دستم خلق کردم.» (ص/ 75) انسان مظهر جمال و جلال حق است و مقصود هارون این است که ای موسی! تو مظهر جلال حقی که فراعنه را به کام دریا می فرستی و قارون را به خاک می سپاری؛ آن جمال حق را هم رعایت کن.
ستایش از هارون
در غالب مواردی که خداوند بر موسای کلیم درود می فرستد و او را به بسیاری از اوصاف برجسته می ستاید، نام هارون را نیز در کنار نام او یاد می کند. موسی (ع) جزو پیشگامان رسالت و جزو انبیای اولوالعزم است. هارون گرچه این ویژگیها را ندارد، لیکن در بسیاری از برجستگیهای نبوت، رسالت و ولایت سهیم است. آنگاه که حضرت موسی به خدای سبحان عرض کرد: «برادرم هارون را که از من فصیحتر است به همراه من بفرست تا اگر بنی اسرائیل نتوانستند سخن مرا بفهمند برادرم هارون از من دفاع کرده، حجت مرا به آنان تلقین کند و با آنها به احتجاج بپردازد.»
او زبان وحی را می یابد، می فهمد و می فهماند: «و أخی هرون هو أفصح منی لسانا فأرسله معی ردءا یصدقنی إنی أخاف أن یکذبون؛ برادرم هارون از من زبان آورتر است پس او را با من به دستيارى گسيل دار تا مرا تصديق كند زيرا مى ترسم مرا تكذيب كنند.» (قصص/ 34) خدای سبحان در برابر این درخواست می فرماید: «سنشد عضدک بأخیک ونجعل لکما سلطانا؛ به زودی بازویت را به وسیله برادرت محکم می کنیم و به شما سلطنت می دهیم.» (قصص/ 35) بنابر این، همه آیات الهی و سلطنتهای نبوت و ولایت نصیب هارون (ع) هم شده است.
در جای دیگر می فرماید: «ولقد مننا علی موسی و هارون؛ ما بر موسی و هارون منت نهادیم.» (صافات/ 114) منت همان نعمت عظیم است که حملش دشوار است. آن منتی که خدای سبحان به موسی و هارون داد نصیب قوم آنها نشد، اما نجات از فراعنه و طاغوت مصر نصیب موسی و هارون و بنی اسرائیل محروم و مستضعف شد.
در سوره صافات، آیات 114 تا 117 می فرماید: ما به آن دو، کتاب روشن بخشیدیم، کتابی که هیچ ابهامی در آن نبود. زیرا زبان وحی، نور است. مشابه تعبیرهایی که خدای سبحان در مورد قرآن دارد که نور و کتاب مبین است، در مورد تورات هم دارد که نور و کتاب مستبین است، زیرا وحی نور است خواه به صورت عبری و سریانی درآید و خواه به صورت عربی. البته اوج معارف قرآن کریم در کتب انبیای پیشین نبوده است، زیرا قرآن مهیمن بر دیگر کتابهاست. اگر آنها به منزلهی ماه یا ستارگان دیگرند، قرآن به منزله خورشید است. چون قرآن گذشته از تصدیق کتابهای انبیای سلف بر آنها هیمنه، سیطره و سلطهی نوری و علمی دارد. به هر تقدیر، قرآن و تورات اصیلی که بر موسای کلیم نازل شده است، هر دو کتاب مستبین است.
خداوند در ادامهی بیان ویژگیهای مشترک موسی و هارون (ع) فرمود: ما آن دو را به صراط مستقیم هدایت کردیم: «و هدیناهما الصراط المستقیم» (صافات/ 118) هدایت به صراط مستقیم به معنای ارایه ی راه و هدایت تشریعی که خدای سبحان به وسیله ی آن دو پیامبر همگان را به آن راه هدایت کرده، نصیب همه ی انسانها شده است: «هدی للناس» (انعام/ 91)، «للعالمین نذیرا» (فرقان/ 1)
چون اصل هدایت، مخصوص موسی و هارون نیست، بلکه برای توده ی بشر است. اما آن هدایت خاص که به نام هدایت تکوینی است و توان طی طریق را به انسان عطا می کند، بهره همگان نیست و موسی و هارون (ع) از آن متنعم شده اند. کسی که از هدایت تکوینی برخوردار شد، می تواند به خوبی راه سعادت را تشخیص داده، به آسانی آن را مانند برق جهنده طی کند، گرچه از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر است. آنگاه فرمود آثار پربرکت ایشان را در نسلهای بعد به یادگار گذاشته ایم و درود خدا بر موسی و هارون باد: «و ترکنا علیهما فی الاخرین* سلام علی موسی و هرون» (صافات/ 119- 120)
سلام خدا، فعل خداست و فعل خدا که سلامت است با قلب بیمار سازگار نیست، پس کسی که دلش بیمار است: «فی قلبه مرض» (احزاب/ 32)، از سلام الهی برخوردار نیست ولی آن کسی که قلبی سالم دارد: «جاء ربه بقلب سلیم» (صافات/ 84) «إلا من أتی الله بقلب سلیم» (شعراء/ 89)، مشمول سلام الهی است. درودی که خداوند بر اولیای خود می فرستند متفاوت است. گاهی با ذکر مقاطع سه گانه دنیا، برزخ و قیامت همراه است؛ چنانکه درباره یحیی (ع) آمده است: «سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیا؛ و درود بر او روزى كه زاده شد و روزى كه مى ميرد و روزى كه زنده برانگيخته مى شود.» (مریم/ 15) و درباره عیسی (ع) می فرماید: «و السلام علی یوم ولدت و یوم أموت و یوم أبعث حیا؛ و درود بر من روزى كه زاده شدم و روزى كه مى ميرم و روزى كه زنده برانگيخته مى شوم.» (مریم/ 33) (و گاه بدون قید دنیا و برزخ و قیامت آمده است، مانند سلام بر ابراهیم و موسی و هارون: «سلام علی إبراهیم» (صافات/ 109) «سلام علی موسی و هرون» (صافات/ 120) و گاهی با تصریح به گسترش و همگانی بودن همراه است، مانند: «سلام علی نوح فی العالمین؛ سلام بر نوح در میان جهانیان» (صافات/ 79) و این درودها بر اثر کارهای نیک است: «إنا کذلک نجزی المحسنین؛ ما اين گونه نيكوكاران را پاداش مى دهيم.» (صافات/ 80)
نکته شایان ذکر این که تنها انبیا از جزای خاص برخوردار نیستند، بلکه هر کس راه عبودیت را پیمود و احسان کرد از جزاهای الهی، مانند هبه، رحمت خاص، شرح صدر، هدایت تکوینی و الهامهای غیبی برخوردار است، زیرا خداوند وعده داد: ما به هر کس محسن باشد این چنین جزا خواهیم داد چنانکه استدلال قرآن این است که چون موسی و هارون از بندگان مؤمن ما بودند آنها را از درود خود بهره مند کرده، به این پایگاه رساندیم: «إنهما من عبادنا المؤمنین؛ زيرا آن دو از بندگان با ايمان ما بودند.» (صافات/ 122)
بر این اساس، عبادت و ایمان، یعنی پذیرش قلبی و خضوع عملی است که انسان را به پایگاههای رفیع می رساند، اگرچه میزان بهره مندی افراد به حسب استعداد و لیاقتهای آنان متفاوت است. نمودار تفاوت در مقام این است که قرآن کریم گاهی به «لهم درجات عند ربهم؛ براى آنان نزد پروردگارشان درجات خواهد بود.» (انفال/ 4) تعبیر می کند و گاهی به «هم درجات عند الله؛ درجاتشان نزد خداست.» (آل عمران/ 163)
بنابراین گرچه محال است انسان از راه عبادت به بالاتر از قله امکان برسد، لیکن با سرمایه ی عبادت و ایمان می تواند در بهره مندی از مقام ولایت به جایی برسد که کلیم الله رسید. البته مقام نبوت و رسالت تنها از راه موهبت الهی حاصل می شود، زیرا نبوت و رسالت از مقامهای موهبتی است نه کسبی و جایگاه مناسب منزلتهای موهبتی را تنها خدا می داند: «الله أعلم حیث یجعل رسالته؛ خدا بهتر مى داند رسالتش را كجا قرار دهد.» (انعام/ 124)
نبوت هارون (ع)
قرآن کریم به پیامبر بودن هارون تصریح نموده مى فرماید: «و وهبنا لهو من رحمتنآ أخاه هـرون نبیا؛ ما از رحمت خود، برادرش هارون را، که پیامبر بود، به او بخشیدیم.» (مریم/ 53)
این آیه اشاره است به اجابت دعایى که موسى (ع) در اولین بار که در طور به او وحى شد کرده و گفته بود «و اجعل لی وزیرا من أهلی* هارون أخی* اشدد به أزری* و أشرکه فی أمری؛ وزیرى از خاندانم براى من قرار بده. برادرم هارون را به وسیله او پشتم را محکم کن و او را در کار من شریک گردان.» (طه/ 29- 32)
در آیه ای دیگر بعد از ذکر داستانهاى انبیاء و امتهاى پیشین به عنوان الگوها و نمونه هاى زنده نخست سخن از نوح، و سپس پیامبران بعد از نوح، به میان می آورد، سپس نوبت به موسى و هارون و مبارزات پى گیرشان با فرعون و فرعونیان می رسد و می فرماید: سپس بعد از رسولان پیشین، موسى و هارون را به سوى فرعون و ملا او همراه با آیات و معجزات فرستادیم. «ثم بعثنا من بعدهم موسى و هارون إلى فرعون و ملائه بآیاتنا» اما فرعون و فرعونیان از پذیرش دعوت موسى و هارون سرباز زدند، و از اینکه در برابر حق سر تسلیم فرود آورند، تکبر ورزیدند «فاستکبروا». (یونس/ 75)
دشمنان هارون
خداوند در سوره اعراف می فرماید: «و لما رجع موسى إلى قومه غضبان أسفا قال بئسما خلفتمونى من بعدى أ عجلتم أمر ربکم و ألقى الألواح و أخذ برأس أخیه یجره إلیه قال ابن أم إن القوم استضعفونى و کادوا یقتلوننى فلا تشمت بى الأعداء و لا تجعلنى مع القوم الظلمین؛ و چون موسى خشمناک و اندوهگین به نزد قوم خود بازگشت، گفت: پس از من بد جانشینانى برایم بودید! آیا درباره ى امر پروردگار خویش [و تمدید میعاد] عجله کردید؟ و الواح را بینداخت و سر برادرش را گرفته به سوى خود مى کشید. [هارون] گفت: اى پسر مادرم! این قوم، مرا تضعیف کردند و نزدیک بود مرا بکشند. پس مرا دشمن شاد مکن، و مرا در شمار ستمکاران میاور.» (اعراف/ 150)
در این آیه گوساله پرستان بنى اسرائیل، گروه ظالمان را از دشمنان هارون مطرح نموده است. و در این آیه همچنین به ضعف و ناتوانى هارون (ع) در برابر دشمنان گوساله پرست و درخواست هارون (ع) از موسى (ع) براى توبیخ نکردن وى در برابر دشمنان اشاره شده است.
وفات هارون
درباره مدت عمر موسى و هارون و هم چنین کیفیت وفات آن دو اختلافى در روایات و تواریخ دیده مى شود. مشهور آن است که عمر موسى هنگام رحلت 120 و عمر هارون 123 سال بوده و در روایتى که صدوق در اکمال الدین از رسول خدا روایت کرده عمر موسى 126 و عمر هارون 123 سال ذکر شده است. قبر موسى را عموما در کوه نبا یا نبو در کنار جاده اصلى، کنار تل قرمز رنگ ذکر کرده و قبر هارون را در کوه هور در طور سینا نوشته اند.
مطابق حدیثى که صدوق از امام صادق (ع) روایت کرده، داستان وفات هارون این گونه بود که موسى با هارون به طور سینا رفتند و در آن جا به خانه اى برخوردند که بر آن درختى بود و دو جامه بر آن درخت آویزان بود. موسى به هارون گفت: «جامه ات را بیرون آر و این دو جامه را بپوش و داخل این خانه شو و روى تختى که در آن قرار دارد بخواب.» هارون چنان کرد و چون روى تخت خوابید خداى تعالى قبض روحش کرد و مرگش فرا رسید.
موسى به نزد بنى اسرائیل بازگشت و داستان قبض روح هارون را به آن ها خبر داد. بنى اسرائیل موسى را تکذیب کردند و گفتند: «تو او را کشته اى» و آن حضرت را متهم به قتل هارون کردند. موسى براى رفع این اتهام به خداى تعالى پناه برد و خداوند به فرشتگان دستور داد جنازه هارون را روى تختى در هوا حاضر کردند و بنى اسرائیل او را دیدند و دانستند که هارون از دنیا رفته است.
منـابـع
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 14 صفحه 84
عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 7 صفحه 168- 167 و 170- 174
رسول محلاتی- تاریخ انبیاء
حسین فعال عراقی- داستانهای قرآن و تاریخ انبیا در المیزان
سمیح عاطف الزین- داستان پیامبران علیهم السلام در قرآن- ترجمه علی چراغی
جیمز هاکس- قاموس کتاب مقدس- ترجمهٔ عبدالله شیبانی- صفحه ۱۱۴
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها