اندیشه ها و آیین های کهن مشکوک و ظنی زرتشتی

فارسی 6719 نمایش |

برخی اندیشه ها و آیین های کهن زرتشتی که مدت هاست مورد سوء فهم واقع شده اند، عبارت است از:

جهان و حیات مادی در بینش و آیین زرتشت

بر خلاف بسیاری از ادیان جهان، به ویژه دین های سامی- ابراهیمی، گیتی و جهان مادی در بینش و آیین زرتشت دارای جایگاهی بس والا و ارزشمند است. آن گروه از نویسندگانی که دین زرتشت را بیرون از چارچوب و محدوده آن بررسی نموده اند، چنین دریافته اند که در این آیین، جهان مادی (زمین، گیتی) امری فانی و ظلمانی و بی ارزش و در تضاد و تقابل مطلق با جهان پاک و پایای مینوی معرفی شده است. اما این تصور، سخت به خطاست.
در اندیشه زرتشت، حیات مادی اوج کمال انسان ها است و انتقال مردم و دیگر موجودات از جهان مینوی و از شکل مینوی به جهان مادی و هیأت مادی، نه سقوط و هبوط بل که عین عروج و کمال است: مبارزه با «دروغ» و بدی ها و نابودی نهایی اهریمن در هنگامه رستاخیز تنها در زمین و در جهان مادی ممکن و محقق می گردد و پس از رستاخیز نیز بهشت و ملکوت خداوند بر همین زمین مستقر می شود و مردمان سربلند برآمده از آزمون نهایی آخرت (رود آتشین)، با تن مادی و در همین زمین مادی سعادتمند و جاودانه خواهند زیست. (بندهش، ص148؛ متون پهلوی، ص144) و این همه، نشانه محوریت و جایگاه والای زمین و حیات مادی در سیر کمال انسان ها و تمام کائنات است. شأن و مرتبه ویژه و برتر انسان نیز فقط در زمین آشکار و شکوفا می شود چرا که آزادی و اختیار و اراده او تنها در این جهان و در هنگام گزینش از میان نیکی ها و بدی های گیتی ست که متجلی و عملی می گردد و نه در جهان مینوی که امکان هیچ گزینش و اختیاری در آن نیست.

کار و معاش مادی در بینش زرتشت

در بینش زرتشت، کار و معاش مادی نیز از جایگاه والایی برخوردار است و این امر نشانه ای دیگر بر اهمیت و ارزشمندی حیات و جهان مادی در این آیین است. برای نمونه، زرتشت پرورش دام و حفظ و نگهداری دشت ها و مراتع و منابع طبیعی را که پیشه ای رایج و اصلی در جامعه وی بود، عملی سخت مؤمنانه و عبادی به شمار می آورد و آن را عین خدمت به خداوند و در جهت پیش برد نیکی و راستی می داند. (گاهان، یسنه 33/3) باید توجه داشت که در آیین زرتشت، زمین و جهان مادی و متعلقات سودمند آن، آفریده اهورامزدا دانسته می شود و از این رو اصل و گوهر آن، یکسره پاک و نیک و مفید می باشد.
زرتشت برخورداری از دارایی مادی را (که در آن زمان عبارت از دام بود) تقبیح و تحقیر نمی کند بل که آن را نعمت و لطف خداوند می داند که برای سعادت و آسایش انسان ها آفریده و متعلق گردیده است. (گاهان، یسنه ی44/6، 47/3) حتی دارایی مادی تا بدان حد در نزد زرتشت ارزشمند است که می گوید به مؤمنان در بهشت، «دو گاو آبستن» پاداش داده خواهد شد. (گاهان، یسنه 46/19) با این اوصاف، در دین زرتشت جهان مادی و حیات مادی نه تنها بی ارزش و حقیر و ظلمانی تصور نمی شود، بل که سیر کمال انسان و سعادت و رستگاری و جاودانگی وی فقط در آن است که محقق می گردد: زمینی که برای همه انسانها ملموس و مأنوس است. در این میان، جهان مینوی تنها مبدأ حرکت بشر به سوی دستیابی به کمال و رستگاری در جهان مادی (زمین) است.

اصل ازدواج با محارم در دین زرتشت

یکی دیگر از آیین های اصیل و کهن دین زرتشت، اصل «ازدواج با محارم» (به اوستایی: Xvaetvadatha؛ به پهلوی: Xvedodah) است که به علت بغرنجی و پیچیدگی ناشی از ریشه های بسیار کهن آن، مانند برخی دیگر از اندیشه ها و سنت های زرتشتی، مورد بدفهمی پژوهشگران واقع شده، اصالت و حتی موجودیت آن در این دین، رد و انکار گردیده است. اما بدین اصل نه تنها در تمام متون و آموزه های زرتشتی تأکید و تصریح شده، بل که از واجبات دینی نیز به شمار آمده است و لذا هیچ سند و دلیل معتبری در رد اصالت آن در دست نمی باشد و البته تصور جعلی بودن تمام متون و آموزه های مربوط به این اصل، بسیار ساده لوحانه است.
نخستین اشاره تاریخی به اجرای اصل «ازدواج با محارم»، روایت هردوت (کتاب سوم، بند 31) است که می گوید «کمبوجیه» برای نخستین بار چنین قاعده ای را نهاد و با خواهرانش ازدواج کرد. از این نکته چنین برمی آید که او نخستین پادشاه ایرانی بوده که کوشیده است این اصل و سنت را که همراه دین زرتشت در همان عصر از شرق به غرب ایران راه یافته بود و برای ایرانیان غربی (پارس ها) هنوز غریب و نامأنوس می نمود، به اجرا در آورد. از عمل به این اصل در میان دیگر شاهان هخامنشی نیز یاد شده است. اسناد به دست آمده از دوران اشکانیان نیز گواه عمل به این اصل در آن روزگار است. «کرتیر» (موبد بزرگ عصر ساسانی) در سنگ نوشته خود تصریح می کند که یکی از کارهای برجسته اش، گسترش اصل «خویدوده» در میان مردم بوده است. متون پهلوی زبان زرتشتی که پس از اسلام به تحریر درآمده اند، همگی به این اصل اشاره دارند: دینکرد، داتستان دینیک، گزیده های زادسپرم، پندنامه آذرباد مارسپندان، ارداویرافنامه، مینوی خرد، روایات داراب هرمزدیار. کتاب هایی چون "روایات پهلوی" و "روایت امید اشو و هیشتان" نیز به گونه تفصیلی به این موضوع پرداخته اند. حتی در کتاب های تاریخی دوران اسلامی هم به اجرای این اصل در میان زرتشتیان اشاره شده است. مانند تبصرة العوام مرتضی رازی، تاریخ یعقوبی و….
بدیهی ست که با وجود این تعداد اسناد و گواهی های روشن و صریح، نمی توان اصل «خویدوده» یعنی ازدواج با محارم را غیر اصیل و ساختگی پنداشت و به مغانی فرضی منسوب داشت. عموم زرتشتیان حتی پس از اسلام نیز با وجود فشارهای وارد شده، به این اصل مؤکد دینی عمل می کردند تا سرانجام در سده های 18 و 19 میلادی گروهی از پژوهشگران غربی با تفسیر به رأی دین زرتشت، چنین القا کردند اصل یاد شده (به لحاظ عدم همخوانی با ادیان ابراهیمی و به ویژه مسیح) جعلی و غیر اصیل است و بدین ترتیب، تدریجا آیین خویدوده متروک گردید. (البته این سنت کهن در دوران بعد، به صورت ازدواج میان خویشاوندان نزدیک مانند پسرخاله و دخترخاله و پسرعمو و دخترعمو، در میان ایرانیان مسلمان باقی و جاری ماند و حتی مورد سفارش و ستایش قرار گرفت!) ازدواج با محارم در میان بسیاری از اقوام باستانی مانند مصریان و ایلامیان رایج بوده و بخشی از آیین های دینی و فرهنگی آنان را تشکیل می داده و طبعا قبح و کراهتی بر آن مترتب نبوده است. حال اگر در فرهنگ های کنونی و برخی فرهنگ های باستانی چنین عملی قبیح دانسته می شود، معقول نیست که با معیار قرار دادن آن، عقاید و رفتارهای صاحبان فرهنگ های متفاوت، تقبیح و محکوم گردد.

دلایل و عوامل پیدایش اصل خویدوده

اما درباره دلایل و عوامل پیدایش اصل خویدوده گفته می شود که جامعه زرتشتی در ابتدای شکل گیری به لحاظ شمار اندک پیروان و اعضای خود، زناشویی درون خانوادگی را باعث افزایش آحاد این جامعه و نیز پرهیز از آمیزش با کافران شمرده و لذا عامل تحکیم پایه های دین دانسته است. بر این اساس در آن روزگار، مؤمنان زرتشتی این اعتقاد را یافتند که چنین ازدواج های نزدیکی عملا خدمت به تحکیم دین و باعث نیرومندی آن است و بنابراین به لحاظ مذهبی، عمل و سنتی واجب به شمار آمد. چنین بود که از آن پس، اصل خویدوده در میان شاهزادگان و روحانیان و مردم عادی به انجام می رسید و در ادبیات و متون و اسناد تاریخی آنان تصریح و ستوده می شد.

نسبت دادن وحدانیت به دین زرتشت

یکی از عقاید نادرست اما رایج درباره دین زرتشت، رد وجود ایزدان و معبودهای گوناگون در آموزه های اصیل زرتشت و نسبت دادن وحدانیتی از نوع ادیان سامی- ابراهیمی به آن است. خاستگاه این عقیده و تلقی اشتباه، نخست، انطباق دادن الگوی وحدانیت ادیان سامی بر نظام یزدان شناسی (theology) آریایی- زرتشتی و دوم، تحلیل اصول این دین بدون در نظر گرفتن مقطع زمانی و مکانی پیدایش آن است. بنابر مورد اول، پژوهشگران مسیحی انتظار داشتند که در دین زرتشت نیز مانند ادیان سامی- ابراهیمی، خدایی یگانه که هم منشأ نیکی و هم منشأ بدی باشد بیابند! آنان بر اساس همین پیش فرض، بر این گمان افتادند که یزدان شناسی زرتشت نیز باید همچون یزدان شناسی ادیان سامی- ابراهیمی می شد و حال که نشده، قطعا جعل و تحریفی در آن راه یافته است!!
در مورد دوم، پژوهشگران به مقطع بسیار کهن دین زرتشت توجه نکرده و ندانستند که در نگاه انسان آنیمیست (Animist) عصر زرتشت، تمام عناصر و پدیده های گیتی دارای روح یا عقل مدبر (ایزد، خدا) بوده و آدمی در لحظه لحظه حیات و معاش خود، یکسره با موجودات و عرصه های قدسی و مینوی سر و کار داشته است. طبیعتا از نگاه این انسان کهن، وجود انبوه خدایان در پیرامونش و ستایش آنان، نه کفر و شرک، بل که عین ایمان و خداشناسی بوده است.
دین زرتشت نیز که پیامبر آن روحانی کیش سنتی روستایش بوده است، در همین بستره و زمینه عقیدتی و دینی برآمده و رشد کرده و امری جدا و بیگانه از آن محیط و جامعه نبوده است. در این میان، تنها کافی بود که پیامبر انبوه خدایان سودمند شناخته شده در کیش سنتی آریایی را آفریدگان و کارگزاران اهوره مزدا در پیشبرد «اشه» و نابودی «دروغ» معرفی نماید و بدین ترتیب، چند خدایی (polytheism) کیش کهن را با برتری و یگانگی اهوره مزدا، سازگار نماید. بدیهی است که زرتشت نه بر این باور و اندیشه بوده و نه می توانسته و مقدور بوده که برای توحیدی ساختن دین خود، بنیان دینی و بینش اسطوره ای مردمان آن عصر را (که خود نیز یکی از آنان بوده) تماما زیر سوال برد یا نادیده گیرد و انکار کند.

انکار اصالت ایزدان و معبودهای گوناگون و مستقل در دین زرتشت

صرف نظر از این موارد، انکار وجود و اصالت ایزدان و معبودهای گوناگون و مستقل در دین زرتشت و جعلی و ساختگی پنداشتن آنها، ادعایی بدون سند و دلیل است؛ چرا که تمام سنت زنده زرتشتی و تمام متون آن (حتی گفتارهای خود زرتشت) آکنده از اعتقاد به معبودهای گوناگون کهن و نو است و این تصور که دین زرتشت دچار جعل و تحریف در سراسر متون و آموزه های آن شده است، به آشکارا نامعقول و غیر منطقی ست. برخی دیگر از پژوهشگران که برای رد چند خدایی زرتشتی نتوانسته اند به حربه جعلی انگاشتن این عقاید متمسک شوند، به تفسیر و تأویل سلیقه ای این اصول روی آورده و تمام آموزه های زرتشتی را با بینشی سمبولیستی تحلیل کرده و خدایان شناخته شده در آن را رمز و نمادی از اخلاقیات و معنویات و نیکی ها و… دانسته اند. اما این تصور نیز به وضوح نادرست و کج فهمانه است؛ چرا که اساسا با ریشه ها و بنیان های باستانی و آنیمیستی این آیین تماما مباینت دارد و نیز با تصریح متون و سنت زنده آن در تضاد کامل است.

رد وجود و اصالت «ثنویت» در یزدان شناسی زرتشت

همان گونه که انکار موجودیت و اصالت معبودهای گوناگون در دین زرتشت، امری نادرست و نامستند است، رد وجود و اصالت «ثنویت» (Dualism = دو بن شناسی) در یزدان شناسی زرتشت و نسبت دادن «تثلیث» به آن (بدین معنا که اهوره مزدا خالق و پدر سپند مینو و انگره مینو، و در نتیجه منشأ غایی نیکی و بدی است) نیز مبتنی بر هیچ نوع سند و مدرک و دلیلی در میان متون و آموزه های زرتشتی نیست. نکته مهم آن که انگاره «ثنویت» آموزه کلیدی و محوری دین زرتشت است چرا که تبیین کننده مبدأ و منشأ و مقصد و ماهیت آفرینش و کیهان در این آیین است: زرتشت در آموزه های خود اعلام می دارد که جهان هستی دو مبدأ جداگانه دارد؛ بدی ها و رنج ها مخلوق انگره مینو (اهریمن) و نیکی ها و سودمندی ها آفریده اهوره مزدا هستند و آدمیان با گزینش آگاهانه و آزادانه راستی و نیکی در گیتی و حیات زمینی (که عرصه نبرد اورمزد و اهریمن است) و مبارزه تمام عیار با بدی ها، سعادت و کمال خود و رهایی آفرینش را از شر نیروهای زیانکار اهریمنی فراهم می آورند و سرانجام با نابودی کامل اهریمن و کارگزاران اش در هنگامه رستاخیز، ملکوت خداوند را بر زمین پاک و عاری از عیب، مستقر می سازند. بنابراین، انگاره «ثنویت» هم منشأ جهان هستی را تبیین می نماید، هم مقصد نهایی آن و هم وظیفه و جایگاه انسان را در این میان، که جملگی در محور تقابل و رویارویی دو بنیان ازلی و جداگانه هستی می گردد: اهوره مزدا و اهریمن.
موضوع دیگر آن که نسبت دادن آفرینش انگره مینو (اهریمن) به اهوره مزدا و در نتیجه تصور این که اهوره مزدا منشأ نهایی بدی نیز هست، از نگاه دین زرتشت کفر مطلق است. چرا که اهوره مزدا نه تنها ماهیتا پاک و نیک است، بل که گزینش وی نیز در ازل راستی و نیکی ست و آفرینش وی نیز سراسر سودمند و نیک بوده و آرمان او نیز در خلقت گیتی و آدمی، صرفا دور و عاری ساختن هستی از بدی و رنج و زیانی ست که اهریمن پدید آورده است. اساسا ویژگی و مشخصه بنیادین و معروف آیین زرتشت آن است که برای بدی ها و آفات گیتی (بر خلاف ادیان ابراهیمی) منشأیی مستقل و جداگانه قائل است و چنین بیان می کند که خداوندی که مظهر و منشأ خیر و نیکی ست، نمی تواند همزمان منشأ بدی و زیانکاری باشد و این امر با ذات مطلقا پاک و نیک اهوره مزدا ناسازگار است. این نکته نیز گفتنی ست که در متون اوستایی و پهلوی، هیچ اسناد و تصریحی به جدایی و جداگانگی سپند مینو از اهوره مزدا وجود ندارد: «سپند مینو» روح آفرینشگر اهوره مزداست و نه فرزند و زاده او و یا خدایی جدا و مستقل.

منـابـع

جاماسب آسانا- متون پهلوی- ترجمه ی سعید عریان- 1371

فرنبغ دادگی- بندهش- 1369

هاشم رضی- «وندیداد»- جلد دوم- 1376

مری بویس- «زردشتیان»- ترجمه ی عسکر بهرامی

مری بویس- «تاریخ کیش زرتشت»- جلد دوم- ترجمه ی همایون صنعتی زاده

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد