آیین بودایی در ایران باستان مقارن ظهور اسلام
فارسی 7737 نمایش |ادیان باستانی
در ایران ساسانی بر خلاف آنچه ابتدا به نظر می رسد، تنها آیین زردشتی حکومت نمی کرده است. دین زردشت البته دین رسمی کشور بوده است ولی ادیان دیگر که به صورت اقلیت بوده اند فراوان بوده، خواه ادیانی که زردشت را پیغمبر می دانسته اند و نوعی انشعاب از دین زردشتی تلقی می شود و خواه ادیانی که هیچ گونه ارتباطی با دین زردشت نداشته و احیانا منکر پیامبری زردشت بوده اند. یکی از این ادیان دین بودایی بود. بوداییان که در نواحی شمال شرقی ایران، از یک طرف همسایه هندوستان و از طرف دیگر همسایه چین بوده اند و (در ایران به آنها «بدهی» می گفتند) چندین مرکز عمده فراهم ساخته و مخصوصا در بامیان و بلخ بتخانه های مجلل داشته اند و معبد معروف «نوبهار» بلخ که در دوره های اسلامی آن را آتشکده و مرکز دین زرتشت دانسته اند، مهمترین معبد بودایی آن سرزمین بوده است و خانواده برمکیان که در دوره هارون الرشید در تاریخ ایران مقام بسیار بلندی به دست آورده اند، بازماندگان کسی بوده اند که منصب او «برمکه» یعنی متولی و سرپرست بتخانه نوبهار بوده است. مانویان و بوداییان شمال شرقی ایران بر خلاف دیگران (زرتشتیان، مسیحیان، یهودیان) در حمله تازیان به ایران پایداری سخت کرده و بیش از بیست سال در دفاع از سرزمین خود جنگیده و آن را در برابر تازیان پاسبانی کرده اند.
تاریخچه ورود آیین بودایی به ایران
در حدود دو هزار و پانصد سال پیش، در هندوستان در پای کوههای هیمالیا در میان مردمی که به «ساکیاها» معروف بودند، شاهزاده ای به دنیا آمد و در حدود سی سال در ناز و نعمت بزیست. در خلال آن ایام با علوم زمان خود و بالاخص با تعلیمات کتاب مقدس هندوها که به نام «وداها» معروف است آشنا شد. پس از آن در اثر یک انقلاب روحی مدت هفت سال از تخت و تاج و ناز و نعمت کناره گیری کرد و به خلوت و انزوا و ریاضت و تفکر پرداخت. آن چیزی که او را رنج می داد این بود که رنج و درد از کجا برای آدمیزادگان فرود آمده است و چگونه آدمیان می توانند زندگی سعادتمندانه ای پیشه سازند.
پس از سالها رنج و ریاضت و تفکر و خلوت، عاقبت در زیر یک درخت انجیر اندیشه ای را کشف کرد که به عقیده خود او راز زندگی و سعادت است، و از آن پس خلوت و انزوا را ترک کرد و منکر ریاضت شد و به ارشاد و تعلیم خلق پرداخت. آنچه او کشف کرد یک قانون ساده و طبیعی بود و آن اینکه بر جهان قانون پاداش و کیفر حکم فرماست، از نیکی نیکی و از بدی بدی می زاید. این شاهزاده که به نام «سیداتا» خوانده می شد و بعدها لقب «بودا» یافت، پس از کشف این قانون منکر قربانی و دعا و زاری و پرستش خدایان و تاثیر این اعمال در سرنوشت انسان شد. خدایان را انکار کرد و به قانون ازلی جهان ایمان آورد.
کتاب مقدس «ودا» را که دعوت به قربانی و دعا و غیره کرده و هم انسانها را به حسب اصل آفرینش متفاوت فرض کرده نیز مورد انکار و انتقاد قرار داد. آیین و مسلک بودا بیش از آنکه به یک دین شباهت داشته باشد به یک فلسفه شبیه است، ولی پیروان او تدریجا آیین او را به صورت یک آیین مذهبی در آوردند و خود او را که منکر عبادت و پرستش خدایان بود تا حد یک معبود بالا بردند، معابد ساختند و مجسمه بودا را در معابد برپا کردند و گفته های او را پس از خودش گرد آورده نام «سه سبد دانش» به آن دادند. بودا در زمان خودش پیروان زیاد پیدا کرد. دو ایالت از ایالات هند که یکی از آنها مقر پادشاهی پدر وی بود به او گرویدند و تدریجا توسعه یافت. در دورانهای بعد، یکی از سلاطین معروف و مقتدر هند به نام «آشوکا» در قرن چهارم قبل از میلاد به دین بودا گروید و تعالیم او را احیا کرد و صومعه های بسیار به امر او بنا کردند. دین بودا در سراسر هند شهرت و عظمت و پیروان فراوان پیدا کرد، ولی تدریجا به خصوص پس از نفوذ اسلام در هند این دین از مولد و وطن خود رخت بربست و در عوض در کشورهای مجاور نفوذ یافت. در حال حاضر دین بودایی یکی از ادیان بزرگ عالم است و پیروان بودا را اکنون مردم سیلان و برمه و سیام و ویتنام و جزائر فرمز و ژاپن و کره و چین و تبت و مغولستان تشکیل می دهند. دین بودا از هند به ایران نفوذ کرد.
دیدگاه کریستن سن
کریستن سن می گوید: «در دوره تسلط یونانیان (پس از حمله اسکندر) دیانت بودایی در ولایات شرق ایران نفوذ یافت و پادشاه هند موسوم به «آسوکا» که در حدود 260 سال قبل از میلاد دین بودایی گرفته بود، دعاتی به ایالت گنداره (دره کابل) و باختر گسیل داشت.... بوداییان در قرون نخستین میلادی در ولایت گنداره، ویهارها یعنی صومعه های بسیار ساختند و امروز در ویرانه های آن معابد نقوش برجسته ای به سبک آمیخته یونانی و هندی یافته اند... در بامیان مغرب کابل، مجسمه های عظیمی از بودا هست که در کوه کنده اند. از سفرنامه هیون تسانگ معلوم می شود که تا قرن هفتم میلادی صومعه های بودایی در ایران وجود داشته است و نیز بنابر روایت او از اتباع سایر دیانات هندی هم جماعاتی مقیم ایالات شرقی ایران بوده اند.»
و هم او گوید: «در اواخر قرن دوم و اوایل قرن اول میلادی "مناندر" پادشاه دره کابل و هندوستان که در هندوستان به تسخیر ممالکی موفق شد، دین بودا گرفت و در میان پیروان آن آیین شهرتی عظیم یافت.» نیز می گوید: «در سال 125 میلادی کشور قندهار و پنجاب به پادشاهی تعلق گرفت "کانیسکا" نام که در ادبیات بودایی شهرتی به کمال دارد و از مبلغین بزرگ و معتقدین به دیانت بودا به شمار است.» مذهب بودا تدریجا از این منطقه رخت بر بسته است. بوداییان و مانویان که جزء اقلیتهای مذهبی ایران بودند، بر خلاف اکثریت زردشتی فعالانه در مقابل مسلمین مقاومت کردند. خاندان برمکی قبل از مسلمانی، خدمتکار معبد بودایی در بلخ بوده اند.
دین بودا پس از اسلام
دین بودا پس از اسلام نتوانست در ایران تاب بیاورد، تدریجا از این منطقه رخت بر بست همچنانکه از مهد تولد خویش هندوستان نیز عقب نشینی کرد و البته انحطاط و زوال بودایی از ایران تدریجی بوده است. در کتاب تمدن ایرانی می نویسد: «آبادی و اهمیت ابنیه مذهبی بامیان (ناحیه ای از افغانستان نزدیک کابل) در قرن هفتم (میلادی) به قلم هیون تسانگ برای ما نقل شده است. راهبی از اهل کره در قرون بعد از آنجا گذشته و نقل می کند که پادشاه آن محل یک ایرانی پیرو مذهب بودا بوده است و قشون نیرومندی در اختیار دارد ولی کمی بعد در قرن سوم هجری یعقوب لیث صفاری آن ناحیه را متصرف شد.»
اوضاع و احوال نشان می دهد دین بودا که از مشرق ایران یعنی هندوستان آمده و در ایران نفوذ کرده بود تدریجا پیشروی می کرد، همچنانکه مذهب مسیح که از غرب ایران و بین النهرین آمده بود در حال پیشروی بود. دین بودا به طرف غرب پیش می رفت و دین مسیح به طرف شرق، و البته دولت شاهنشاهی ایران که دین زردشتی را دین رسمی قرار داده و از آن حمایت می کرد و به روحانیون زردشتی قدرت فوق العاده داده بود مانع پیشروی این دو دین بود و تا حدود زیادی نمی گذاشت این دو دین پیشروی کنند. قبلا کتیبه موبد کریتر را نقل کردیم که صریحا نوشته است: «عده ای از مبلغان مذاهب خارجی را که ماندن آنها در ایران صلاح نبود از این کشور بیرون کردند مانند یهودیها، "سمناها" (شمن ها) یا رهبانان بودایی، برهماییها، ناصریها، مسیحیان..» ولی آن چیزی که به فعالیت بودایی در ایران خاتمه داد و مسیحیت را در اقلیت ناچیزی قرار داد، جلو پیشروی بودایی را به سمت غرب و جلو پیشرفت مسیحیت را به سمت شرق گرفت (که هنوز هم کشیشان و مستشرقان کشیش مسلک، آه حسرت آن را می کشند) اسلام بود. به هر حال یکی از ادیان آن روز ایران بودایی بوده است ولی بودایی مانند یهودی، بر خلاف مسیحی و مانوی و مزدکی نقش فعالی از نظر سیاسی نداشته است و لهذا کمتر متعرض آنها شده اند.
منـابـع
کریستن سن- ایران در زمان ساسانیان- ترجمه رشید یاسمى
ترجمه دکتر عیسی بهنام- تمدن ایرانى- به قلم جمعى از خاورشناسان- صفحه 178
مرتضى مطهرى- مجموعه آثار- جلد 14 صفحه 152
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها