سیر تحول تاریخ و اندیشه بودایی (گسترش دین بودایى)
فارسی 9803 نمایش |گسترش دین بودایى در میانمار و تایلند
دومین نمونه از گسترش بودایى در آسیاى جنوب شرق، در منطقه اى از میانمار در شمال و غرب تا دلتاى مکونگ در جنوب و شرق واقع شد. بنابر سنت هاى محلى مون و برمه اى، این منطقه، منطقه سوورنه بومى بود که مبلغان دربار آشوکا از آن دیدار کردند. مشهور است که قرون اولیه هزاره نخست میلادى، سرآغاز ظهور قلمروهاى بودایى در این منطقه بود. گونه هاى سنت گراتر آیین بوداى هینیانه، در میانمار و تایلند، به رغم حضور عناصر هندو، مهایانه و وجره یانه در سراسر هزاره نخست میلادى به ویژه پر آوازه بودند. به دنبال شرق و جنوب، در جایى که اینک کامبوج و ویتنام جنوبى خوانده مى شود، آمیزه هاى گوناگون هندوئیسم، آیین بوداى مهایانه و آیین بوداى وجره یانه سیطره یافتند. در سراسر بخش زیادى از تاریخ آنگکور، مرکز بزرگ امپراتورى که قرن ها بر کامبوج و بخش زیادى از مناطق پیرامون آن سلطه داشت، به نظر مى رسد که هندوئیسم، دست کم در میان فرهیختگان، سنت برتر بوده است. اما در اواخر قرن دوازدهم و اوایل قرن سیزدهم، جیه ورمن هفتم، شاه بودایى، یک پایتخت جدید ساخت، مشهور به آنگکور توم، با مجموعه اى از معابد که بناهاى مهایانه و وجره یانه آن ها را احاطه کرده بود؛ این بناها یکى از باشکوه ترین مناطق دستاورد معمارى بودایى را نشان مى دهد. در قرن یازدهم، یک نهضت اصلاحى تیره واده، همچون در سرى لانکا، در زمینلاد آسیاى جنوب شرق رو به توسعه نهاد. این تجدید حیات، از دو سنت به شدت کمک گرفته بود، یکى از میراث تیره واده که در میان مون ها در میانمار جنوبى محفوظ مانده بود، و دیگرى از سنت اصلاحى جدیدى که در سرى لانکا در حال توسعه بود. طولى نکشید که این تجدید حیات، سنت تیره واده را به منزله پویاترین سنت در میانمار، که آنجا برمه اى ها بر مون ها چیره شده بودند، استوار ساخت. این نهضت اصلاحى، در اواخر قرن سیزدهم در تایلند، که تایلندى ها آنجا به منزله جمعیت برتر به تدریج جاى مون ها را گرفتند، گسترش یافت. دو قرن بعد، اصلاح طلبان تیره واده سنت شان را در کامبوج و لائوس گسترش دادند. برترى تیره واده اى که این گونه بنیاد نهاده شد، در طول باقى مانده دوره پیش از تجدد، در سراسر این منطقه، اساسا دست نخورده باقى ماند.
اصلاح و نوگرایى
اما با ورود نیروهاى غربى در قرن نوزدهم، تغییرات چشمگیرى پیدا شد. در تایلند که استقلال اش را حفظ کرد، یک جریان اصلاح و نوگرایى تدریجى به راه افتاد. در طى قرن نوزدهم، رهبرى این جریان اصلاح و نوگرایى را یک فرقه بودایى جدید، نیکایه تامایوت به عهده گرفت. این نیکایه را خاندان چکرى فعلى تأسیس و از آن هواخواهى کردند. این جریان اصلاح و نوگرایى در دوره هاى اخیر، بیش از پیش تنوع پیدا کرده است و عملا بر همه بخش هاى انجمن بودایى تایلند تأثیر نهاده است. آیین بودا در دیگر کشورهاى تیره واده، در آسیاى جنوب شرق، دوران سخت ترى را پشت سر نهاده است. در میانمار، که طى یک دوره طولانى در برابر حکومت بریتانیا تاب آورد، سنگهه و ساختارهاى جامعه بودایى به شدت از هم پاشیده است. به فرمان رژیم نظامى جنرال نه وین، که در 1962 تأسیس شد، اصلاح و نوگرایى، در همه عرصه هاى ملى، از جمله دین محدود شد. پس از ویرانى ویتنام در جنگ و وضع خشونت آمیز حکومت کمونیستى که به شدت به نابودى انجمن بودایى منجر شد، سلطه فرانسه آغاز شد. لائوس و کامبوج، طى یک دوره طولانى در برابر حکومت فرانسه تاب آوردند. اما در اواخر قرن بیستم، نشانه هایى از تجدید حیات بودایى پیدا شده است.
گسترش دین بودایى در ویتنام
شواهدى هست که نشان مى دهد ویتنام از همان آغاز تجارت دریایى میان هند، آسیاى جنوب شرق و چین شرکت داشت و اینکه آیین بودا در آغاز هزاره نخست میلادى، از طریق مبلغانى که میان هند و امپراتورى چین تردد مى کردند به این کشور رسید. در سال 111 ق م، امپراتور چین بر بخش ویتنام شمالى کنونى تسلط یافته است؛ این موقعیت در دوره حکومت چینى، تا سال 939 میلادى باقى ماند. در جنوب، دو دولت هندى شده تأسیس شد، یکى فونان در قرن اول میلادى و دیگرى چامپا در سال 192 میلادى. دو سنت هینه یانه و مهایانه را به این مناطق آوردند. اما دو سنت که بیشترین تأثیر را بر تحول طولانى آیین بودا در ویتنام داشتند، یکى ذن و دیگرى پاک بوم بود. در آغاز قرن ششم میلادى، این دو سنت را از چین به بخش هاى شمال و مرکز این کشور آوردند. نخستین مکتب دیانه (ذن، به ویتنامى: تیئن) یا «مراقبه» را، وینى تاروکى، رهرو هندى قرن ششم از چین به ویتنام آورد. وو نگون دونگ، رهرو چینى قرن نهم، مکتب «دیانه رو به دیوار» را آورد. دائو دورونگ، رهرو چینى قرن یازدهم، سومین مکتب اصلى ذن را بنیاد نهاد. از 1414 یا 1428، که چینیان بار دیگر بر کشور ویتنام سیطره پیدا کرده بودند، آیین بودا را به این کشور آوردند. آیین تنتره، آیین دائو و آیین کنفوسیوس نیز در این دوره به ویتنام راه یافتند. حتى پس از آن که چینیان خاک این کشور را ترک کردند، دیرهاى ویتنام به شدت تحت یک سازمان ادارى شبه چینى اداره مى شد. روحانیت میان اینها تقسیم شده بود، از یک سو، نجیب زادگان چینى شده (تأثیر پذیرفتگان از چین) و از سوى دیگر، اشخاص طبقات پایین تر، که اغلب در کار شورش هاى دهقانى بودند. این سنت هاى مهایانه، که در قلب ویتنام شمالى و مرکزى واقع بودند، در طى دوره جدید با سنت هاى تیره واده، که از کامبوج جنوبى گسترش یافته اند، هم زیستى داشتند. بوداییان ویتنام که با یکدیگر رابطه داشتند، در قرن نوزدهم و بیستم، در طى دوره حکومت استعمارى فرانسه توانستند سنت هاى شان را حفظ کنند. در طى نبرد میان ویتنام شمالى و جنوبى، در دهه 1960 و اوایل دهه 70، بسیارى از بوداییان براى برقرارى صلح و آشتى کوشیدند، اما موفقیت چندانى به دست نیاوردند. در دوره حکومت کمونیستى که کشور گشایى هایش را در اوایل دهه 1970 با سلطه بر ویتنام کامل کرد، شرائط دشوار شده است، اما آیین بودا هنوز باقى مانده است. گزارش هاى اواخر دهه 1980 و اوایل دهه 90 حاکى از نشانه هاى جدیدى بود مبنى بر اینکه آیین بودا از نو شور و نشاط تازه اى پیدا کرده است.
سیر تحول تاریخ و اندیشه بودایى در آسیاى میانه
احتمالا در آغاز همین دوره، آیین بودا را به ترکستان شرقى آوردند. بنابر سنت، پسر آشوکا، حکومت ختن را در حدود 240 ق م بنیاد نهاد. به نظر مى رسد پسر ارشد این شاه، آیین بودا را به ختن آورد، و آیین بودا آنجا دین دولتى شد. بنابر دلایل تاریخى مطمئن تر، پیداست که کنیشکه، شاه هندو تورانى، از سلسله کوشان (کوشانه) که در قرن اول و دوم میلادى بر هند شمالى، یعنى افغانستان و مناطقى از آسیاى میانه فرمان مى راند، با هواخواهى از آیین بودا به گسترش آیین بودا در آسیاى میانه کمک کرده است. نقل است که کنیشکه چهارمین شوراى بودایى بزرگ را تشکیل داد؛ او از مکتب گندهاره اى هنر بودایى، که عامل ورود عناصر یونانى و ایرانى در شمایل نگارى بودایى به شمار مى رود، هوا خواهى کرد، و به گسترش این آیین در محدوده وسیعى تا مرکز آسیاى میانه کمک کرد. آیین بودا در بخش ترکستان شمالى چین از کوچه به قلمروهاى اگنى دیشه (قره شهر)، کائو چانگ (تورفان) و بروکه (آقسو) گسترش یافت. به نقل از زائران چینى، در دیدار از آسیاى میانه، هینه یانى ها در تورفان، شان شان، کاشغر و کوچه (دست کم به هنگام دیدار زائران)، از همه نیرومندتر بودند، درحالى که مهایانى ها پایگاه هاى خود را در، یارکند (یا، یارقند) و ختن استوار کرده بودند. در آسیاى میانه انبوهى از زبان ها، دین ها و فرهنگ هاى گیج کننده وجود داشت، و چون آیین بودا با این سنت هاى گوناگون رابطه متقابل پیدا کرد، تغییر کرد و تحول یافت. شمنیسم، دین زرتشت، مسیحیت نسطورى و اسلام، همه به این سرزمین ها راه یافتند و با آیین بودا هم زیستى کردند. محض نمونه، بعضى از بوداسفان مهایانه، مانند امیتابه، احتمالا تا حدى از دین زرتشت تأثیر پذیرفته است. همچنین سندى هست که بر برخى مراحل تلفیق میان آیین بودا و دین مانى، دین دوانگارانه ایرانى، که در قرن سوم میلادى بنیاد نهاده شد، دلالت دارد. آیین بودا در قرن یازدهم در بخش هایى از آسیاى میانه به ویژه زیر حمایت ترکان اویغور همچنان شکوفا باقى ماند. اما با تهاجمات موفقیت آمیز و روز به روز اسلام (در آغاز قرن هفتم میلادى) و زوال ~خاندان تانگ (907ـ 618) در چین، نقشى که آسیاى میانه پیش از این به منزله نقطه تلاقى مهم فرهنگ هندى و چینى داشت، خاتمه یافت. آیین بودا در این منطقه به تدریج از مد افتاد.
سیر تحول تاریخ و اندیشه بودایى در چین
اگرچه گزارش هاى مربوط به بوداییان چین، به اوایل قرن سوم ق م باز مى گردد، از آن هنگام تاکنون، آیین بودا به طور جدى در این کشور رواج نیافته است. بنابر سنت، پس از رؤیاى مینگ تى (دوران فرمانروایى از 58/56 تا 76/75)، امپراتور خاندان هان، که خداى زرین پرنده اى را خواب دید که آن را به تجلى بودا تعبیر کردند، آیین بودا وارد چین شد. بنابراین، امپراتور، سفیرانى را به هند فرستاد که با سوره چهل و دو جزو به چین باز گشتند و آن را به معبدى بیرون از پایتخت، لو یانگ، سپردند. در واقع، آیین بودا به تدریج چین را مرکز خود ساخت، نخست عمدتا از طریق آسیاى میانه و بعدها از طریق راه هاى تجارى و آسیاى جنوب شرق. آیین بودا که در آغاز در چین، در دوره حکومت خاندان هان، آیینى مردمى بود، براى آنکه با آیین دائوى چینى مردمى سازگار شود، به شدت رنگ اعمال جادویى به خود گرفت. بوداییان چینى اولیه، به جاى آموزه نه خود (ان آتمن)، به بقاى روح مى اندیشیدند. نیروانه را نوعى جاودانگى گرفتند. اینان همچنین به نظریه کرمه (کردار)، ارزش هاى مهر و غم خوارگى و ضرورت فرو نشاندن شهوات مى اندیشیدند. تا پایان حکومت خاندان هان، میان آیین دائو و آیین بودا هم زیستى واقعى برقرار بود، و هر دو براى رسیدن به جاودانگى از راه اعمال گوناگون مرتاضانه، شیوه هاى مشترکى را ترویج مى کردند. عمیقا این اندیشه پیدا شده بود که لائوتسه، بنیاد گذار آیین دائو، مانند بودا در هند به جهان آمده است. بسیارى از امپراتوران چین، لائوزه و بودا را در یک محراب پرستش مى کردند. براى قابل فهم کردن دین بودایى براى چینیان، در نخستین ترجمه هاى سوره هاى بودایى به چینى یعنى سوره هایى که در پیوند با موضوعاتى چون کنترل تنفس و تمرکز درونى است، واژگان دائویى را به کار بردند. پس از دوره هان، امپراتوران غیر چینى در چین شمالى، اغلب از رهروان بودایى به خاطر نظرات شان در امور سیاسى نظامى و مهارت شان در جادو کمک مى گرفتند. هم زمان، در جنوب، آیین بودا در انجمن هاى فلسفى و ادبى اشراف راه یافت. یک موقعیتى که در این دوره براى آیین بودا پیدا شد و در رشد آن تأثیر داشت، کار ترجمه بود. مهم ترین مترجم اولیه، رهرو دانشمند، کوماره جیوه بود. پیش از آنکه او را در 401 میلادى به دربار چین بیاورند به پژوهش در وداهاىهندو، علوم باطنى، ستاره شناسى و سوره هاى هینه یانه و مهایانه پرداخته بود. در طى قرون پنجم و ششم میلادى، مکتب هاى بودایى هندى تأسیس شدند، و مکتب هاى جدید، به ویژه چینى شکل گرفتند. آیین بودا در چین به نیروى عقلى نیرومندى تبدیل شد، نهادهاى دیرى به شدت افزایش یافتند و آیین بودا جاى خود را در میان دهقانان باز کرد. بنابراین، تعجبى ندارد، هنگامى که خاندان سوى (618ـ581) حکومت خود را بر سراسر چین متحد استوار کرد، آیین بودا به شکل دین دولتى درآمد.
عصر زرین آیین بودا در چین
عصر زرین آیین بودا در چین، در دوره حکومت خاندان تانگ بود. اگرچه امپراتوران تانگ معمولا خودشان دائویى بودند، از آیین بودا که به غایت مردمى شده بود، هواخواهى مى کردند. در دوره تانگ، نظارت دولت بر دیرها، پذیرش و رتبه هاى قانونى رهروان توسعه یافت. از این دوره به بعد، رهروان چینى صرفا نام چن یا «رعیت» را بر خود نهادند. در طى این دوره، مکتب هاى چینى گوناگون، رویکردهاى خاص خود را توسعه دادند. برخى از آنها مجموعه هاى گسترده اى از متون و آموزه هاى بودایى را به طور جامع سازماندهى کردند. آمار دیرهاى بودایى به شدت بالا رفت و دیرها از این راه، مالک مقدارى زمین شدند. این موقعیت در طى این دوره نیز که بسیارى از دانشمندان در هند به زیارت مى رفتند، ادامه داشت. این زیارت ها هم از راه متونى که به دست آوردند و هم از راه الهام عقلى و معنوى که از هند گرفتند، بر غناى آیین بودا در چین افزود. با این همه، آیین بودا هرگز نتوانست جاى رقباى دائویى و کنفوسیوسى اش بنشیند، و در 845، امپراتور وو زونگ، شکنجه و آزار اصلى را آغاز کرد. بنابر گزارش ها، 4600 معبد و 40000 زیارت گاه بودایى را ویران کرد، و 260500 مرد و زن رهرو را با اجبار به زندگى معمولى بازگرداند. آیین بودا در چین، پس از شکنجه و آزار بزرگ سال 845، هیچ گاه کاملا به موقعیت پیشین باز نگشت. با این همه، بخش زیادى از میراث اش را حفظ کرد و در حیات دینى چین همچنان نقش مهمى داشت. از یک سو، آیین بودا هویت اش را به منزله آیین بودا همچنان حفظ کرد و گونه هاى جدیدى پدید آورد تا از این راه خود را نشان دهد. این گونه هاى جدید اینهاست، متونى مانند یولو یا «یادداشت ها» آموزگاران مشهورى که در وهله نخست هدف شان جذب رهروان بود، و نوآورى هاى ادبى تر مانند «سفر به غرب» (اثر قرن شانزدهم) و «رؤیاى اتاق سرخ» (قرن هجدهم). از سوى دیگر، آیین بودا با سنت هاى کنفوسیوسى، نوکنفوسیوسى و دائویى به هم آمیخت تا یک فرهنگ چند دینى پیچیده را شکل دهد. فرهنگى که به سادگى کمابیش شامل هر سه سنت بود. از میان مکتب هاى گوناگون، دوتاى آن ها، شور و نشاط خود را حسابى حفظ کردند. (یکى) مکتب چن (که در غرب به نام ژاپنى خود، ذن شهره است)، که به خاطر تأکید بر دیانه مورد توجه است، و (دیگرى) سنت پاک بوم (جینگ تو) که بر پرستش بودایى تأکید مى کند. مکتب نخست، بیشترین تأثیر را بر نخبگان فرهیخته نهاد. این مکتب براى رسیدن به مقصود، رسانه هاى گوناگون از جمله هنر را به کار گرفت. در دوره حکومت خاندان سونگ (1279-960) نگارگران چینى نقش گل ها، رودها و درختان را با حرکت استادانه ناگهانى قلم مى کشیدند، تا از گذرندگى و تهیت همه حقیقت، در جان بیننده بینش پیدا شود. سنت پاک بوم بیشترین تأثیر را به شکل کامل بر جمعیت داشت و گاهى با انجمن هاى مخفى و شورش هاى دهقانان پیوند مى خورد. اما این دو سنت به ظاهر متفاوت، اغلب با هم رابطه بسیار تنگاتنگى داشتند. افزون بر این، این دو، با عناصر بودایى دیگر مانند به اصطلاح «مجلس ختم براى اموات»، که در اصل آموزگاران آیین بوداى خاص فهم (وجره یانه)، آن را رواج دادند، به هم آمیختند. در دهه هاى آغازین قرن بیستم، یک نهضت اصلاحى بودایى در چین پیدا شد. هدف این نهضت تجدید حیات سنت بودایى چینى و سازگار کردن آموزه ها و نهادهاى بودایى با موقعیت هاى جدید بود. اما نا آرامى هاى ناشى از جنگ چین و ژاپن و به دنبال آن تأسیس دولت کمونیستى، به سود آرمان بودایى تمام نشد. انجمن بودایى در طى انقلاب فرهنگى، قربانى سرکوب گرى هاى خشونت آمیز شد.
سیر تحول تاریخ و اندیشه بودایى در کره
هنگامى که کره به سه حکومت پائکچه، کوگوریو و سیلا تقسیم شد، آیین بودا نخست وارد کره شد. پس از آنکه در قرن چهارم، آیین بودا را از چین به شمال قلمرو کوگوریو آوردند، به تدریج در سراسر حکومت هاى دیگر کره اى گسترش یافت. همان گونه که اغلب اتفاق مى افتد، این دین جدید، در آغاز مورد قبول دربار واقع شد و سپس در میان مردم رواج یافت. پس از آن که حکومت سیلا در دهه 660 توانست کشور را متحد کند، رشد آیین بودا در سراسر کره آغاز شد. رهرو وون هیو (686ـ617) یکى از تأثیر گذارترین دانشمندان و اصلاح گران زمانه خویش بود. او همه شاخه ها و فرقه ها را در یک نسخه «جامع» از آیین بودا به هم آمیخت و آن را تعلیم کرد. کوشید تا با موسیقى، ادبیات و رقص، معناى آیین بودا را تبیین کند. یکى دیگر از دانشمندان دوره سیلا، اوى سانگ (702ـ625) بود، که به چین رفت و براى گسترش فرقه هوآاوم (چى: هواین) در کره بازگشت. فرقه چن (ذن) چینى را در قرن هشتم به کره آوردند. این فرقه با جذب نسخه هاى کره اى هوا ن، تیئن تاى (تن داى؛ یک مکتب عقل گرا) و پاک بوم همان گونه که در ویتنام به تدریج اتفاق افتاده بود، مکتب برتر آیین بودا در کره شد. ویژگى آیین بوداى اولیه کره نگرش این جهانى است. آیین بوداى کره بر جنبه هاى عمل گرایانه، ملى گرایانه و اشرافى دین تأکید مى کند. یک سنت بومى از شمنیسم همچنان بر تحول آیین بوداى مردمى در طى قرون تأثیر مى گذاشت. رهروان بودایى مى رقصیدند و آواز مى خواندند و آداب شمن ها را به جا مى آوردند. در طى دوره کوریو (1392ـ935)، آیین بوداى کره به اوج خود رسید. در طول بخش نخست این دوره، انجمن بودایى کره در کار نشر ترى پیتکه کره اى بود. این کانون یکى از جامع ترین ویرایش سوره هاى بودایى تا آن زمان به شمار مى رفت. ثمره پژوهش رهروى به نام اوى چون (1101ـ1055)، یک کتاب نامه ممتاز از آثار بودایى بود که در سه مجلد انتشار یافت. اوى چون نیز از فرقه تیئن تاى در کره هواخواهى کرد. او بر ضرورت همکارى میان چن و مکتب هاى دیگر آیین بوداى کره تأکید مى کرد. مقارن پایان دوره کوریو، آغاز رنج آیین بودا از فساد درونى و شکنجه و آزار بیرونى به ویژه از جانب نوکنفوسیوسى ها بود. دولت امتیازات رهروان را محدود کرد و آیین کنفوسیوس به عنوان دین دولتى جاى آیین بودا نشست. این محدودیت ها در دوره حکومت خاندان یى (1910ـ1392)، استمرار یافت، و از جنگ جهانى دوم به بعد، حکومت کمونیستى در کره شمالى و شور و نشاط بسیار بالاى مسیحیت در کره جنوبى، سنگ راه آیین بودا در کره شد. با وجود این چالش ها بوداییان به ویژه در کره جنوبى، سنت هاى قدیمى و نهضت هاى جدید نوپا را حفظ کرده اند.
(ادامه دارد...).
منـابـع
ال.اس.کازینز- اندیشه بودا- مترجم علیرضا شجاعی- انتشارات باشگاه اندیشه- تاریخ انتشار ویراست اول- تابستان 1386
فصلنامه هفت آسمان- شماره بیست و پنجم- مقاله سیر تحول تاریخ و اندیشه بودایى- نوشته علیرضا شجاعى
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها