بیان دیدگاه و اختلافات معتزله در مسئله امامت (امامت مفضول )
فارسی 3134 نمایش |در ادامه و در قسمت دوم به بیان دیدگاه و اختلاف معتزلیان معتقد به امامت مفضول و گروه بندی آنان در قبال این مسئله پرداخته می شود.
دیدگاه هاى معتزلیان قائل به امامت مفضول
بشر بن معتمر و طرفداران او مى گویند: حضرت على (ع) پس از پیامبر (ص) برترین مردم بوده و ابوبکر در مرتبه بعد از او قرار داشت، ولى قریش به او بیش از حضرت على (ع) تمایل داشتند، زیرا آن حضرت با آنان جنگیده بود و در غزوات پیامبر (ص) افرادى از آنان را کشته بود. از این رو اصحاب پیامبر (ص) از ولایت حضرت على (ع) که موجب اختلاف امت مى شد ناخشنود بودند. به همین سبب، مردم ابوبکر را که در فضل و شرف فروتر بود، برگزیدند. ولى این جایگزینى موجب نشد که ابوبکر نتواند از عهده وظائف رهبرى برآید. آنان اظهار مى دارند که در چنین شرائطى ابوبکر به خاطر این نکته براى امت شایسته تر بود.
این فرقه براى اثبات برترى حضرت على (ع) بر سایر مردم پس از پیامبر (ص) چنین استدلال نموده اند: ما مى دانیم که فضیلت دینى با علم و عمل به دست مى آید. وقتى ما به دانش اصحاب پیامبر (ص) و عملکرد آنان بر اساس آنچه از آنان براى ما نقل شده، توجه مى کنیم، در مى یابیم که حضرت على (ع) هم از نظر علم و دانش و هم از نظر کار و عمل برترین آنان است. چه اینکه اگر بپرسیم: کدامیک از مسلمانان اولین مسلمان است؟ عده اى در پاسخ، حضرت على (ع) را و گروهى ابوبکر و برخى زید و جمعى هم خباب را نخستین مسلمان مى دانند. در این هنگام ما نتیجه مى گیریم که لااقل حضرت على (ع) یکى از پیشگامان در اسلام بوده است. از این رو در مورد اینکه او اولین مسلمان است و یا اسلام آوردنش دیرتر از دیگران بوده است، قضاوت قطعى نمى کنیم هرچند روایاتى که حضرت على (ع) را اولین مسلمان معرفى کرده بیشتر و مشهورتر است. باز اگر بپرسیم: کدامیک از اصحاب پیامبر(ص) بیشترین جهاد را داشته و دلاوران بیشترى را کشته و در جنگ ها بیش از دیگران آمادگى بذل جان را داشته است، همه کسانى که از حضرت على (ع) و زبیر و عمر و ابودجانه و براء بن مالک نام مى برند، اتفاق نظر دارند که هیچ یک از آنان ویژگى هاى آن حضرت را در جنگ با قهرمانان و سرشناسان ندارند. از این رو نتیجه مى گیریم که لااقل حضرت على (ع) را یکى از آنان قرار دهیم، حتى اگر برترى او بر آنان را به حساب نیاوریم. باز اگر بپرسیم: دانشمندترین اصحاب رسول خدا (ص) چه کسى بود؟ از معاذ بن جبل، عمر، عبدالله بن مسعود و على (ع) نام مى برند، ولى همگى اتفاق نظر دارند که آن حضرت کسى بود که همواره از وى سؤال مى شد ولى او از کسى سؤال نمى کرد، پس حداقل این است که در علم و دانش او را یکى از برترینان به حساب آوریم، هر چند روایاتى را که از برترى دانش آن حضرت نسبت به دیگران خبر مى دهد نادیده بگیریم. و اگر بپرسیم زاهدترین صحابه نسبت به دنیا چه کسى بوده گروهى ابوذر را نام مى برند و گروهى عمر را و عده اى سلمان را و جمعى ابودرداء را و گروهى هم حضرت على (ع) را زاهدترین مى دانند، ولى تمامى آنان بر این عقیده اند که آن حضرت صاحب اختیار تمامى عرب و عجم گردیده و مالک بیت المال آنان شد، ولى هرگاه مالى به او مى رسید میان مردم تقسیم مى کرد و چیزى از آن را براى خود ذخیره نمى کرد، سپس خزانه بیت المال را جاروب کرده، آب مى پاشید وطلا و نقره را مخاطب قرار داده، مى فرمود: اى زرد و سفید، کسى غیر از من را بفریبید! و هنگام تقسیم اموال میان مردم چنین مى سرود:
هذا جناى و خیاره فیه *** اذ کل جان یده الى فیه
«این است حاصل کار من که بهترین هاى آن در میان همین اموال است که تقسیم کردم زیرا هر کاسب دروگرى دست در دهان دارد مى چیند تا بخورد.»
ازاین رو نتیجه مى گیریم که حضرت على (ع) لااقل یکى از بزرگان زاهدان صحابه بوده است. این گروه همچنین اظهار مى دارند که چون آن حضرت در فضل و شرف با هر صاحب فضیلتى از اصحاب پیامبر (ص) شریک است اما از سوى دیگر فضایلى دارد که هیچ کس در آن فضائل با او شریک نیست، نتیجه مى گیریم که او برترین مردم پس از پیامبر (ص) بوده و بر ما واجب است که او را از دیگر صحابه پیامبر (ص) برتر بدانیم. بشر بن معتمر و پیروانش نسبت به شش سال آغازین خلافت عثمان افتادگى از متن اصلى است. احتمالا چنین مضمونى بوده: نظر مثبت داشتند. ولى نسبت به بعد از این دوره به خاطر لغزش هایى که از او سر زده، از وى تبرى جسته اند. آنان نسبت به طلحه و زبیر اعلام برائت کرده و به فسق و گمراهى آن دو گواهى داده و معتقد بودند که آن دو بر امام مسلمانان خروج کرده و باغى شدند و خداى عزوجل در قرآن فرموده است: «با طائفه اى که بغى مى ورزد بجنگید تا به فرمان خدا گردن نهد. پس اگر بازگشت، میان آنان اصلاح کنید.»، از این رو، جنگ با طلحه و زبیر و تبرى جستن از آنان، بر مسلمانان واجب است.
سکوت معتزلیان قائل به امامت مفضول دربارۀ جانشینی پیامبر
این فرقه معتقدند که نمى توان مفضول فروتر را بر فاضل فراتر ولایت بخشید، مگر به علتى که موجب نگرانى مردم شده باشد. هرگاه این نگرانى برطرف شد و آنان که انتخاب امام را بر عهده دارند، احساس امنیت کردند، بر آنان واجب است تا فاضل را برگزیده و در امر امامت از او به امامت مفضول عدول نکنند، زیرا در چنین شرائطى فاضل، براى امت، شایسته تر از مفضول است. اما در مورد ابوبکر سکوت کرده و معتقد بودند که ممکن است ابوبکر برترین مردم پس از پیامبر (ص) بوده باشد و ممکن است در میان امت شخصى برتر از او هم وجود داشته باشد، که اگر این شخص برترین فرد اصحاب پیامبر (ص) باشد در این صورت او امامى است که امامتش محقق نشده است، چرا که دلیلى مهم تر از برترى و سبقت او بر تمامى اهل زمان خویش در امورى چون علم و عمل که او را شایسته امامت و پیشوایى قرار مى دهد، وجود داشته است. اما اگر در میان امت کسى نزد اصحاب برتر از او وجود داشته و اصحاب مسیر امامت را به سوى ابوبکر که مفضول بود سوق دادند و برتر را رها کردند، آنان این کار را به خاطر نگرانى که داشتند انجام دادند و نباید آنان را متهم ساخت، چه اینکه آنان حجت اند و اهل دعوت به اسلام و سفیران پیامبر (ص) در میان مردم اند و ممکن نیست مرتکب اشتباه یا تغییر حکم الهى شوند. زیرا آنان پس از پیامبر (ص) در آنچه از شرایع دینى براى ما منتقل کرده اند حجت اند. و خداى بزرگ، کسى را که تغییر و تبدیل از او روا باشد حجت قرار نمى دهد. این فرقه براى اثبات این سخن که امروز برترین اصحاب رسول خدا (ص) براى ما معلوم نیست، چنین استدلال کرده اند، ما مى دانیم که شناخت برترین صحابه پیامبر (ص) جز از طریق اخبار امکان پذیر نیست و خبر با مشاهده متفاوت است و از سوى دیگر مى بینیم که خبرها در خصوص برترى برخى از اصحاب بر برخى دیگر یکسان نیست. از این رو براى شناخت برترین آنان، راهى براى ما وجود ندارد و معتقدیم که هرکس یکى از صحابه پیامبر (ص) را بر دیگر صحابه ترجیح دهد، در این باره سخن بدون علم بر زبان رانده است.
دیدگاه ابوبکر اصم درباره امامت
عبدالرحمن بنکیسان که به ابوبکر اصم شهرت دارد، از کسانى است که امامت مفضول را جائز مى داند، ولى دلیل او با دیگران متفاوت است. وى در این باره مى گوید: «گاه مردم کسى را براى امامت بر مى گزینند که هنگام عقد امامت از نظر آنان بهترین فرد است، ولى ممکن است پس از این کسى یافت شود که از او برتر باشد، چه اینکه مردم در کسب فضیلت بر یکدیگر سبقت مى گیرند. چه بسا آدمى که امروز مادون و فروتر بود، فردا برتر و فراتر شود یا انسانى که امروز نادان است، فردا دانا گردد. مردم در این مواقع، به دلیل اینکه مردى از پیشوایان برتر از امام آنان گردیده نمى توانند او را کنار بزنند و گرنه بایستى هر دوره امامى را خلع کرده و امامى دیگر برگزینند. او مى افزاید اکنون که دین چنین کارى را اجازه نمى دهد، معلوم مى شود که امامت مفضول بدین صورت جائز است، زیرا تا هنگامى که کسى بر امام سبقت نگرفته و برتر نشده باشد، مى تواند برترین و داناترین افراد امت باشد. وگرنه امام مفضول خواهد بود. ابوبکر اصم معتقد است که برترین مردم پس از رسول خدا(ص) ابوبکر و پس از او عمر بود. سپس کار به شورا واگذار شد و در میان اعضاى شورا، عبدالرحمن بن عوف برترین بود، زیرا نسبت به ریاست بى میل بود و خود را از آن کنار مى کشید، در حالى که دیگر اعضاى شورا به تصدى این امر بى رغبت نبودند. او گفت: «من خود را از دایره امامت بیرون مى کشم. اکنون کار خود را بر عهده من گذارید تا یکى از شما را برگزینم.» و اعضاى شورا چنین کردند و او عثمان را به خلافت برگزید. وى مى افزاید: «همین زهد او نسبت به پیشوایى و امامت، شاهد ما در برترى او نسبت به دیگران است و پس از او عثمان شایسته ترین است.»
ابوبکر اصم امامت حضرت على (ع) را ثابت نمى داند، و معتقد است که بیعت با وى بدون شورا بوده و همگنان و هم ردیفان او در فضیلت، به نزاع با وى برخاسته و از تسلیم کردن امامت به وى سرباز زدند، ازاین رو حضرت با آنان جنگیده است. و امامت با شمشیر منعقد نمى شود، بلکه تنها کسى امام است که مردم، پس از تأمل و مشورت و وحدت کلمه، با رضایت به فرمان او گردن نهند.
او معاویه را در جنگ با حضرت على (ع) و جلوگیرى از ورود او به شام بر حق مى داند! زیرا او مى خواست مردم در انتخاب امام اتفاق نظر پیدا کنند. چون معاویه را عمر بن خطاب بر شام گمارده بود، در حالى که خود امامى بود که همه مسلمانان بر امامت او اتفاق نظر داشتند، پس از عمر، عثمان که او نیز امام مورد اتفاق بود معاویه را بر حکومت شام ابقا کرد. پس از کشته شدن عثمان، معاویه حق نداشت شام را تسلیم کسى کند، مگر به امامى که همه مردم او را پذیرفته باشند. و اگر شخص دیگرى سعى کرد در این مورد بر او چیره شود، واجب است که با او بجنگد.
از ابوبکر اصم مطلب دیگرى نیز نقل شده که در کتاب هاى او یافت نمى شود. شاگردان خصوصى او نقل مى کنند که او مى گفته است: «مردم مى توانند در مورد یک امام اتفاق نظر داشته باشند و مى توانند در یک زمان، در مورد چند پیشوا هم نظر نباشند، یعنى اینکه براى اهل هر منطقه اى امامى باشد که او را برگزیده و براى حکومت خویش منصوبش نمایند; ولى به هر حال، آنان باید پیشوایانى باشند که یکدیگر را بر نیکى و تقوا یارى کنند.» او چنین مى پنداشت که اصل در انتخاب امامان همین است و مى گفت: «هرگاه پیامبر(ص) بر یکى از سرزمین هاى مشرکان پیروز مى شد و اهل آن منطقه مسلمان مى شدند، کسى را بر آنان مى گمارد تا احکام اسلام را به آنان آموخته و عهده دار قضاوت در بین آنان گردد و از ثروتمندان آنها صدقه دریافت کرده، به تهى دستانشان بپردازد و اگر در برابر آنان دشمنى وجود داشت به کمک آنان با دشمنان بجنگد. و کارگزاران پیامبر(ص) در شهرها همواره امیران آن بلاد و پیشوایان اهل آن بوده اند.» او مى افزاید: «هنگامى که خداوند پیامبرش را به سوى خود خواند، اهل شهرها آنچه را که پیامبر (ص) در مورد انتخاب پیشوایان بر عهده آنان گذاشته بود، در اختیار داشتند. ازاین رو اهل هر سرزمینى پس از پیامبر(ص) حق دارند تا براى خویش امامى برگزینند، درست به همان روشى که پیامبر (ص) براى آنان پیشوا برمى گزید.»
ابوبکر اصم مى گوید: «در صورتى که انتخاب یک امام بیشتر به مصلحت آنان باشد، مردم حق دارند توافق بر یک امام را لازم بدانند، چنان که در مورد ابوبکر، عمر و عثمان چنین کردند; ولى همیشه به مصلحت نیست که مردم بر یک امام اتفاق داشته باشند، بلکه در مثل این زمان، مصلحت آن است که پیشوایان مختلفى برگزینند، زیرا یک امام نمى تواند آنان را سامان دهد و بر او اتفاق نظر پیدا نمى شود و نمى تواند اهل فضل و شرف را در هر شهر و منطقه اى شناسایى کند و به خود نزدیک کرده، با آنان مشورت نماید و از آنان یارى بجوید.»
او مى پنداشت که هرگاه یکى از مردم شهرها و مناطق دور بخواهد با امام واحد تماس بگیرد دچار سختى و شدت مى شود، از این رو بهتر همان است که مردم در چنین دورانى به یک امام اکتفا نکنند.
این بود اختلاف معتزلیان معتقد به امامت مفضول که بر سه دسته بودند:
1. بشریه: پیروان بشربن معتمرکه معتقد بودند بعد از پیامبر (ص) حضرت على (ع) برترین افراد امت است، و البته امامت مفضول را هم روا مى دانستند.
2. اصمیه: پیروان ابوبکر اصم که امامت مفضول را روا مى دانستند و ابوبکر و عمر و عبدالرحمن عوف و عثمان را بر حضرت على (ع) ترجیح مى دادند، و او را از امامت حذف مى کردند.
3. توده معتزله بغداد که امامت مفضول را جایز مى شمردند، ولى نه ابوبکر را بر حضرت على(ع) ترجیح مى دادند و نه آن حضرت را برتر از ابوبکر مى دانستند.
منـابـع
عبدالله بن محمد- فرقه های اسلامی و مسئلۀ امامت- مترجم علیرضا ایمانی- ناشر مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1386
ویلفرد مادلونگ- مکتب ها و فرقه هاى اسلامى در سده هاى میانه- ترجمه جواد قاسمى- آستان قدس- مشهد- 1375 ش.
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها