آیینهای تشرف و بلوغ در دین مردم آفریقا (دختران و ازدواج)
فارسی 4099 نمایش |آیین هاى تشرف زنان ناندى
قبیله ناندى پیچیده ترین و مشروح ترین آیین هاى تشرف را دارا هستند. تشرف زنان ناندى آمادگى براى بزرگسالى و خانه دارى است، و هیچ زنى بدون آن نمى تواند ازدواج کند. بسیار قبل از تشرف و شروع زمانى که دختران حدود ده سال دارند، مى بایستى با پسران در محلى بنام «سیکایرونو» بخوابند. این امرى است الزامى، و اگر دختران از آن امتناع کنند، ممکن است پسران بدون دخالت پدران و مادران آنان را کتک زنند. این رسم به این معنى است که به دختران بیاموزد چگونه در برابر مردان رفتار کنند و چگونه امیال جنسى خود را کنترل کنند. وقتى دختران و پسران به این شیوه همخواب مى شوند هیچگونه آمیزش جنسى مجاز نیست. مرحله بعدى دختران را براى بکارت مورد آزمایش قرار مى دهند، و اگر معلوم شود که هریک از آنان بکارت خویش را از دست داده اند، سبب خشم و شرمندگى عظیم دختران و اولیائشان مى شود. در بعضى موارد چنین دخترانى محکوم به مرگ مى شوند، در حالى که به دختران باکره جوایزى شامل گاو و گوسفند داده مى شود. وقتى زمان آیین تشرف فرا مى رسد، چندین خانواده دختران خود را براى تشرف گرد مى آورند. در آن موقع دختران حدود چهارده سال دارند. دوستان پسر از این که دختران به خوبى و زیبایى براى مراسم لباس به تن کرده باشند مطمئن مى شوند، و به هر کدام از آنها کلاهى گلدار و زنگوله هایى که بر ران و گردن آویزان مى شود داده مى شود. در حالى که این جامه سنگین را بر تن دارند، دختران دور افتاده و خویشاوندان را از مراسم مطلع مى کنند. زنگوله هاى ران، که چهار تا از آن ها بر هر ران آویزان است، نشانه هاى شناخته شده اى است که آیین تشرف دختران به زودى آغاز مى شود. شب قبل از روز موعود، دختران با دوستان پسر خود در سیکایرونو مى خوابند. دختران بسیار هیجان زده مى شوند، زیرا این بزرگترین مناسبت براى آنان است. نوعى شور و هیجان به درونشان وارد مى شود که هر درد و ترسى را به مبارزه مى طلبد و آنان را به چیز دیگرى مبدل مى کند. این شرح مى دهد که چرا دختران چنین آموزش سخت و پشتکارى را در این کار سخت متحمل مى شوند. در صبح روز مراسم، دختران همراه معلم یا «سرپرست» خود براى جمع آورى هیزم به جنگل مى روند. عمل قطع چوب بصورت آیینى انجام مى شود. معلم و هر دختر در حالى که با هم تبر را گرفته اند تکه اى چوب را مى برند. این عمل براى تاکید بریگانگى و روحیه گروهى درمیان تشرف یافتگان است که باید اکنون احساس کنند که همه یک تن واحد و یک گروه اند. این معلم معروف به موتاى ریوت شخصى است که تشرف یافتگان را در سراسر این مراسم همراهى مى کند، به آنان کمک کرده، چیزهاى تازه به آنان مى آموزد و با آنان مى خوابد. او نماد اتحاد و یگانگى آنان، مشاور آنان، و سرچشمه قدرت و آرامش آنان است. مراسم رقصى براى دختران و دوستان پسرشان برپا مى شود که در طول آن زنانى که مراسم را اجرا مى کنند گزنه هاى سوزش آورى را درون خانه که در آن این آیین برگزار مى شود آماده مى کنند. رقص تا شب ادامه دارد. سپس جنبه جسمانى این عمل آغاز مى شود. دختران مى نشینند و چوچوله آنان با رباط محکم بسته مى شود. این عمل مانع ریزش خون به چوچوله خواهد شد. بعد از این دختران یک بار دیگر مى جهند و مى رقصند تا خسته شوند. سپس دور هم جمع مى شوند تا بوسیله فرد ارشد که دعا مى کند دستان معلمان (موتاى رى نیک) براى انجام کار بطور موثرى سبک باشد، تبرک مى شوند. هر کدام با تکرار کلمه وى سیس (سبک و نه سنگین) سخنان او را تایید مى کنند. پسران با ترسو خواندن دختران و با نامهاى تحقیر کننده دیگر شروع به آزردن دختران مى کنند. با این کار مى خواهند شجاعت و دلیرى را در دختران که مى خواهند هنگام جراحى واقعى آن را نشان دهند برانگیزند. دختران آواز مى خوانند، سوت مى زنند، و هنگامى که دوستان پسرشان مى آیند مى گویند نه بر روى پوست حیوانات بلکه بر رانهایشان مى خوابند. آنان زنگوله ها را با شدت تکان مى دهند و با صداى بلند آواز مى خوانند. سپس در آن شب مردان جوان براى مدت کوتاهى مى خوابند. دختران به توسط معلم هایشان به خانه جراحى برده مى شوند و در آن زنان چوچوله خود را با گزنه سوزش آور زخم مى کنند. این کار چوچوله را بى حس و متورم مى کند. همچنین گزنه ها براى فرو بردن در سینه هایشان بکار مى رود. این زنان با صداى بلند آواز مى خوانند تا فریاد دختران به گوش نرسد، زیرا گزنه ها بسیار درد آور است. اوایل روز بعد، مردم به محل مراسم آمده و در فاصله صد و پنجاه مترى مى ایستند. زنان شرکت کننده در مراسم دور محلى که در وسطش چهار پایه جراح قرار دارد حلقه مى زنند. جراح چاقوى تیزى دارد. سپس زنان آزمایش حفظ بکارت دختران را انجام مى دهند. آنانى که باکره اند براى جراحى روى صندلى مى نشینند، و کسانى که باکره نیستند روى زمین نامفروش مى نشینند. فرد تشرف یافته با پاهاى عریان و کاملا باز به آسمان مى نگرد. جراح با دست چپ چوچوله ها را گرفته و با دست راست به سرعت آن را مى برد. دختر در این مرحله دردى احساس نمى کند زیرا اندامهاى جنسى از درد گزنه هاى سوزش آور بى حس هستند. مقدر کمى خون مى آید مگر (به ندرت) جایى که رگهاى خونى محکم بسته نشده باشند. سپس دختران زنگوله هاى ران خود را مى پوشند. ناظران به سرعت مى دوند تا این اخبار را که چه کسى بین دختران ترسو و چه کسى باکره یا غیره بوده به دیگران برسانند. این بحرانى ترین لحظه براى خویشاوندان و خانواده هائى است که دخترانشان مشرف مى شوند. اگر گزارش شود دخترى ترسو است، و یا باکره نیست اولیاء و برادران آنقدر شرمگین هستند که خود یا دختر را تهدید به مرگ مى کنند. فقط مداخله افراد دیگر است که مانع مى شود آنان واقعا از انجام این تهدید خوددارى کنند. زمانى که عمل جسمانى تمام مى شود دختران لباسهاى پوستى مى پوشند و زنگوله هاى ران خود را به شدت تکان مى دهند. دوستان پسرشان به آنان تبریک مى گویند و زیور آلات و لباسى را که براى این مناسبت تهیه دیده بودند پس مى گیرند. دختران از دوستان و خویشان خود خداحافظى مى کنند. اولیاء تشرف یافتگان گیاه بالا رونده اى را به خانه مى برند (ساى نندیت) که آن را در کنار درب خانه مى گزارند تا نشان دهنده تشرف دخترشان باشد. اگر دخترشان نشان داده باشد که دخترى ترسو است، قسمتى از گیاه سوزانده مى شود. اکنون دختران و زنان مددکارشان براى مدت بین شش ماه تا سه سال گوشه نشینى اختیار مى کنند. این دوره تعلیم و تربیت و آشنایى با حکمت و دانش قبیله اى است. در چهار روز اول دختران درد بسیار دارند، و چه بخواهند یا نخواهند گوشت و شیر به آنها خورانده مى شود. سپس تا زمان ختم دوره تشرفشان، با قاشقهاى چوبى (سى کى تیک) غذا مى خورند. از لحاظ مذهبى آنان نجس محسوب مى شوند و نباید چیزى را لمس کنند. اگر کسى زخمش را لمس کند، توسط مسئولان بطور جدى کتک مى خورد. مردان نباید هرگز آنان را ببیند، و شب هنگام یا صبح زود که بیرون مى روند، باید سرهاى خود را بپوشانند و به زیر نگاه کنند در غیر این صورت بقیه روز را در خانه مى مانند. مسئولان یا معلم ها در موضوعاتى مانند خانه دارى و روابط زناشویى دستوراتى به دختران مى دهند. این شامل چگونگى خوابیدن با شوهران، اوقات خوددارى از رابطه جنسى تا زمانى که بچه شروع به راه رفتن مى کند، چگونه زنان جدایى باشند و چگونه بچه دارى کنند مى باشد. همچنین دختران عادات درست خوردن را مى آموزند. بطور مثال، خوردن گوشت و شیر در یک زمان منع مى شود؛ بچه ها نباید عسل و گوشت را در یک زمان مصرف کنند و الا زنبورها کندوها را ترک مى کنند. در مورد وضع هوا، سخت کوش بودن، برگرداندن چیزهاى عاریه، و مهربان و با ادب بودن و غیره آموزش مى بینند. شناخت پرورش کودکان مهم ترین بخش تربیت آنها محسوب مى شود.
مردان ناندی
مردان ناندى طبق رسم نباید تا سن ده سالگى یا بیشتر با بچه هاى خود تماس داشته و یا با آنان رابطه داشته باشند. از این رو وظیفه زنان پرورش بچه ها از هر جهت است. پس از تولد کودک زن ناپاک محسوب مى شود، و به مدت شش ماه یا بیشتر نباید به هیچ چیزى دست بزند و یا حتى براى شوهرش غذا بپزد. قبل از این که او بتواند بچه اش را شیر دهد، ابتدا باید خود را در رودخانه غسل دهد و در حالى که دستهایش را بالا گرفته باز گردد. وقتى که نشسته است، کس دیگرى بچه را برایش آورده و در آغوش او قرار مى دهد تا به او شیر دهد. قصور در انجام این فریضه بطور دقیق مى تواند غم بزرگى را براى او به بار آورد، یا حتى ممکن است به مرگ او بیانجامد. پس در طى این دوره انزواى تربیتى، دختر به آهستگى الگوى زندگى خود را با الگوى زنانه منطبق مى کند و به تدریج در رفتار، اندیشه و گفتار بالغ مى شود. او خویشتن قدیمى اش را فراموش مى کند و با تحقیر به گذشته اش مى نگرد. او حقیقتا فهمیده که به کجاى زندگى تعلق دارد. او بنحوى تغذیه مى شود و حتى در بیشتر موارد زیاد از حد به او غذا داده مى شود. زمانى که دوره انزوا به اتمام مى رسد، دختران بسیار تغییر مى کنند. آنان خیلى بزرگ و بسیار چاق شده اند. انقلاب کامل ذهنى، جسمى و روحى صورت مى گیرد. آنان اکنون مطمئن هستند که مى توانند وظایف خانه را انجام دهند و در جامعه خود مسئولیت هاى کامل را به عهده گیرند. در ظاهر، این رسم تشرف به آهستگى در حال از بین رفتن است.
انتقادهای میسیونرهاى مسیحى به رسم تشرف
انتقادهایى که توسط میسیونرهاى مسیحى به این رسم وارد مى شود زیاد موثر نبوده است. مردان جوان امروزى که ممکن است با دخترانى که تشرف حاصل نکرده اند ازدواج کنند، مخفیانه آنها را انجام مى دهند؛ و اولیائى که شجاعت کافى ندارند که دخترانشان را در ملاء عام به تشرف درآورند، این رسم را پنهانى انجام مى دهند. باور بر این است که اگر دخترى مشرف نشود، چوچوله او بزرگ و داراى شاخه هایى خواهد شد و این که فرزندان چنین زنى غیر طبیعى خواهند شد. اینان هنوز کودک محسوب مى شوند و اولاد آنان «بچه هاى کودکان» شناخته مى شوند. تحت این شرایط به آسانى مى توان اهمیت روانشناسانه مراسم تشرف را درک کرد. تا زمانى که فرد این مراسم را تجربه نکرده است، در حقیقت نابالغ، کودک و «هیچ کسى» نیست. در فضاى زندگى جمعى براى هر فرد از دست دادن چنین مراسمى و دورى از آن واقعا غیر ممکن است. دیر یا زود او مورد تمسخر خویشان و همسایگان واقع مى شود. و هر گونه بدبختى که ممکن است گریبان گیر او یا خانواده اش شود به «حلقه مفقود» در رشد آیینى او نسبت داده مى شود. به محض این که دختران دوره انزوا و مرحله پایانى مراسم تشرف را از سر مى گذرانند ازدواج مى کنند. در حالى که آنان در انزوا بسر مى برند، ترتیبات ازدواج بین خانواده آنان و خانواده پسران دنبال مى شود. اگر کسى این مراسم را از دست بدهد از خطرهاى مجردبودن یا داشتن کودکان غیر طبیعى استقبال مى کند. با وجود این زندگى جدید در این رسم و شیوه نگرش تغییر تدریجى به بارمى آورد. اگرچه تشرف زنان ناندى ممکن است در جزئیات از اقوام دیگر متفاوت باشد، ولى مفهوم اصلى تقریبا یکى است. این آیین بلوغ نمایش جدائى از دوره کودکى و پیوستن به بزرگسالى است. اندام جنسى نماد زندگى است و بریدن آن بسان گشودن امکانات بالقوه زندگى است بطورى که پس از آن جریان شکوفا شدن زندگى استمرار مى یابد. انزوا نماد مرگ، و کاشتن بذرها در زمین است و پایان آن مانند آغاز زندگى و مسئولیتى تازه و روییدن جوانه هاست. از طریق مراسم تشرف هم براى دختران و هم پسران، زندگى متحد قوم تجدید مى شود، به ضرباهنگ آن شتاب تازه اى داده مى شود، و نیروى حیات آن تجدید مى گردد. از این رو، هر کسى که از تجربه این مراسم خوددارى کند، و یا توازن آن را بر هم مى زند (این که باکره نباشد و یا از خود ترس نشان دهد)، بى حرمتى بزرگى را نسبت به کل جامعه ناندى مرتکب مى شود: او هستى این قوم را بر باد مى دهد. پس تعجب ندارد که اولیاء و برادرانى که به واسطه دخترانشان (یا خواهرانشان) شرمسار مى شوند آماده اند خود یا دختران را بخاطر هستى و حیات گروهى قومشان نابود کنند. این مراسم مراسمى عمیقا مقدس است، زیرا بقاى قوم به آن بستگى دارد. این آیین نمایش مذهبى خطیر غلبه انسان بر مرگ و نابودى است.
آیین هاى بلوغ ندبل
به جاى آیین تشرف رسمى، مردم ندبل مراسم کوتاه و در عین حال موثرى براى نشان دادن تغییرات بلوغ دارند. زمانى که پسرى اولین شب انزال منى خود را پشت سر مى گذارد، صبح زود روز بعد قبل از بیدار شدن افراد دیگر از خواب بر مى خیزد و برهنه به رودخانه مى رود تا خود را در آن بشوید. سپس به خانه باز مى گردد و در بیرون حیاط نزدیک در طویله مى ایستد. زمانى که بقیه پسران او را مى بینند، جلو مى آیند و با چوب به او مى زنند. او به جنگل فرار مى کند و دو یا سه روز در آنجا مى ماند، در حالى که پسران دیگر به دقت مواظب او هستند. در طول آن زمان اجازه ندارد در مدت روز غذا بخورد، بلکه فقط هنگام شب اجازه خوردن غذا دارد. زمانى که این دوره تمام مى شود، به خانه باز مى گردد و پزشک سنتى غذاى رژیمى به او مى دهد. این عمل با مراسم انجام مى شود. پزشک جادوگر غذاى ذرت را در انتهاى چوبى که به طرفش پرت مى کند مى گذارد و پسر باید آن را با دهانش نگه دارد. زمانى که در انجام این کار موفق مى شود پزشک جادوگر با چوب سه یا چهار ضربه به او مى زند. مردم مى گویند که این عمل پسر را محکم مى کند. پدر و خویشان او هدایایى از گاو و گوسفند و بز به او مى دهند. دختران شستشوى طولانى در آب سرد را پس از اولین عادت ماهانه خود انجام مى دهند. چند روز بعد، پدر و مادرشان مهمانى بزرگى ترتیب داده پس از آن دختران پوشیدن دامن بلند را آغاز مى کنند. این به معنى آمادگى آنان براى ازدواج است. مفهوم مرگ و رستاخیز در مورد پسران با رفتن به جنگل و چند روز زندگى در آن نشان داده مى شود. گسستن از دوره کودکى با عمل شستن به نمایش در مى آید. این شستشوى آیینى ممکن است مفهوم ژرف ترمذهبى تطهیر از حالت زندگى نابارور را انتقال دهد. این آیین، همچنین تصویر نمایشى آمادگى براى زندگى بزرگسالى است: ازدواج، مالکیت، مسئولیت (یعنى کتک زدن پسران براى «قوى کردن» آنان). قوى به حساب آمدن، شرط و پذیرش این موضوع است که فرد اکنون مى تواند کاملا به عضویت در جامعه اى بزرگتر با تمام امتیازات و مسئولیتهاى آن وارد شود. در آفریقاى غربى جوامع سرى شناخته شده اى براى زنان و مردان وجود دارد که به عنوان جزوى از آیین تشرف به آن وارد مى شوند. درباره قوم ایگبو نیز مى خوانیم که خانه هاى مخصوصى براى چاق کردن دختران خود دارند. در این خانه هاست که دختران براى چند ماه در انزوا نگه داشته مى شوند، خوب مى خورند و به بدن آنها روغن زده مى شود. زمانى که به اندازه کافى چاق شوند، و گونه هایشان گرد و سینه هایشان بزرگ و کمرشان با لایه هاى چربى فربه شود، براى ازدواج مناسب اند. وقتى زنان چاق اند، زیبا به حساب مى آیند. زنان چاق اروپا و آمریکا مشکلى در بدست آوردن تحسین کنندگان در آفریقا ندارند. تغییرات در آفریقا به سرعت رخ مى دهد و آیینهاى تشرف برخى از حوزه هاى زندگى هستند که بیشترین تاثیر را از تغییرات جدید پذیرفته اند. این تا حدى سبب مدرسه رفتن کودکان در این سن است و تا حدى به دلیل این است که میسیونرهاى مسیحى و بعضى دولت ها به این مراسم حمله نموده و آن را منع کرده اند. با وجود این آنجا که آیینهاى تشرف جزیى از چرخه سنتى زندگى فردى بودند، این آیینها اغلب با تغییراتى یا به صورتى ساده ادامه پیدا مى کنند. در این که این آیینهاى تشرف در زندگى سنتى بسیار اهمیت دارند نیازى به تاکید بیشتر نیست. اگر مقدر است که آنها از بین بروند مرگى طولانى و دردناک خواهند داشت. آنها براى افراد مورد بحث در «میانه» زندگى هستند. نه این دلیل که اغلب با تغییرات بلوغ مصادف اند، بلکه به این دلیل که آنها به کل یک مرحله از زندگى کودکى به معنى گسترده کلمه، خاتمه مى دهند و مرحله جدید و دیگرى از زندگى یعنى بزرگسالى با تمام مفاهیم ضمنى آن را آغاز مى کنند. بواسطه این تغییر بنیادى بسیارى از جوامع آفریقایى این مناسبت را با حالت نمایشى و با تجربه هاى جسمى روانشناختى که به سختى براى فرد قابل فراموش کردن است برگزار مى کنند.
منـابـع
جان اس. مبیتی- ادیان و فلسفه آفریقایی- مترجم مرضیه شنکایی- نشر ادیان- تاریخ نشر 1383
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها