عهد الهی در اسلام و یهودیت

فارسی 8010 نمایش |

عهد

عهد از سوی انسان، با کسی یا چیزی منعقد می شود و گویی در این حال، طرفین متعهد و ملزم به انجام کار یا قولی می شوند و در صورت عدم التزام باید متحمل خسارات یا تبعات ناشی از تخلف خود گردند. در میان افراد و جوامع انسانی، همواره صورت ها و مراتبی از عهد، پیمان، میثاق و مانند آن وجود داشته و دارد و هیچ صورتی از صورت های حیات آدمی، خالی از این مقوله نیست، حتی آدمی گاه با خودش در انجام کاری عهد می بندد و گویی طرف او در این پیمان، وجود خودش بنفسه است؛ ولی عالی ترین شکل عهد و پیمان، پیمانی است که میان انسان و خدا (یا در برخی فرهنگ ها، خدایان) بسته می شود.
این صورت از عهد با تمامی اشکال و اقسام پیمان ها و میثاق های رایج در جوامع بشری تفاوت داشته، مبدأ زایش بسیاری از آداب و عادات و شکل گیری برخی از شوون مادی و معنوی تمدن ها و فرهنگ ها شده است. این گونه از عهد و پیمان، گاه در صورت گفتگوی میان انسان و خدایان ظاهر شده است؛ به گونه ای که مثلا در سنت یونانی و ادبیات کلاسیک این قوم، اساطیر و قهرمانان نوعا موجوداتی بودند که طرف گفتگو و تعامل با خدایان قرار می گرفتند. ظهور «تراژدی» یونانی نیز از همین جا آغاز گردید و حماسه سرایان و تراژدی نویسانی چون «آشیل» و «سوفوکل» و «اوریپید» در آثار خود، روح واقعی و اساس حیات معنوی فرهنگ هلنی را به نمایش گذاردند. تراژدی، حکایت رویارویی انسان با خدا یا خدایانی بود که در پی نمایش و تحقق خواست و اراده خود در عرصه زمین بود و این تقابل، گاه به غلبه اراده خدایان بر انسان و گاه به مصالحه میان آنان می انجامید.
مصداقا «پرومته» و «اودیپ» در مقابل «زئوس» چنین وضعیتی داشتند و نویسندگان و مورخانی چون «هزیود»، «سوفوکل» و «آشیل» تصاویر گوناگونی از رویارویی انسان با تقدیر و خواست الهی را ترسیم کرده اند. البته ناگفته نماند «پرومته» مظهر انسانی عصیانگر و تسلیم ناپذیر است که در برابر اراده خدایان می ایستد و اگر نتواند خواست فردی خویش را محقق کند، دست کم در جریان تقدیر عالم وتحقق مشیت الهی خلل ایجاد می کند! از این رو اسطوره یونانی غالبا دست به خلق نوعی حماسه می زند که شرح قهرمانی های آنان را در شعر حماسی دوره هلنی می توان مشاهده نمود. اساطیر یونانی، عمدتا چهره انسانی و ناسوتی دارند؛ هرچند که از قدرت و توانایی ماورایی برخوردار هستند. بد نیست بدین نکته اشاره شود که واژه «اسرائیل» یا همان یعقوبی که در جریان رویارویی و کارزار با خداوند، قدرت خود را نشان داد. و بر خداوند فایق آمده است، احتمالا صورتی از انسان پرومته ای در سنت یونانی است و از مظاهر تأثیر فرهنگ و اساطیر یونانی بر مضامین عهد عتیق، همین نکته اخیر است؛ هرچند مقایسه این دو چهره در جزئیات، متفاوت خواهد بود.

عهد، معانی و انحای آن
به طور کلی «عهد»، حفظ کردن و نگاهداری از چیزی است که آدمی به حفظ و مراقبت از آن ملتزم گردیده و نیز عهد، التزام به هر چیزی است که از انسان ها قولا و فعلا صادر می شود. در اصطلاح فقهی «عهد» پیمان و تعهد در برابر امری یا چیزی است که انسان وعده آن را داده است؛ البته میان «عهد» و «میثاق» تفاوت وجود دارد؛ زیرا «میثاق» تأکید بر همان عهد است و گفته شده که عهد، امری طرفینی، یعنی میان دو نفر است؛ در حالی که در میثاق، یک طرف وجود دارد و عهد شرعی، همانند نذر کردن است با تمامی شرایط آن و ذکر صیغه مربوطه که بنابر اجماع فقها، التزام به لوازم آن، واجب شرعی است. در اصطلاح عرفانی، عهد و پیمان حقیقی، همان عهد و پیمانی است که حق تعالی در «روز الست» و در ازل از ما سوای خود گرفت و این عهد تا ابد پابرجا است. از این منظر تمامی حوادث، رویدادها و نیز اقوال و احوالات آدمی، بر اساس همین عهد و پیمان ازلی، تفسیر و تأویل می شود.
توضیح این که واژه و اصطلاح «الست» از واژگان قرآنی است که در فرهنگ اسلامی و در میان مفسران، محدثان، فقها، متکلمان، فلاسفه و عرفا مورد تعبیر و تفسیرهای گوناگون قرار گرفته است. این واژه که فقط یکبار در قرآن ذکر شده، در ضمن آیه 172 سوره اعراف آمده است: «و اذ اخذ ربک من بنی آدم... الست بربکم، قالوا بلی؛ و (به یاد آر) هنگامی را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذریه آن ها را برگرفت و ایشان را بر خودشان گواه ساخت که آیا پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آری (گواهی دادیم) تا مبادا روز قیامت بگویید، از این امر غافل بودیم.»

دیدگاه مفسران و عالمان علوم قرآنی در مورد واژه «الست»

نزد بسیاری از مفسران و عالمان علوم قرآنی، خطاب خداوند در ضمن واژه «الست»، متضمن همان پیمان و عهدی است که حضرت آدم (ع) و ذریه او مبنی بر عبودیت خداوند عالمیان منعقد گردیده است و در بسیاری از آیات قرآن کریم بدین پیمان اشارت رفته است. به عنوان مثال در آیه ای از قرآن کریم به این عهد و پیمان الهی اینچنین اشاره شده است: «ما لکم لا تومنون بالله و الرسول؛ و شما را چه شده که به خداوند ایمان نمی آورید و حال آن که پیامبر خدا، شما را به ایمان به پروردگارتان دعوت می کند و اگر مؤمن باشید، بی شک (خداوند) از شما پیمان گرفته است.» (حدید/ 8)
از ظاهر این آیات و مانند این ها برمی آید که خطاب خداوند در واقع همان جوهره و فطرت خداجوی انسان است که هیچ گاه از طلب حق او قرار به ربوبیت پروردگار خالی نبوده و گویی خمیره وجودی او با این معنا سرشته شده است. با این وصف «عهد الست» یا «روز الست» تعابیری است که به هنگام گرفتن پیمان و عهد الهی از انسان و فرزندان او اطلاق می گردد؛ اما در دیدگاه عرفا، «عهد الست» موید این معنا است که نفوس و ارواح خلائق موجودات، قدیم و ازلیند و روان ها پیش از پیکرها آفریده شده است. برخی از اهل عرفان این نظر را با حدیثی از پیامبر اکرم (ص) که در آن فرموده اند: «بی گمان خداوند ارواح عالمیان را هزاران سال (یا دو یا چهار هزار سال) پیش از اجسادشان بیافرید.» تثبیت کرده و نتیجه می گیرند که حق تعالی در ازل با ارواح آدمیان پیمان بست؛ بنابراین مخاطب اصلی «الست بربکم» ارواح و نفوس مخلوقات بوده است.

آفرینش نخستین از نظر علمای اهل سنت و علمای شیعه
همچنین برخی از علمای اهل سنت مانند «اسحاق بن رحیم» و «ابوهریره» و برخی از علمای شیعه مانند «شیخ صدوق» و «شیخ مفید» و نیز بیشتر اهل عرفان و در رأس آنها «ابن عربی» قایل به آفرینش نخستین بوده و بنابر حدیث نبوی معتقدند که ارواح آدمیان دوهزار سال قبل از آفرینش بدن های آن ها آفریده شده است. این ارواح، دارای عقل و ادراک هستند و خداوند قبل از آفرینش بدن ها از آن ها پیمان گرفته است. در این باره «ابن عربی» می گوید: «آدمی روح کلی یا نفس واحده ای است که از آن، نوع انسان آفریده شده.» چنان که قرآن کریم در سوره نساء و سوره اعراف می فرماید: «هوالذی خلقکم من نفس واحده؛ اوست که شما را از نفس واحده ای بیافرید.» (اعراف/ 189)
حاصل آن که این نفس واحده، قبل از آفرینش بدن ها خلق شده، با عقل همراه بوده و از این رو به دعوت و پیمان الهی پاسخ مثبت داده و پذیرفته است که بنده و فرمانبردار پروردگارش باشد. در این زمینه تمثیلی نزد اهل ذوق و عرفان شایع شده که بر مبنای آن، فیض وجود الهی به نور خورشید و نفوس خلایق به ذرات معلق در هوا تشبیه شده است؛ بدین شکل که چون خورشید در فضایی تاریک از روزنی به درون آن بتابد، ذرات گرد وغبار پراکنده در هوا در پرتو نور خورشید هویدا می گردند؛ ذره هایی که حرکت آن ها در مسیر تابش نور آشکار است و گویی چرخ زنان و رقص کنان به آسمان رفته و به سوی خورشید در حرکت هستند.
عرفا خورشید را رمز حقیقت (خداوند) و ذره ها را (که ظهور و پیدایی آن ها معلول تابش نور خورشید است) رمز ماسوی الله می شمارند و برآنند همان گونه که ذره های ناچیز از پرتو تابش خورشید ظاهر می گردند، معشوق (خداوند) نیز در پرتو خورشید جمال خود، ارواح ذره وار انسان را ظاهر ساخته و به تعبیر دینی و فلسفی، آن ها را بیافرید و ارواح در صورت ذره ای در هوای او به رقص آمدند.

نظریه عالم ذر

برخی از مفسران و نیز گروه فراوانی از اهل سنت و جماعت، همچنین برخی از اخباریان شیعه با طرح نظریه ای موسوم به «نظریه عالم ذر» تفسیری ظاهری از آیه میثاق به عمل آورده و تعابیری همانند «اخذ ذریه» و «اشهاد» را درباره «الست ربکم» عرضه می دارند. بر این اساس، در وادی نعمان، کنار سرزمین عرفات (طبق عقیده ابن عباس) یا در محلی به نام «دهناء» در سرزمین هند، آن جایی که حضرت آدم (ع) از آسمان به زمین فرود آمد و یا به قول «کلبی» جایی در میان مکه و طائف، خداوند پشت آدم را بمالید و تمامی فرزندان و نسل او (که به تدریج تا پایان عالم زندگی خواهند یافت) به صورت ذره ها بیرون آمدند، بدین ترتیب که نخست دست بر پهلوی راست آدم کشید و ذره های سپید بسیار که به مروارید مانند بودند، به در آورد (اصحاب یمین) و گفت که اینان نیکبخت و اهل بهشتند؛ سپس دست بر پهلوی چپ آدم کشید و ذره های بسیار بیرون آورد (اصحاب شمال) و فرمود که ایشان تیره بختان و اهل دوزخند.
آن گاه ذره ها را مخاطب ساخته و فرمود: «الست بربکم؟» یعنی آیا من خدای شما نیستم؛ همان خدای یگانه ای که پیامبران را می فرستد تا عهد او را به شما بیاموزند و با شما پیمان بندند و برای شما کتاب ها می فرستند تا راهنمایتان باشد. بسیاری از اهل حدیث، اخباریان شیعه و نیز علامه مجلسی به نظریه عالم ذر معتقدند. در میان روایاتی که از ائمه اطهار (ع) نقل شده نیز می توان قرائتی را یافت که مؤید دیدگاه مذکور باشد و نظریه عالم ذر را تأیید کند. در این میان، حدیثی موسوم به «حدیث ذر» مورد استناد بیشتر آن ها قرار گرفته است. در میان متکلمان نیز «روز الست» و پیمان الهی تعبیری خاص یافته است. بیشتر معتزلیان و نیز بسیاری از متکلمان امامیه شیعه، مراد از اخذ ذریه را بیرون آمدن ذره ها از پشت آدم نمی دانند؛ بلکه از نظر آن ها، مراد از آن، آفرینش تدریجی فرزندان آدم در طول زمان تا پایان جهان است و این خلق تدریجی است که در علم خداوند به شکل قبلی و اجمالی ظهور یافته است. اما بنابر نظر اشاعره، آدمی دارای چهارگونه یا چهار مرتبه از حیات و ممات است: الف. عالم ذر یا یوم المیثاق ب. عالم کنونی یا دنیا ج. عالم مرگ یا برزخ د. عالم آخرت یا قیامت.
در برابر این دیدگاه، و به استناد ظاهر آیه قرآنی، گفته شده است که طبق نص قرآنی، آدمی دارای دو حیات و دو ممات است: «احیتینا اثنتین و امتنا اثنتین» در این باره «امام فخر رازی» به تفصیل به نقل و بررسی آرای متکلمان و محدثان پرداخته است.

عهد در تورات

حکایت عهد و پیمان الهی با انسان در کتب آسمانی ادیان ابراهیمی با اندکی اختلاف در جزئیات آمده است. نخست در تورات و در «سفر پیدایش» چنین ذکر شده است که خداوند به آدم ابوالبشر امر کرد در بهشت از همه درختان و میوه ها می توانی تناول کنی جز از «درخت معرفت» که اگر از آن خوردی، خواهی مرد؛ سپس در ادامه حکایت تورات از فریب و اغوای شیطان سخن رفته است و این که بر اثر فریب مار (یا همان شیطان) نخست حوا و سپس آدم از میوه درخت ممنوعه (معرفت) تناول کردند؛ در نتیجه این نافرمانی به رنج و الم فراوان و ابدی دچار شدند.
اگرچه این حکایت در انجیل و قرآن کریم نیز آمده است؛ ولی تنها در تورات است که درخت معرفت به عنوان «درخت ممنوعه» معرفی شده و علت خروج آدم و حوا از بهشت عدن را بیم خداوند از دانایی انسان به نیک و بد چیزها عنوان کرده است! «و خداوند خدا گفت همانا انسان مثل یکی از ما شده است که عارف نیک و بد گردید، اینک مبادا دست خود را دراز کند و از درخت حیات نیز گرفته بخورد و تا به ابد زنده ماند؛ پس خداوند خدا او را از باغ عدن بیرون کرد.»
پس از این پیمان شکنی انسان و نافرمانی از دستور الهی، دومین صورت عهد الهی در داستان حضرت نوح (ع) تجلی می یابد؛ جایی که خداوند نه تنها با نوح و فرزندانش،بلکه حتی با تمامی حیوانات و جانداران روی زمین عهد خود را استوار ساخته و نوح رابه سوار کردن بهایم و حیوانات بر کشتی خویش امر می کند و جملگی رااز طوفان سهمگین نجات می بخشد.
اما سومین و مهم ترین پیمان الهی با انسان در جریان داستان حضرت ابراهیم (ع) است که از نظر تورات، ابراهیم همان پدر امت هایی است که وارث سرزمین کنعان خواهند شد، در آن جا مستقر شده و تا ابد مالک آن خواهند بود. در اناجیل به طور خاص و در «عهد جدید» به طور عام نیز از دو پیمان الهی سخن رفته است. نخست پیمان خداوند با ابراهیم (ع) و دیگری با داود نبی (ع) که در اولی وعده اعطاء و مالکیت سرزمین موعود داده می شود و در دومی، وعده پادشاهی و سلطنت بر طوایف و امت ها داده شده است. مقایسه محتوا و مضامین عهد الهی در دو مجموعه «عهد عتیق» و «عهد جدید» خود بحث مستقلی است که به فراهم کردن مقدمات خاص نیاز دارد؛ ولی آن چه به اجمال می توان گفت این است که به نظر می رسد آن چه در عهد جدید در این باره آمده تمام (یا دست کم بخش عمده ای از آن) برگرفته از مضامین عهد عتیق است؛ به گونه ای که مفاهیمی مانند «سرزمین موعود»، «ارض مقدس» و «سلطنت داود» که به وفور در عهد عتیق آمده است، با اندک اختلافی در دومین مجموعه تکرار شده و گاه عین عبارات و جملات در هر دو کتاب منعکس شده است. در سایر ادیان و آیین ها نیز صوری از این پیمان و عهد انسان با مبادی الوهی و ماورایی وجود دارد که وجه مشترک آن ها نخست نقش و جایگاهی است که در کل حیات بشر و شئونات فردی و احتماعی وی ایفا می کند و دوم، این که این پیمان جنبه ابدی و جاودانه دارد؛ و به گونه ای که گذشت حوادث ایام و احوالات دهر در اعتبار و قوام آن تأثیری نمی گذارد.

میثاق الهی در عهد عتیق
لغت عبری معمول برای عهد و پیمان، واژه «بریث» است که در ضمن دو واژه «edut» و «alah» نیز در فرهنگ عبری برای مفهوم عهد و پیمان ذکر شده است. اصطلاحات مربوط به معنای عهد و پیمان در زبان های آرامی قدیم، اکدیان، فنیقی ها و هیتی ها اشاره ضمن به سوگندی دارد که در معاهده ها و قراردادهای فی مابین ادا می شده است. ضمنا اصطلاحات «berit» و «alah» غالبا به همراه یکدیگر آمده و به معنای نوعی سوگند الزام آور بوده است؛ همچنین در برخی سنت ها به اصطلاحی با عنوان «قطع عهد» بر می خوریم و آن عبارت بوده از انجام کار یا عملی خاص که به هنگام بستن عهد و پیمان مرسوم بوده است.
معنای واژه اخیر چنین است که در برخی فرهنگ ها رایج بوده که گاو جوانی را به دو قطعه تقسیم کرده، پاره ای از آن در طرفی و پاره ای دیگر را در طرف مقابل قرار می دادند و عهد کنندگان از میان این قطعه ها عبور می کردند. این عمل، طرفین معاهده و پیمان راملزم به رعایت مفاد پیمان کرده، و یا اینکه این عمل به معنای ضمانت تحقق مفاد و پیمان منعقد شده تلقی می شد. این موضوع در عهد عتیق در ضمن داستان حضرت ابراهیم و در جایی که حیواناتی را برگرفته و گوشت آن ها را دوپاره می کند، آمده است. در واقع این عمل در پی پرسش حضرت ابراهیم (ع) از خداوندا که می پرسد: «خداوندا چگونه بدانم که وارث آن (سرزمین کنعان) خواهم بود؟» بر او تکلیف شده و پس از انجام این عمل، گویا وی به وقوع و تحقق وعده الهی اطمینان می یابد. در سنت عبرانی، قربانی کردن از ویژگی ها و لوازم پایبندی به عهد رایج بوده و حتی صورت های شگفت آوری از قبیل: ذبح قربانی و پاشیدن خون آن به مذبح و حتی محراب بیت المقدس در میان آنان شایع بوده است.
در یهودیت معاصر نیز شکل های دیگری از قربانی کردن با مراسم خاص آن مشاهده می شود. نخستین عهد و پیمان الهی در عهد عتیق، عهد و پیمانی است که خداوند با آدم ابوالبشر منعقد کرد؛ و البته این عهد، معنا و تعبیر خاصی دارد که با معنای رایج آن تفاوت می کند؛ ولی این عهد در زمان های بعد به شکل های گوناگون نزد اقوام دیگر و انبیای بنی اسرائیل ظهور می یابد: «پس خداوند آدم را گرفت و در باغ عدن گذارده تا کار آن را انجام داده و آن را محافظت نماید و خداوند آدم را امر فرموده گفت: ازهمه درختان باغ بی ممانعت تناول کن؛ اما از درخت معرفت نیک و بد نخوری؛ زیرا روزی که از آن خوردی، خواهی مرد.» در فقراتی دیگر از تورات، به ویژه «سفر پیدایش» این جریان با اندکی تفاوت تکرار شده و درباره میوه درخت معرفت نیز تعبیرها و تأویل های گوناگونی ارائه شده است.

موضوع منع آدم ابوالبشر از خوردن میوه ای خاص در قرآن و تورات

از باب مقایسه باید گفت که در قرآن کریم نیز موضوع منع آدم ابوالبشر از خوردن میوه ای خاص به صراحت مشاهده می شود و بیشتر مفسران بر مبنای روایات و احادیث موجود، این میوه را گندم، سیب، انجیر و مانند آن ذکر کرده اند: «و لا تقربا هذه الشجره فتکونا من الظالمین؛ ولى به این یک درخت نزدیک نشوید که از ستمکاران خواهید شد.» (اعراف/ 19) اما در این میان نکته دارای اهمیت آن است که در عهد عتیق، درخت یاد شده به درخت معرفت وصف شده است، آن هم معرفت به نیک و بد! پرسش این جا است که چرا خداوند به عنوان منبع فیض و حکمت و معرفت، باید آدمی را از دست یابی به منابع علم و دانایی منع کرده باشد و آیا این مطلب با کمال و ربوبیت الهی می تواند سازگار باشد یا خیر؟
خداوند به عنوان نخستین معلم و هدایتگر انسان، آدمی را به علوم و معارفی مجهز ساخت که حتی فرشتگان الهی نیز از آن علوم بی بهره ماندند و در واقع این آدم بود که معلم فرشتگان شد و این آدم بود که پس از تعلیم الهی «علم آدم الأسماء کلها؛ و همه نام ها را به آدم آموخت.» (بقره/ 31) و در واقع آراسته شدن به معرفت ربوبی، مکلف به اجرای اوامر و دوری جستن از نواهی شد؛ زیرا هدف غایی، سعادت و تعالی بشر بوده است؛ و البته به پشتوانه همین معرفت، معرفتی که سجده و تعظیم فرشتگان الهی را سبب شده است. بنابراین باید گفت عهد و پیمان الهی شایسته آن است که در مسیر رشد و تعالی آدمی قرار گیرد، نه محروم کردن او از علل و اسباب سعادت و در این جهت است که بعثت انبیا نیز معنای واقعی خود را می یابد.
پس از پیمانی که خداوند با آدم و حوا در آغاز خلقت می بندد و او را به پرهیز از درخت معرفت و عدم استفاده از میوه آن فرا می خواند، نوبت به پیامبری دیگر از پیامبران خدا می رسد که مخاطب پیمان الهی واقع می گردد. این پیامبر، حضرت نوح (ع) است و درباره او چنین آمده است:«و خدا، نوح و پسران او را خطاب کرده و گفت: اینک من عهد خود را با شما و بعد از شما با ذریت شما استوار سازم.» در عهد عتیق، جزئیات پیمان اخیر چندان روشن نیست و به نظر می رسد مضمون این پیمان، پرستش و عبودیت خداوند و پیروی از دستورات و احکام الهی باشد؛ اما عهد عتیق هرچه قدر درباره این پیمان به اجمال سخن گفته، ولی در زمینه سومین پیمان و عهد الهی به تفصیل و با ذکر جزئیات سخن رانده است. جریان این عهد و محتوای آن بیش از همه در «سفر پیدایش» مورد توجه و تفصیل قرار گرفته است.

منـابـع

سيدجعفر سجادي- فرهنگ معارف اسلامی- جلد 3 صفحه 385

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه تفسیر المیزان- جلد 3 ص 359 و جلد 5 ص 121

دائره‌المعارف تشیع- مدخل عالم ذر- جلد 2 صفحه 312

عبدالرحیم سلیمانی اردستانی- یهودیت- صفحه 56

هاستینگ- دائره‌المعارف دین- جلد 14 صفحه 223

حسین کلباسی اشتری- مقاله پیمان الهی در عهد عتیق- درگاه پاسخگویی به مسائل دینی

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد