عوامل ورود در جهنم (تسلیم شیاطین)
فارسی 2905 نمایش |از عوامل مهم سقوط در جهنم
از عوامل مهم، قهر و غضب الهی تسلیم شیاطین شدن و زمام اختیار خود را به دست آنها سپردن است. چنانکه می فرماید:
«قال اخرج منها مذءوما مدحورا لمن تبعک منهم لأملأن جهنم منکم أجمعین؛ خدا شیطان را گفت: از آن منزلت بیرون شو که تو رانده ی درگاه مایی. هر که از فرزندان آدم تو را پیروی کند جهنم را از تو و آنان به یقین پر می کنم.» (اعراف/ 18) البته پیروی از شیطان یا در عصیان است یا در کفر و نفاق و هرگز سبب جداگانه نخواهد بود.
معناى کلمه ی "مذؤما و مدحورا" یعنى خداى قهار به ابلیس فرمود: «از این مقام و منزله اى که در میان فرشتگان دارى در حالى خارج شو که مورد مذمت و طرد قرار گرفته اى! من دوزخ را به طور قطع از افرادى از بنى آدم که پیرو تو باشند و بدون توبه بمیرند و از جمیع شما شیاطین مملو خواهم کرد.» چنانکه مى فرماید: "لمن تبعک منهم لأملأن جهنم منکم أجمعین".
حضرت امام محمد باقر (ع) درباره ی تأویل آیه ی 17، که می فرماید: "لآتینهم من بین أیدیهم" الى آخره مى فرماید: «تأویل جمله فوق این است که ابلیس می گوید: "من امر آخرت را که مردم در جلو دارند در نظرشان بى اهمیت جلوه می دهم." تأویل (و من خلفهم) این است که آنان را به جمع آورى اموال که آنها را پشت سر می گذارند و می روند ترغیب می کنم. ایشان را وادار می نمایم که درباره ی پرداخت حقوق واجبه و مستحبه اموال خویشتن بخل ورزى کنند تا آنها براى وارثهاى آنان بمانند. تأویل (و عن أیمانهم) این است که آنان را به وسیله جلوه گر ساختن گمراهى و نخستین شبهه و اشکال فاسد خواهم کرد. تأویل (و عن شمائلهم) این است که لذات جسمى را محبوب ایشان و قلوب ایشان را مغلوب شهوت و هوا و هوس قرار خواهم داد.» صافى.
سوگند یاد فرمود که بعضى از آن گروه پیروان تو را در دوزخ عقوبت خواهم نمود، و بر حسب آیات کریمه کفار و مشرکین را در اثر اینکه به تمام معنا از مرام وى پیروى نموده، و هم کیش او بوده در شقاوت خلود یافته حسرتهاى روانى و شعله هاى آتشین درونى آنها را براى همیشه فرا خواهد گرفت ولى گروه اهل ایمان که مرتکب گناهان بزرگ بوده، و به طور تصادف از طریق مستقیم انحراف یافته، و فریفته نیرنگهاى شیطانى گشته، نیز مورد تهدید قرار گرفته اند، که به طور موقت و محدود از پاره اى از رحمت پروردگار بى بهره خواهند بود، جز گروهى که توبه نموده و از کردار زشت خود پشیمان شده، و روان خود را پاکیزه نموده، و صفاء فطرى خود را باز یافته باشند، و یا از فضل پروردگار مورد شفاعت قرار گیرند.
سقوط پیروان شیاطین
گرچه در این آیه سخن از خصوص ابلیس رئیس شیاطین است، ولی می دانیم خط شیاطین که همه پیرو ابلیسند همه جا یکی است، و پیروی از شیاطین جن و انس پیروی از ابلیس محسوب می شود، و سرنوشت همه این پیروان سقوط در دوزخ است.
و از کلمه ی "لمن تبعک منهم" استفاده می شود که یگانه سبب خلود بشر در شقاوت و عقوبت ابدى همانا پیروى و پذیرش نیرنگهاى و الهامات شیطانى است، زیرا از نظر عداوت و دشمنى که با سلسله بشر دارد، همواره آنها را به تیره بختى و مخالفت پروردگار و پیروى از هوى و تمایلات دعوت و ترغیب می نماید هم چنین که فرشتگان و حکم خرد نیز انسان را به سوى اطاعت و سپاسگزارى از نعمتهاى پروردگار دعوت می نمایند، در این زمینه انسان در هر لحظه در سر دو راه اطاعت و مخالفت پروردگار قرار خواهد گرفت، و امتحان و آزمایش هر یک از افراد بشر نیز بدین وسیله صورت می گیرد، زیرا سعادت و شقاوت بشر در اثر سیر ارادى و افعال اختیارى او است، که در هر لحظه بتواند نیروى اختیار را به کار ببرد و هر یک از دو طریق اطاعت و یا مخالفت را که خواهد برگزیند، و صورت نفسانى و سیرت روانى خود قرار دهد، و در آن باره نیز تجدید نظر کند، و چنانچه براى انسان نیروى غیبى مانند فرشتگان که او را به اطاعت پروردگار دعوت کند و نیروى دیگرى که او را به سوى مخالفت پروردگار ترغیب کند نبود آزمایش بشر مفهوم نداشت، و سیر ارادى وى بسوى سعادت و یا شقاوت تحقق نمى یافت و صورت نمی گرفت، و همانطور که فرشتگان در اثر انقیاد ذاتى و سجده به آدم وسیله هدایت و سوق بشر به سوى سعادت هستند، الهامات مرموز شیطانى نیز وسیله اى است، که بشر را به سوى مخالفت پروردگار و به پیروى از هوى و هوس دعوت و ترغیب مى نماید، و نظر به این که پروردگار درخواست ابلیس را پذیرفت، و او را مهلت داد که تا پایان جهان زندگى کند، و با بشر از هر طریق که بتواند تماس بگیرد، و با نیروى مرموز خود بشر را از طریق تمایلات و خودستائى به کفر و باطل و مخالفت سوق دهد و از غرض خلقت و توجه به سعادت که در انتظار او است باز دارد هم چنین فرشتگان را مقرر فرمود، که تا پایان جهان تکلیف با بشر تماس به گیرند، و آنها را به سعادت ترغیب کنند.
فلسفه آفرینش و مهلت دادن به شیطان
در این گونه بحثها معمولا سؤالات مختلفى به ذهن مى آید که از همه مهمتر این دو سؤال است:
1- خداوند چرا شیطان را آفرید؟ با اینکه مى دانست سرچشمه وسوسه ها و گمراهیها مى شود؟
2- بعد از آنکه شیطان مرتکب چنان گناه بزرگى شد، چرا خداوند تقاضاى او را مبنى بر ادامه حیات او پذیرفت؟
درباره سؤال اول باید گفت که اولا خلقت شیطان از آغاز، خلقت پاک و بى عیبى بود و به همین دلیل، سالیان دراز در صف مقربان درگاه خدا و فرشتگان بزرگش جاى گرفته بود، اگر چه از نظر آفرینش جزء آنها نبود، سپس با سوء استفاده از آزادى خود، بناى طغیان و سرکشى گذاشت و رانده درگاه خداوند گردید و لقب شیطان را به خود اختصاص داد.
ثانیا- وجود شیطان براى پویندگان راه حق نه تنها زیانبخش نیست، بلکه رمز تکامل نیز محسوب مى شود، زیرا وجود یک دشمن قوى در مقابل انسان، باعث پرورش و ورزیدگى او مى گردد، و اصولا همیشه تکاملها در میان تضادها به وجود مى آید، و هیچ موجودى راه کمال را نمى پوید مگر اینکه در مقابل ضد نیرومندى قرار گیرد.
نتیجه اینکه شیطان گرچه به حکم آزادى اراده در برابر اعمال خلاف خود مسئول است، ولى وسوسه هاى او، زیانى براى بندگان خدا و آنهایى که مى خواهند در راه حق گام بردارند نخواهد داشت، بلکه به طور غیر مستقیم براى آنها ثمربخش خواهد بود.
پاسخ سؤال دوم از آنچه در جواب سؤال اول گفتیم نیز روشن مى شود، زیرا ادامه حیات او به عنوان وجود یک نقطه منفى براى تقویت نقاط مثبت نه تنها ضرر نداشت، بلکه مؤثر نیز بود، حتى قطع نظر از وجود شیطان در درون خود ما، غرائز مختلفى وجود دارد، که چون در برابر نیروهاى عقلانى و روحانى قرار گیرند، یک میدان تضاد را تشکیل مى دهند که در این میدان پیشرفت و تکامل و پرورش وجود انسان صورت مى گیرد، ادامه حیات شیطان نیز تقویت مبانى این تضاد است، به تعبیر دیگر همیشه وجود یک راه راست با توجه به خطوط انحرافى پیرامون آن مشخص مى شود و تا چنین مقایسه اى در میان نباشد، راه راست بازشناخته نخواهد شد، که در این مورد در ادامه به تفصیل سخن خواهیم گفت.
از این گذشته همانطور که در بعضى از احادیث مى خوانیم، شیطان بعد از انجام آن گناه، سعادت و نجات خود را در جهان دیگر به کلى به خطر انداخت، و لذا در برابر عباداتى که کرده بود، تقاضاى عمر طولانى در این دنیا کرد که طبق قانون عدالت پروردگار، این تقاضا پذیرفته شد.
از این آیه استفاده شد، که پروردگار درخواست ابلیس را پذیرفت، و به وى مهلت داد که مانند فرشتگان تا پایان جهان زندگى کند. ولى ابلیس بر حسب طبع پلید و نیروى آتشین خود و به لحاظ تجرد و سنخیتى که با افکار بشر دارد، تا پایان جهان با آنها تماس نزدیک می گیرد به منظور اینکه آتش کینه خود را فرونشاند و با نیرنگهاى مرموز از طریق هوى و خودستائى گروه مردمى که ممکن است در آنان تمایلات تقویت شود آنها را بتواند بیشتر ترغیب کند و یا بضلالت افکند و هم آئین خود نماید.
بالاخره ابلیس از نظر سنخیتى که با افکار بشر دارد با همه طبقات بشر خواه ناخواه در هر لحظه از هر طریق که بتواند و زیاده بر تصور بشر است تماس می گیرد و جز ارواح قدسى را به هر طور که بتواند متزلزل و منحرف می نماید در حقیقت نیروى پلید غیبى است که هر یک از افراد بشر را هر لحظه که بر حسب طبع به هواى خود تمایل نمایند نیروى مرموز او مانند کهربا آنان را به سوى مقصدشان می کشاند، و نیروى جاذبه او نیز هر لحظه رو به افزایش به نسبت مستقیم خواهد بود و پى درپى تأثیر جاذبه ی ابلیس در خاطرات و اندیشه پیروان خود افزایش یافته تا آنجا که به تمام معنا فریفته همه گونه پیشنهادهاى او شده کفر و عناد صورت روان آنان گردد بلکه شیطانى مجسم گشته به صورت بشر و سیرت شیطان درآمده اند.
هم چنانکه فرشتگان را نیز مقرر فرموده که درباره رهبرى و کمک با سلسله بشر به سوى خداپرستى و کسب فضیلت از هر گونه کمک و تهیه وسایل براى سیر و سلوک ارادى و غیر اختیارى آنها دریغ ننمایند، و پى درپى نیز حکم خرد را تأکید و یادآورى نمایند، و مردم را به خیر و فضیلت ترغیب و تشویق کنند، و لحظه اى بشر را به حال خود در غفلت نگذارند، و همواره با زنگ خطر و حوادث گوناگون تهدید نمایند، و از هر پیش آمدى چه گوارا و ناگوار به منظور تهدید استفاده نمایند، و به مردم خاطرنشان کنند.
فرشتگانى که الهام بخش نیکیها هستند، به کمک انسانهایى که مى خواهند از وسوسه هاى شیطان برکنار بمانند مى فرستد، آن چنان که قرآن مى گوید: «إن الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکة؛ آنها که مى گویند پروردگار ما خداوند یکتا است و سپس استقامت به خرج مى دهند، فرشتگان بر آنها نازل مى شوند.» (فصلت/ 30) (و براى تقویت روحیه آنان انواع بشارتها و دلگرمیها را به آنها الهام مى دهند).
در جاى دیگر مى خوانیم: «إذ یوحی ربک إلى الملائکة أنی معکم فثبتوا الذین آمنوا؛ پروردگار تو به فرشتگان وحى مى کرد که من با شما هستم و به شما کمک مى کنم که افراد با ایمان را در مسیر حق کمک کنید و ثابت نگاه دارید.» (انفال/ 12)
لازم وجودى و تأثیر دو نیروى غیبى (1- فرشته 2- پلید ابلیس) درباره ی سلسله بشر یکسان است و از نظر فاعلیت و تأثیر هرگز تفاوتى میان افراد نخواهد بود بلکه تباین ذاتى و تضاد روانى و هم چنین اختلاف بی شمار سیر و سلوک که در طبقات بشر بطور حتم فرمان روا است فقط از نظر قبول یعنى در اثر تفاوت مراتب پذیرش و انقیاد از هر یک از آن دو نیروى غیبى است و بر حسب نظام تکلیف و آزمایش نیز این تدبیر هرگز تغییر پذیر نیست و همواره بر سلسله بشر آن دو نیروى مثبت و منفى فرمانروا است و او را از هر سو به طور مرموز احاطه نموده است.
بر حسب نظام امتحان درباره هر یک از افراد بشر آن است که هر لحظه خواه ناخواه براى هر یک از حرکات و سکنات و افعال اختیارى خود از هر یک از آن دو نیروى مثبت و منفى استمداد خواهد نمود، گرچه خود بدان توجه نداشته و خود را مستقل در اندیشه و عمل پندارد، ولى به حکم خرد، و بداهت هر فردى می تواند تشخیص دهد یعنى تأثیر هر یک از آن دو نیرو از دو قطب مخالف یکدیگر بوده ابهام پذیر نیست.
از نظر اینکه نیروى غیبى فرشته از سنخ حیات است، اهل ایمان را به کارهاى خیر و صلاح ترغیب می نماید، و ایمان و فضیلت را در روان انسانى زینت می دهد و می پروراند، و فطرت خداشناسى و وفادار به آن را یادآورى و تأکید می نماید، و نیروى حیات و نشاط خاصى در خود مى یابد، و همواره رو به افزایش است، و ندامت و پشیمانى هرگز به دنبال ندارد، بدین جهت بر اهل خرد هرگز الهامات فرشتگان پوشیده نخواهد بود.
قطب دیگر وسوسه و نیرنگ شیطانى است، که از خاطرات هوى و هوس پدید می آید، و از حکم خرد سرمى پیچد، در خود احساس تمرد و تیرگى می نماید و به زینت هاى حسى و اطفاء نائره غضب و یا ارضاء غریزه جنسى وابسته است، و از وجدان و فضیلت صرف نظر می نماید و باطل را به صورت حق و عمل ناسزا را شایسته جلوه می دهد، و پرده بر نیروى خرد می افکند، و وجدان خود را به آن متقائد می سازد، و نظر به این که بشر هرگز به ضرر و زیان خود اقدام نمى کند مگر اینکه بر او مشتبه شود، بدین جهت همواره نفع و سودى براى خواسته خود در نظر می گیرد بالاخره بر اهل ایمان خاطرات شیطانى پوشیده نیست.
جمله ی (ثم لآتینهم من بین أیدیهم) ابلیس در مقام مخاصمه با ساحت پروردگار تسلط و احاطه خود را بر بشر به طور استقلال به خود نسبت می دهید، که بر هر فردى از بشر به طورى راه مى یابم، و از طریق مرموزى که بشر احساس نکند بر آنها احاطه خواهم نمود.
پروردگار در جمله ی (لمن تبعک منهم) که مفاد آن حصر است، بر دعوى ابلیس اعتراض فرمود، که هرگز به طور استقلال بر بشر تسلط و راه نخواهى یافت بلکه در اثر پیروى مردم است، که چنانچه به اختیار دعوت تو را بپذیرند، به اندازه قبول و پیروى آنها از ترغیب و دعوت تو، بر آنان راه و یا احاطه خواهى یافت.
عذاب کامل و تکمیل برای تابیعین شیطان
«قال اذهب فمن تبعک منهم فإن جهنم جزاؤکم جزاء موفورا؛ خدا به شیطان گفت: برو که هر کس از اولاد آدم از تو پیروی کرد با تو به دوزخ که جزای کامل شماست کیفر خواهد شد.» (اسراء/ 63) پیروی از ابلیس همان طور که گفته شد به یکی از امور گذشته باز می گردد.
اى ابلیس! تو هر عملى را که مى خواهى انجام بده. و هر کسى هم که مى خواهد در ضلالت و گمراهى تابع تو شود بشود. چرا که من احدى را بر طاعت و معصیت مجبور و مکره نمى کنم. من عموم مردم را قدرت و عقل و اراده مى دهم، و راه خیر و شر را براى آنان مشخص و معلوم مى نمایم. بشر را از راه شر جلوگیرى و بر راه خیر مأمور مى نمایم. پس هر کسى که امر مرا امتثال و اطاعت کند یقینا بهشت جایگاه او خواهد بود. و کسى که تمرد و نافرمانى نماید حتما دوزخ، پاداش و جایگاهش می باشد. و کیفرش به نحو کامل و بدون کم و کاست ادا خواهد شد. کاشف.
ساحت کبریائى از سخنان اعتراض آمیز ابلیس اعراض فرموده و آنچه را که درخواست داشت براى او مقرر نموده تا بتواند اکثریت افراد بشر را به هماهنگى و پیروى از خود سرگرم کند ابلیس در طى سخنان در جمله (لأحتنکن ذریته إلا قلیلا) دعوى استقلال نمود و گفت من بر دهان و گردن اکثریت افراد بشر لگام خواهم نهاد پروردگار در پاسخ اعتراض آمیز باو فرمود هر که باختیار خود از تو تبعیت و پیروى نماید و با تو هم آئین گردد در دوزخ هم نشین تو خواهد بود و تو بر آنان تسلط ندارى.
"فإن جهنم جزاؤکم جزاء موفورا" جمله جزاء و مبنى بر تهدید ابلیس و پیروان او است هر که به سوء اختیار خود دعوت تو را بپذیرد و از مرام تو پیروى نماید براى همیشه در دوزخ عقوبت خواهند شد.
خداوند متعال جن و انس را آفرید تا به پرستش او بپردازند، و فرزندان آدم را مکرم داشت و شایسته پرستش خویش ساخت، ولى چون فرزند آدم از حد خود خارج شود و در خط شیطان بیفتد، در آن صورت خدا کرامت خویش را از او بازپس مى گیرد و او را به آتش جهنم داخل مى کند، هم او را و هم سپاهیان ابلیس را. و بدین گونه ابلیس از سخت ترین و خطرناکترین دشمنان براى فرزندان آدم است. و ترجمه دعایى چنین است: «خدایا! شکایت مى کنم از دشمنى که مرا گمراه مى کند، و شیطانى که به اغوا و فریب دادن من مى پردازد سینه مرا از وسواس آکنده، و اندیشه هاى او قلب مرا در میان گرفته است، هواى نفس را به یارى من برانگیخته و دوستى دنیا را براى من آراسته و میان من و طاعت و بندگى و نزدیکى به تو همچون مانعى قرار گرفته است.» ولى خداوند سبحانه و تعالى به آدمى عقل و اراده بخشیده و مزایاى فراوانى بهره او ساخته است، چگونه؟ بیایید تا به این گفتگو گوش فرا داریم.
چون خداوند متعال به ابلیس قوت و نیرویى بخشید، آدم گفت:
«پروردگارا! ابلیس را بر فرزندان من مسلط ساختى، و او را در جانهاى آنان چنان روان کردى که خون در رگها روان است، و به او بخشیدى آنچه را که بخشیدى، پس من و فرزندانم چه کنیم؟»
گفت: «براى تو و فرزندانت هر یک سیئه و گناه را یکى به حساب مى آورم، و هر حسنه و کار خوب را ده برابر آن.»
گفت: «پروردگارا! بیفزاى.»
گفت: «تا آن زمان که نفس براى بند آمدن به گلو برسد، راه توبه باز است.»
گفت: «پروردگارا! بیفزاى.»
گفت: «مى آمرزم و بر آمرزش مى افزایم.»
مکر ابلیس بدین گونه است. خطر شیطان در آن است که مکارانه ترین نقشه ها را براى فریفتن و گمراه کردن بنى آدم در خدمت خود مى گیرد، و اگر بیدارى فرزند آدم و عزم قاطع او براى رهایى از چنگ شیطان نبود، ابلیس با یکى از نقشه هاى متعدد خود او را از پاى درمى آورد.
چه بزرگ است انسانى که در برابر همه نقشه هاى شیطانى به چالش برمى خیزد و سرانجام، پس از گذشتن از راهها و سدهاى شیطانى در آنها به بهشت راه مى یابد، و سیاق قرآنى به پنج تا از چنین دشواریهاى شیطانى متعدد اشاره کرده است:
گمراه کردن تبلیغاتى و ویران کردن اقتصاد و تباه ساختن تربیت و ایجاد ترس و هراس.
منـابـع
عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 5 صفحه 383
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 6 صفحه 111
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 18 صفحه 424
سيد محمدحسين حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد 6 صفحه 266
سيد محمدحسين حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد 10 صفحه 102
محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 6 صفحه 259
محمدجواد نجفی- تفسیر آسان- جلد 5 صفحه 167
محمدجواد نجفی- تفسیر آسان- جلد 10 صفحه 102
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها