زیگورات در فرهنگ ایلامیان

فارسی 5117 نمایش |

مراسم عبادت عمومی در زیگورات ها

آنچه که مسلم است مراسم عبادت عمومی در محوطه ی زیگورات انجام می شده و به نظر می رسد که در مواقعی که شاه به عبادت می آمده، پیکره ی خدای خدایان را از طبقه ی فوقانی به پایین می آورده اند. در دیواره های بعضی از طبقات زیگورات، اطاقهایی کشف شده که مورد استفاده و کاربرد آنها هنوز به درستی روشن نشده است. در یکی از این اطاقها مصالحی ساختمانی به رنگ سرخ یافت شده که گویا جهت آرایش طبقات فوقانی به کار می رفته است، اما مابقی اطاقهای طبقه ی دوم خالی است. قراین و طرز ساختمان نشان می دهد که قربانی در این مذهب اهمیتی فراوان داشته است. مراسم مذهبی ایلامی در حیاط داخلی انجام می شده است. در این حیاط دو ردیف سکوی کوتاه بنا شده که هر ردیفی هفت سکو است و جمعا چهارده سکو می شود که جوی کوچکی میان آن حفر کرده اند.
این سکوها قربانگاه بوده است که در مواقعی معین که مراسم قربانی در حضور شاه و ملکه انجام می شده، جانواران قربانی را روی این سکوها قرار داده و به وسیله کاهنان ضمن انجام مراسم و تشریفاتی، قربانی می شده اند، و خون آنها نیز از جوی وسط دو ردیف سکو می گذشته است.
در قسمت فوقانی دو ردیف سکوهای قربانگاه، دو نشیمن متمایز وجود دارد که بدون شک متعلق به شاه و شهبانو بوده است. چنان که از روی مدارک و قراین بر می آید، پس از انجام مراسم قربانی از برای خدایان، شاه و شهبانو از جلو حرکت کرده و کاهنان نیز در التزام بوده اند تا به طبقه ی تحتانی معبد می رسیده اند. در این مراسم شاید شهزادگان و امیران و سرداران و سپهسالاران نیز حضور داشته و شاید بر آنکه جمله ی مردم و عوام الناس نیز شرکت کرده و آزاد بوده اند تا به طبقه ی تحتانی معبد از برای پرستش خدای بزرگ بروند. جای و مکان عمومی در این زیگوراتها تنها حیاط آجرفرش معبد بوده است، اما حلقه ها و برجهای پنج گانه ی زیگورات، ویژه ی کاهنان بوده است که از لحاظ رتبه و مرتبت در طبقات و اطاقهای مختلف آن رفت و آمد و یا سکونت داشته اند. دیواری که قسمت حیاط را دور زده، شامل هفت در وازه است که به طرز مجللی ساخته شده اند و طبقات عامه ی مردم شاید از یکی یا چند دروازه ی به خصوص حق رفت وآمد داشته بودند.

مفهوم زیگوراتها

اصولا درباره ی زیگوراتها این پرسش پیش می آید که آیا این ساختمانها چه نوع بناهایی هستند، آیا همچون هرمهای مصری، اهرامی می باشند که عنوان مقبره را دارند و یا معابدی هستند؟ هرودوت مورخ یونانی در پنج قرن پیش از میلاد، یعنی صد سال پیش از آنکه آخرین پادشاه بابل سقوط کند، به این شهر سفر کرده است و گزارش می هد که برج بابل مقبره ی زئوس Zeus (ژوپیتر) Jupiter خدای خدایان یا رب النوع ستاره ی مشتری است و از همین رهگذر و مواردی دیگر است که پرسش و شک فوق مطرح می شود. با در نظر گرفتن این موضوع، پژوهشها و گفتگوها و کاوشهایی بسیار در مدت نزدیک به یک قرن رخ داده است، طبعا این عقیده پیش آید که زیگورات هم معبد و پرستشگاه بوده است و هم مقبره و گور. اغلب اقوام و ملل ساکن این قسمت از مشرق زمین، رسمی مشترک و عقیده یی عمومی داشته اند درباره ی مردگان و زندگی پس از مرگ. البته این اشاره ای که به لفظ مشترک و عمومی می شود، جنبه ی تأکیدی حرفی ندارد، چه هر چه که باشد اختلافها و تفاوتهایی در جزئیات امر میان اقوام و ملل مذکور مشهود است، اما از لحاظ اصولی و آنچه که زیربنای موضوع را می سازد در عقاید و روشها اشتراک دارند.

مرگ از نظر سومریان، بابلیان، آشوریان و ایلامیان

اقوام و مللی چون سومریان، بابلیان، آشوریان و ایلامیان مردگان خود را در منازل خود و کف اطاقهایشان دفن می کرده اند و بر آن عقیده بوده اند که روح پس از مرگ همچنان به زندگی ادامه می دهد و احتیاجات و نیازمندیهای زمان حیات را دارد، و می پنداشتند که مردگان در زندگی آنها همچون دوران زندگی شرکت می کنند. اما در لوحه هایی که متعلق به قسمتهایی فوقانی زیگورات «چوغازنبیل» است به این امر تأکید شده است که در آخرین طبقه ی بالایی، محراب مقدس خدای بزرگ و سرور خدای این شوشی ناک Inshushinak قرار داشته است. عادت مردم و روش کاهنان مبتنی بر آن بود که در طبقه ی زیرین به عبادت و نیایش می پرداخته اند؛ پس می توان نتبجه گرفت که محراب در بالا و گور یا مقبره در پایین قرار داشته است. اینک با موضوعی که در فوق مطرح شد، این نقطه ی ابهام برای کسانی پیش می آید، چه می اندیشند مگر خدایان را ناجاوادنگی و مرگی هست ؟!
پاسخ این پرسش مثبت است. خدایانی که رب النوعهای حاصلخیزی، نعمت، و فصلها می باشند دچار چنین سرنوشتهایی می شوند. اغلب در کشورهایی که فصول تمام و متمایز هستند، این گونه اعتقادات به وجود می آید، چون: مصر، یونان و مناطق بسیاری از آسیای کوچک و آسیای غربی. در مصر اوزیریس Osiris، در یونان دیونی سوس Dionisos در آسیای کوچک آتیس Attis و در بسیاری از نقاط دیگر این گونه خدایان وجود دارند. هنگامی که پس از بهار و رویش نباتات و گیاهان و شکفتگی طبیعت، پاییز و زمستان فرا می آید و دشت خاموش شده و نباتات پژمرده و رخت زندگی از اندام درختان بیرون می شود، این خدایان نیز به خوابی مرگ گونه فرو می روند، و در واقع این قیاسی است که انسان از طبیعت برای خدایان و خود می نماید و در اینجا نیز خدایان را به طبیعت قیاس کرده و برای آنان مرگها و زندگیهایی دورانی قائل می شود، و بنابراین به هنگامی که بهار فرا می رسد، طبیعت از خفته گی به درآمده و زندگی از سر می گیرد، خدایان نیز از خواب موقت مرگ بیدار شده و دگرباره زندگی آغاز می نمایند.

جنبه ی نمادین و کنایه ای زیگوراتها

در مورد جنبه ی نمادین و کنایه ای این بناها شکی نیست که این بناهای بلند و مرتفع، انگیزه و محرکی داشته اند و این انگیزه نیز جز خواست و تمایل درونی انسان چیزی نبوده است، تمایل و آرزویی که به این شکل در قالب هستی ریخته شده و موجب تشفی و ارضای خاطر و تمایلاتی شده است. خواست درونی انسان جز راه یافتن از عالم پایین و جهان سفلا به جهان و دنیای علیا چیزی نیست. آدمی همواره در این آرزو بوده است، منتها این آرزو و تمایل در هر دوره و زمانی به شکلی تجلی نموده است و در آن دوران این بناها که در حد خود آسمان سای بوده اند، رمزی بوده از این آرزوی طلایی و کهن بشری. از دیدگاه کلمه و واژه نیز زیگورات چنین مفهومی را می رساند و پرده از کنایه واپس می زند. اصل کلمه، سومری است که در «آشوری- بابلی» Ziqquratu تلفظ می شده و معنی آن «صعود به آسمان» بوده است. این پندار یا توهم میان آن مردم عتیق وجود داشته است که خدایی که از فرازینگاه آسمان پایین می آید و نزول می کند، پیش از آنکه موهبت دیدار و مجالست خود را بر بندگان به روی زمین ارزانی دارد، در بلندترین نقطه ی زیگورات فرود می آمده.
روش این مردم کهن زیاد نبایستی به نظر ما اعجاب آور و شگفتی زا نمایان شود، چون میان فکر آن مردمان و بنا کنندگان کلیساهای مرتفع قرون میانه و معابد بلند دیگر نیز هیچ تفاوتی موجود نیست، این فکری بوده که همواره آدمیان را به خود مشغول می کرده است، و نردبان یعقوب که پایه ای بر زمین و سری به آسمان داشته، نه داستان دیروز است و نه افسانه ی امروز، بلکه همواره این پندار وجود داشته و قدمتی دارد همپای عمر آدمی.
گرد این شوشی ناک Inshushinak سرور خدای ایلامی را یک عده کهتر خدایان فرا گرفته بودند که جای و مکانشان گرداگرد زیگورات در غرفه های ویژه ای بوده است. این غرفه ها نیایشگاههای خدایانی بوده است که همچون نزدیکان رئیس و بزرگی، خانه هایی اطراف کاخ او داشته اند. تاکنون تعداد یازده نیایشگاه از زیر خاک، از اطراف زیگورات بیرون آمده است که هر یک ویژه خدایی بوده است و به احتمالی بسیار نیایشگاههایی دیگر نیز در آینده از زیردست کاوندگان بیرون خواهد آمد که کمک بسیاری می نماید به شناخت سلسله مراتب خدایان و وظایف آنان و شیوه ی پرستششان. در ایلام در گوشه ای از معبد مربع، نیایشگاهی کشف شده است که دارای چهار غرفه می باشد که هر یک به شکل مستقلی یک نیایشگاه است. قراین نشان می دهند که این نیایشگاه متعلق بوده است به دو مهتر خدای و دو ایزدبانو، چون در این نیایشگاه دو سکوی قربانی وجود دارد که هم قربانگاه است و هم جای تقدیم هدایا می باشد و معابدی که مختص یک خدا بوده است، بیش از یک سکو نداشته و معمولا نام و عنوان هر خدایی روی آجرهای نیایشگاههایشان نوشته شده است.

مذهب ستایش طبیعت، با خدایانی طبیعی

از روی هدایایی که به خدایان داده می شده، و روش ستایش و نیایششان آشکار شده است که مذهب ایلامیان بر اساس ستایش طبیعت و عناصر طبیعی استوار بوده و خدایان آنان، خدایان و رب الانواعهای حاصلخیزی زمین و وفور نعمت و مردم کره ی زمین بوده است. هدایا اغلب از سفال، طلا، نقره و مفرغ می باشد که به شکل ظروف و تندیسه هایی ساخته می شده است و قربانیها از گوسفند، بز و احشامی دیگر بوده. اغلب حاجتمندان برای برآورد نیازمندیها و حاجات خویش، به عنوان رشوه و باج از برای جلب رضای خاطر خدایا خدایان این قربانیها و هدایا را در معبد، مقابل محراب خدای خود می گذارده اند و از سویی دیگر این هدایا به کیسه ی فراخ کاهنانی که خزانه ی معابد و درآمدهای خاصله از آن را متعلق به خود می دانستند، گردآوری و ضبط می شد و از برای آنان زندگانی در کمال فراخی معیشت و رنگین سفره یی فراهم می کرده است. بعد از گذشت حدود سه هزار سال از زمان، در عقاید مردم متمدن این زمان هنوز تغییر و تحولی ایجاد نشده است و توده یی عظیم از مردمان عصر ما هنوز به همانسان فکر می کنند که نیاکانشان در سه هزار، چهار هزار و پنج تا شش هزار سال پیش از این می اندیشیده اند. هنوز همان مردمان وجود دارند، و همان معابد و همان کاهنان به کار خود سرگرم اند.
علاوه بر جوامع متمدن، الگو و ساخت چنان روش و باور و اندیشه هایی به صورت زنده و گویا، هنوز میان اقوام ابتدایی در بسیاری از نقاط جهان قابل مطالعه و کاوش است. مردم شناسان در بسیاری از فرهنگهای اقوام بدوی که در آمریکا «سرخ پوستان» زندگی می کردند، نیز میان اقوامی که در استرالیا، اقیانوسیه، آفریقا، آسیا نیز میان اسکیموها چنین باورها و عاداتی را که هزاران سال بر آنها می گذرد، تحقیق کرده اند. از باب مثال بایستی از ایزدبانویی نام برد به نام پی نی کر Piniker که مظهر آفرینش بوده است. نام این زن خدا در لوحه ای ذکر شده که کتیبه ای حاکی از پیمانی که میان شاهان ایلام و بابل منعقد شده است، متن آن لوحه بوده.
تندیسه ای از این الهه در کاوشهای انجام شده به دست آمده است، در حالی که کودکی شیرخواره را به آغوش دارد و این تندیسه در نیایشگاهی یافت شده که ویژه ی عبادت همین الهه بوده است. در این نیایشگاه هدایایی بسیار یافت شده که در تأیید سمت و عنوان این زن خدا می باشد که مظهر آفرینش بوده است. در اطراف معابد بازارها، فروشگاهها و کارگاهها و صنعت کاران و دوره گردانی بوده اند که نیازهای نذور را می ساخته اند و از این راه امرار معاش می کرده اند. بدون شک صنعت کاران و هنرمندانی چیره دست و توانا در حوالی معبد یا معابد سکنا داشته اند که کارشان و درآمدشان وابستگی داشته به قدرت هنری و صنعتیشان. این مردمان، مجسمه ها و ظروف سفالین، تندیسه ها و ظروف نقره یی و طلایی ساخته و این اجناس اغلب به وسیله ی کاهنان به زیارت کنندگان فروخته می شده است، چنان که امروزه نیز در بسیاری از جاها معمول است گرد زیارتگاهها را صنعت کاران و پیشه ورانی فرا گرفته اند که کالاهایشان تنها ویژه ی برآورد نذور می باشد.
سرانجام پایان عظمت این شهر با زیگورات عظیمش هم زمان با انهدام ایلام فرا رسید. به سال 460 پیش از میلاد آشور بانی پال Ashur Bani pal با سپاهیان فراوانش به ایلام حمله کرد، شوش را تسخیر و ویران نمود. شهرهای سر راهش جملگی به ویرانی افتادند. شاه ایلام فرار کرد و تا دوردستها تعقیب اش کردند. از جمله شهرهایی که به وسیله ی آشوریان منهدم شد، شهر مورد گفتگو، یعنی شهر «دوراون تاشی Dur untashi» بود که به خرابی سپرده شد. در یکی از اطاقهای معبد، آشوریان بیش از دویست تکه از وسایل رزمی خود را به جا نهاده اند که اغلب آنها عبارت است از نشانهای افتخار که از مفرغ، آهن و مرمر می باشد. در اطاقی دیگر اشیایی دیگر که قیمتی و زینتی بوده به دست آمده که متعلق به معبد است. شاید عده ای از سربازان آشوری در اینجا به استراحت پرداخته بوده اند که بر اثر حادثه ای با شتاب خارج شده اند، پیش از آنکه فرصتی پیدا کنند تا لوازم خود را ببرند.

منـابـع

گئو ویدن گرن- دینهای ایران باستان- ترجمه منوچهر فرهنگ- تهران- انتشارات آگاهان دیده 1377

کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت- بخش فلسفه ایرانی

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد