بررسی حدیث افتراق امت (نقل ها)
فارسی 3914 نمایش |مقدمه
اندک زمانى از رحلت پیامبر عظیم الشأن اسلام (ص) نگذشته بود که جامعه اسلامى گرفتار اختلافات و تنازعات سیاسى مذهبى شد. داستان افتراق و اختلاف امت اسلامى را با صرف نظر از موارد نامیمون و ناپذیرفتنى و یا پذیرفتنى و احیانا ممدوح آن باید به عنوان واقعیتى انکار ناپذیر پذیرفت. که البته موارد زیادى از آن طبیعى نبوده است. روشن است که این پدیده نیز همانند هر پدیده دیگرى ناشى از زمینه ها، علل و عوامل ویژه اى بوده که جلوگیرى از موارد ناپسند آن، غیرممکن نبوده است و نباید آن را سرنوشتى حتمى الوقوع و از پیش تعیین شده دانست. در غیر این صورت پافشارى قرآن و پیامبر (ص) و دیگر اولیاى دینى بر وحدت، و پرهیز از تفرقه هیچ معناى محصلى نداشت. پدیده ظهور و بروز اختلاف و فرقه گرایى و چگونگى شکل گیرى، سیر تحولات سیاسى، مذهبى و مصادیق آن در سده هاى نخست هجرى، همواره مورد بررسى پژوهشگران بوده است. با این همه به برخى از زوایاى آن کمتر پرداخته شده است. نقد و بررسى احادیث ناظر به اختلافات فرقه اى از جمله مباحث مهمى است که باید مورد توجه پژوهشگران علم فرقه شناسى قرار بگیرد. این دسته از احادیث که به پیامبر(ص) و ائمه (ع)، منسوبند، و در آن به سرنوشت آینده، فتنه ها و حوادث مختلف فکرى و سیاسى و ظهور و بروز فرق و حتى داورى درباره آنها و نیز برخى از حوادث و جریان هاى جزئى در بین مسلمانان اشاره شده، فراوانند. داورى درباره صحت و سقم این روایات نیز، با توجه به اختلاف مبانى حدیثى و کلامى، بسى دشوار است، اما هیچ یک از آنها همانند حدیث افتراق امت به هفتاد و سه فرقه، به ویژه در عرصه تنازعات، مباحث و پژوهش هاى فرقه شناسى، مورد استناد و گفتگو و چه بسا سوء استفاده گروه هاى مختلف نبوده است.
حدیث افتراق در کتب کلامی و روایی
حدیث حاکى از افتراق امت اسلامى به بیش از هفتاد، یا هفتاد و سه فرقه، از احادیث مشهور منسوب به پیامبر است که در بسیارى از کتب روایى شیعه و سنى آمده است. (این حدیث در صحیحین (بخارى و مسلم) و در کتب اربعه شیعه، غیر از روضه کافى، نیامده است، اما بسیارى دیگر از جوامع حدیثى و غیر حدیثى فریقین، البته با تفاوت در تعبیر، بدان اشاره کرده اند.) و بیشتر ملل و نحل نویسان گذشته نیز آن را پذیرفته، بر اساس آن دسته بندى هاى خود را از فرق اسلامى سامان داده اند. در میان کتاب هایى که معاصران نیز درباره علم فرقه شناسى نوشته اند، کمتر کتابى را مى یابیم که به نحوى به این حدیث اشاره نکرده باشد. اگرچه این حدیث با تعابیر مختلفى گزارش شده است، اما مضمون اصلى و قرائت رایج آن را مى توان به سه بخش صدر (إخبار از کثرت فرقه گرایى در امم گذشته و بیشتر از آن در امت اسلام)، ذیل (اشاره به نجات یکى از آنها و گمراهى و هلاکت دیگران) و بخش پایانى (تعیین مصداق فرقه ناجیه) تقسیم کرد.
مضمون حدیث افتراق
مضمون اصلى و قرائت رایج تر این حدیث آن است که پیامبر (ص) فرمودند: از میان امت هاى گذشته، یهودیان به هفتاد و یک فرقه و نصارا (مسیحیان) به هفتاد و دو فرقه منشعب شدند و امت من نیز به هفتاد و سه فرقه منشعب خواهند شد و همان گونه که در میان امت هاى قبلى، همه آنها به جز یک دسته، دیگران همه اهل جهنم و یا در وادى گمراهى و هلاکت بودند، امت اسلام نیز دچار چنین سرنوشتى خواهند بود. در بخش پایانى نیز در بیان مصداق گروه ناجیه (راه یافته، یا اهل بهشت و رستگار) گزارش هاى متفاوت و احیانا متضادى رسیده است که در جاى خود بدان اشاره خواهیم کرد. در همسان نمایى آینده جامعه اسلامى با امت هاى گذشته، به ویژه بنى اسرائیل، احادیث زیادى رسیده و حجم قابل اعتنایى از آثار روایى فریقین را با عناوینى نظیر: احادیث فتن، افتراق الامة و اتباع سنن من مضى به خود اختصاص داده است. (از جمله بنگرید: بحارالانوار، ج28، ص3 به بعد تحت عنوان باب افتراق الامة و ارتدادهم؛ کنزالعمال، ج17، ص480ـ482؛ الاعتصام، ص461، 502ـ504؛ مجمع الزوائد، ج7، ص511ـ516).
چنین مى نماید که هیچ یک از آن احادیث همانند حدیث مزبور، خوشایند ذائقه پژوهشگران ملل و نحل و کلام اسلامى، به ویژه کسانى که خواسته یا ناخواسته، روش سیاه نمایى تاریخ پرفراز و نشیب اسلام را ترجیح داده اند، نبوده است. این حدیث اگر چه مورد استناد و اشاره فرقه نگارانى چون نوبختى و ابوالحسن اشعرى قرار نگرفته و حتى فرقه شناسى نظیر ابن حزم ظاهرى آن را غیر قابل احتجاج و ناصحیح دانسته است، و بعضى دیگر آن را ساختگى مى دانند.
پرسش هایى پیرامون حدیث افتراق
با فرض پذیرش اصل حدیث و اثبات ورود صدر و ذیل و نیز ساختگى نبودن بخش پایانى آن، که به تعیین مصداق فرقه ناجیه مى پردازد، مباحث و پرسش هایى چند رخ مى نماید. از جمله پرسش هایى که در رابطه با این حدیث مطرح بوده و پاسخ به آن بایسته است، عبارتند از:
1. مراد پیامبر (ص) از امتی (امت من) کدام است: افرادى که اسلام را پذیرفته، به ارکان کلى آن معتقدند، یا همه آنانى که به نحوى در حوزه مسلمانى جاى گرفته و با پذیرش اعتقاداتى خاص از برخى اصول کلى دست کشیده اند؟
2. معیار و شاخصه افتراق و جدایى امت در چیست؟ به دیگر سخن، ملاک شناخت و تمایز فرقه از غیر فرقه کدام است؟
3. منظور پیامبر(ص) از آینده، کدام ظرف زمانى است؟
4. مراد پیامبر(ص) ازبیان اعداد معطوفى چون 71، 72 و 73 چیست؟ آیا نگاه آن حضرت به عالم خارج و بیان مضامین واقعى این اعداد بوده است، یا تنها بیان کثرت فرقه ها.
5. کدام یک از گزارش هایى که به تعیین مصداق فرقه ناجیه پرداخته درست است؟ آیا و چگونه مى توان میان آنها جمع کرد؟ اساسا چه ضوابط و قراین نقلى و عقلى دیگرى براى تشخیص فرقه ناجیه وجود دارد؟
پاسخ به هر یک از این پرسش ها و پرسش هاى دیگرى از این دست، در جاى خود شایسته است، اما با توجه به محدودیت و اقتضاى خاص این نوشتار پاسخ گویى به این پرسش ها ممکن نیست. به علاوه، پرداختن به چنین مباحثى بر پیش فرض اثبات و قبول قطعى صحت حدیث استوار است که امرى است بس دشوار. (براى تحقیق بیشتر درباره این حدیث بنگرید، افتراق الامة الى نیف و سبعین فرقة، نوشته محمدبن اسماعیل الصاغانى؛ حدیث الافتراق تحت المجهر، اثر محمد یحیى سالم؛ مجله یغما، سال 17، شماره 5، احمد مهدوى دامغانى، مجله مشکوة، شماره 74، 75، حسین صابرى. همچنین پایان نامه اى با عنوان فرقه ناجیه در کلام اهل بیت نوشته محمدعلى عبداللهى، موجود در مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى). در اینجا به منظور روشن شدن برخى از زوایاى حدیث تنها به دو مبحث نقل هاى مختلف آن و سپس به پیامدهاى آن در علم فرقه شناسى مى پردازیم.
نقل هاى مختلف حدیث
این حدیث به گونه هاى متفاوتى گزارش شده است. اما این نوشتار تنها به گزارش آن دسته از روایاتى پرداخته که از زبان پیامبر (ص) نقل شده است. روایات دیگرى از امام على (ع) و بعضى از امامان شیعه نیز به طور مستقیم رسیده که جهت یک دست بودن گزارش ها از آنها صرف نظر شده است. (گزارش هایى که بدان ها اشاره مى شود عمدتا با تکیه بر منابعى حدیثى چون: السنة، ج 1، ص75ـ81؛ بحارالانوار، ج 28، ص3ـ28؛ کنزالعمال، ج 1، ص 209ـ213، ج11، ص114ـ116؛ مجمع الزوائد، ج7، ص 511ـ514؛ تخریج الاحادیث و الآثار، ج1، ص 447ـ450، گردآورى شده اند.)
با صرف نظر از نقد سندى هر یک از این نقل ها، شاید بتوان پاره اى از اختلافات را با توجه به پدیده فراگیر نقل به معنا و یا احیانا صدور آن در مقاطع مختلف زمانى، توجیه کرد. اما پر واضح است که پذیرش مجموعه آن ها، به ویژه بخش پایانى آن که به معرفى مصداق فرقه ناجیه مى پردازد، ما را با مجموعه اى از گزارش هاى متناقض روبه رو خواهد کرد. در مجموع مى توان گزارش ها و تعابیر مختلف حدیث را در سه دسته صدر، ذیل و بخش پایانى مورد بررسى قرار داد.
الف. تفاوت گزارش ها از صدر و ذیل حدیث
1. دسته اى از نقل ها تنها به بیان دسته بندى فرقه ها و تعداد آنها در امم گذشته (یهود و نصارى و نیز در یک روایت، مجوس) و افزون بر آن در امت اسلامى پرداخته و هیچ اشاره اى بر نجات و هلاکت دسته یا دسته هاى خاصى نکرده اند. این دسته از روایات در مقایسه با روایات بعدى حجم کمترى را به خود اختصاص داده است. سلسله راویان بیشتر این گونه روایات در منابع اهل سنت، به ابوهریره منتهى مى شود. شایسته ذکر است که در برخى از گزارش هاى صدر حدیث که صرفا به افتراق اشاره مى کند اختلاف تعابیرى چون شروع اعداد معطوف، از هفتاد به جاى هفتاد و یک و تعداد فرقه هاى اسلامى به هفتاد و دو ملت به جاى فرقه، بنى اسرائیل به جاى یهود و یا اهل الکتاب و گاهى حذف نصارا به چشم مى خورد. نکته دیگر این که در برخى از نقل ها به جاى ذکر تعداد فرقه هاى اسلامى، تعابیرى چون «افزون تر از آن در امت من» و یا «امت من نیز همانند بنى اسرائیل و نصارا» وجود دارد.
2. در دسته اى دیگر، که حجم عمده گزارش هاى این حدیث را تشکیل مى دهد، نه تنها به اصل افتراق صاحبان ادیان قبلى و نیز مسلمانان اشاره شده، بلکه به بحث هلاکت و نجات و یا دوزخى و بهشتى بودن عده اى از آنها نیز پرداخته شده است. در این دسته از گزارش ها اشاره شده که: از 71 فرقه یهودى، 72 فرقه مسیحى و 73 فرقه مسلمان، همه به جز یک فرقه، اهل دوزخ و یا در ضلالت و هلاکت هستند. بنا به روایتى دیگر حتى همه آنها «اهل اهوا» مى باشند. در نقطه مقابل این دسته از روایات، روایت غیر مشهورى وجود دارد که تمامى هفتاد و سه فرقه اسلامى، به جز زنادقه (که بنابر نقلى دیگر از پیامبر، همان قدریه هستند)، را اهل نجات و بهشتى مى داند.
ب. اختلاف و تناقض در ویژگى ها و اسامى فرقه ناجیه و هالکه
در دسته اى دیگر از گزارش ها (در بخش پایانى حدیث) نه تنها به تعداد فرقه هاى هلاکت یافته و جهنمى و گروه رستگاران اشاره شده، بلکه مصداق یا مصادیق گروه نجات یافته و گاهى بدترین گروه از میان آنها نیز از زبان پیامبر (ص) مشخص شده است. تعیین نام و عنوان فرقه ناجیه و گاهى هالکه، در این دسته از احادیث، گرچه عمدتا مربوط به فرقه هاى اسلامى است، اما در برخى از احادیث به نام و عنوان فرقه ناجیه یهودیان و مسیحیان نیز اشاره شده است. (طوسى، امالى، ص 521، 524؛ ابوالمعالى، بیان الادیان، ص 23)، غالب ملل و نحل نگاران با گرایش هاى متفاوت فرقه اى تنها به قرائتى خاص که مؤید مرام آنها بوده است، استناد کرده اند. متکلمان و محدثان فرق مختلف نیز با تکیه بر آن، به اثبات اندیشه هاى مذهبى و کلامى خود یا رد و انکار باورهاى رقیب پرداخته اند. این نکته لازم است که براساس گزارش هاى جوامع روایى فریقین و گاهى آثار ویژه هر یک از فرقه هاى اسلامى، پیامبر (ص) بعد از اشاره به نجات تنها یک دسته از دسته هاى هفتاد و سه گانه، به طور مستقیم یا در پاسخ به پرسش صحابه به گروه هایى با عناوین زیر اشاره مى کند:
1. اهل الاسلام و جماعتهم، 2. الجماعة، یا الجماعات، 3. ما انا علیه و اصحابى یا ما انا (یا نحن) علیه الیوم و اصحابى، 4. السواد الاعظم؛ نویسنده کتاب خود یک اسماعیلى است، در اینجا تعابیرى را به پیامبر نسبت داده، که کاملا با عقاید و سیره اسماعیلیان سازگار است.
از سوى دیگر، این حدیث بهانه خوبى براى تصفیه حساب گروه هاى اسلامى با یکدیگر شد، تا جایى که برخى از نویسندگان با استناد به ذیل این حدیث، فرقه هاى رقیب را از بدترین فرقه ها دانسته اند، از جمله گزارش هایى چون «اخبثها و اضلها من یتشیع او الشیعة».
پرسش مهمى که در اینجا مطرح مى شود آن است که، بزرگانى که حدیث افتراق را مشهور، متواتر و یا اجماعى دانسته اند، مرادشان کدام یک از دسته هاى مورد اشاره بوده است. پر واضح است که نمى توان تمامى این نقل هاى متفاوت و بعضا متضاد را با یک دیده نگریست. این نکته را نمى توان نادیده انگاشت که شهرت حدیث همواره به خاطر وفور سلسله راویان یا صدور آن در موارد مختلف و نیز زیادى مخاطبان آن نیست. چه بسا بتوان شهرت حاصل از برخى احادیث را، معلول انگیزه هاى فرقه اى و خوشایند بودن آن براى ذائقه ناقلان آن دانست. از این رو گفته اند رب مشهور لا اصل له.
سه گونه نقلى که از این حدیث گزارش شد، نیز از احتمال چنین آسیبى در امان نبوده است. یکى از نشانه هاى روشن آن گزارش هاى ناهمگون و متعارضى است که جمع بین آنها بسیار مشکل و چه بسا ناممکن باشد. به هر صورت اگر احتمال ساختگى بودن این حدیث را بعید بدانیم، واحد بودن آن را، به نظر بسیارى از صاحبان فن، نمى توان انکار کرد و روشن است که با خبر واحد، نمى توان نتایج مهم کلامى و عقیدتى گرفت، یا با استناد به ظاهر آن، سرنوشت امتى را رقم زد.
ادامه دارد.
(در قسمت بعدی به پیامدهاى کلامى فرقه اى و تأثیر حدیث افتراق در گونه شناسى فرقه ها پرداخته خواهد شد.)
منـابـع
على آقانورى- هفت اقلیم شماره هجدهم
على بن موسى ابن طاووس- الطرائف فى معرفة مذاهب الطوائف- مطبعة الخیام قم- 1400ق.
ابن مرتضى حسینى یمانى- المنیة والامل- مؤسسه الکتاب الثقافه- 1988م.
محمد الحسینى العلوى ابوالمعالى- بیان الادیان در شرح ادیان و مذاهب جاهلى و اسلامى- به کوشش سیدمحمد دبیر سیاقى- روزنه- تهران- 1376.
ابى المظفر اسفراینى- التبصیر فى الدین- تحقیق کمال یوسف الحوت- عالم الکتب- بیروت.
ابوالحسن اشعرى- مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین- تحقیق محمد محیى الدین عبدالحمید- 1405ق.
احمد بن على المقریزى- الخطط المقریزیه- مکتبة احیاء العلوم لبنان- 1959
عبدالقادر بغدادى- الفرق بین الفرق- تحقیق محمد محیى الدین عبدالحمید- المکتبة العصریه- بیروت- 1998
فخرالدین محمد بن عمر رازى- اعتقادات فرق المسلمین و المشرکین- تحقیق محمد زینهم- مکتبه مدبولى- قاهره- چاپ اول- 1993
ابن عبدالله محمد بن یزید قزوینى- سنن ابن ماجه- تحقیق محمود محمدمحمود- دارالکتب العلمیه- بیروت- 1419
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها