پیشینه و مفهوم آموزه معصومیت در کلیسای کاتولیک (اقتدار پاپ)
فارسی 7056 نمایش |بخشنامه پاپ بونیفاس هشتم
هنگامى که گریگورى دهم (1271ـ1276) به مقام پاپى رسید، کلیسا دوباره در اوج اقتدار قرار داشت و اقتدار پاپى ترمیم یافته بود. از این میان، نباید بخشنامه پاپ بونیفاس هشتم (1294ـ1303) تحت عنوان «Unam Sacam» در سال 1302 را فراموش کرد، آنجا که اعلان داشت هر موجود انسانى که بخواهد نجات یابد، باید مطیع پاپ رم باشد. چون این بخشنامه قاطع ترین بخشنامه اى است که قبلا هیچ پاپى شبیه آن را در اعلان برترى دستگاه خود صادر نکرده بود و یکى از مکتوبات جالب قرن چهاردهم به شمار مى رود، متن آن در اینجا درج مى شود. در این بخشنامه، که «یگانه مقدس» نام گرفته، پاپ بونیفاس هشتم مى گوید: «ما موظفیم و ایمانمان به ما مى گوید که معتقد باشیم و بر این عقیده بمانیم و ما هم قاطعانه معتقدیم و کاملا معترفیم که فقط یک کلیساى کاتولیک و یک حوارى مقدس وجود دارد، و بیرون از آن نه رستگارى هست و نه آمرزش از گناهان... و لذا، این کلیسا فقط یک تن و یک سر دارد...؛ یعنى مسیح و نایب مسیح، (که همان) پطرس مقدس و جانشین پطرس (باشد)؛ زیرا خداوند خود به پطرس گفت: گوسفندان مرا سیر گردان. کلام بشارت دهنده انجیل به ما مى گوید که در رمه اش دو شمشیر هست: یکى دینى و دیگرى دنیوى. بنابراین، هر دو شمشیر روحى و مادى در اختیار کلیسا هستند.
در واقع، یکى به خاطر کلیسا، آن را به کار مى برد و دیگرى به وسیله خود کلیسا استفاده مى شود یکى در دست روحانى است و دیگرى در دست شاهان و شهسواران که فقط به اراده و رضایت ضمنى شمشیر روحانى به کار برده مى شود. به علاوه، یک شمشیر وظیفه دارد تابع شمشیر دیگرى باشد؛ قدرت دنیوى وظیفه دارد که از قدرت مذهبى تبعیت کند. بنابراین، اگر قدرت زمینى مرتکب خطا شود این قدرت مذهبى است که درباره او داورى خواهدکرد؛ اما اگر قدرت روحانى گناه صغیره اى مرتکب شود قدرت عظیم تر او را داورى مى کند و اگر گناه کبیره باشد تنها خدا (و نه انسان) او را قضاوت خواهد کرد و حواریون شاهد آن خواهند بود. مرد روحانى بر همه چیز قضاوت مى کند، اما هیچ کس او را قضاوت نمى کند. به علاوه، این قدرت انسانى نیست، بلکه الهى است و از لبان خداوند براى پطرس جارى شده و از طریق شخص مسیح، کلیسایى بر صخره براى پطرس و جانشینان وى معین گشته و شخص پطرس به آن اعتراف کرده است. خداوند خود به پطرس گفته است: "آنچه تو بر زمین ببندى" و.... بنابراین، هر آن کس در مقابل این قدرت، که خدا مقرر کرده، ایستادگى کند در مقابل حکم خدا ایستاده است... در واقع، ما اعلان مى کنیم و به صراحت مى گوییم همه مخلوقات خدا براى رستگارى خود مى باید مطیع پاپ رم باشند.»
همچنین تلاش پاپ پیوس دوم (1458ـ1464) در جهت اصلاح دستگاه پاپى و کلیسا به منظور تقویت اقتدار پاپى، نباید نادیده انگاشته شود.
تفوق پاپ ها در شوراى «ترنت»
در طول تلاش هایى که پاپ ها براى ارتقاى قدرت پاپ و اقتدار وى مبذول داشتند، شوراى «ترنت» (1545ـ1563) براى مبارزه با ارتداد و اصلاح اخلاقیات و به منظور واکنش به مصلحان و تعیین آموزه کاتولیک رمى و تثبیت تعالیم و الهیات، پس از هفده جلسه به نتایجى رسید که بر پایه آن، اکنون پاپ ها از لحاظ اخلاقى بر اسقفان برترى دارند و حکومتى متمرکز مى تواند انضباطى را که لازمه اجراى هرگونه اصلاح کلیسایى است، برقرارکند. این شورا گرچه هیچ سخنى از اصلاح مقام پاپى، تفوق و معصومیت مقام پاپى به میان نیاورد،اما تفوق پاپ ها را بر شوراها تصدیق کرد.
اعتقاد به اقتدار و معصومیت پاپى یکى از عوامل اختلافى بین کاتولیک ها و پروتستان ها شد. شکاف و انشعاب میان کاتولیک ها و پروتستان ها در قرن شانزدهم، امر اقتدار مقام پاپى را در درون کلیساى کاتولیک افزایش داد. در واقع، اعتقاد به اقتدار پاپى و معصومیت پاپى، مى تواند یکى از مهمترین عوامل اختلافى بین کاتولیک ها و پروتستان ها تلقى شود.
مسئله آموزه «لقاح مطهر» در ارتباط با حضرت مریم (ع)
اتفاقاتى که در قرن نوزدهم رخ دادند، مسئله تفوق و اقتدار پاپ را کاملا شفاف کردند، و نشان دادند که تا چه حد این مسئله جایگاه خود را در کلیساى کاتولیک یافته است. مسئله آموزه «لقاح مطهر» در ارتباط با حضرت مریم (ع) در سال 1854 توسط پاپ پیوس نهم از جمله مهمترین حوادث پیش از شوراى واتیکانى اول است. این آموزه در مقابل این دیدگاه کلیساى کاتولیک مطرح شد که «تمام انسان ها با گناه ذاتى به دنیا مى آیند.» و حضرت مریم (ع) را از این قاعده مستثنا کرد. پاپ این آموزه را یکى از اصول ایمانى کلیسا تعریف کرد که معناى آن این بود که مخالفت با چنین آموزه اى در حکم مخالفت با کلیسا و پاپ و به طور کلى، سنت کلیسایى است و نتیجه چنین مخالفتى بى ایمانى شخص نسبت به مسیحیت تلقى مى گردد. در این آموزه، پاپ اعلان مى دارد که مریم عذراى متبارک (ع)، از همان لحظه نخستین لقاح و قرار گرفتن خودش در رحم مادر، از هر لکه گناه اولیه اى مطهر و مبرا بوده است.
این آموزه توسط خدا ابراز گردیده و همه مؤمنان باید از صمیم قلب و پیوسته به این آموزه ایمان داشته باشند. این کار پاپ در واقع، نشان داد که تا چه حد یک پاپ از اقتدار و قدرت برخوردار است و تا چه حد این نیرو مى تواند پاپ را در رسیدن به اهدافش مساعدت کند. همین پاپ با توجه به موقعیت پیش آمده، طى فرمانى دیگر، اقدام به تشکیل شوراى واتیکانى اول کرد و در این شورا، با تصویب آموزه «معصومیت پاپ»، به تثبیت قانونى تفوق واقتدار پاپ دست یازید، تا آنجا که شوراى واتیکانى اول تجلى تمام نماى تفوق و اقتدار پاپ و کلیسا شناخته شد. اما آنان که با این مطلق گرایى پاپى مخالف بودند آرام ننشستند و براى کاستن از آن مطلق گرایى و تعدیل دیدگاه کلیسا، نظراتى ابراز داشتند، تا اینکه پاپ پیوس نهم طى حکمى دیگر تحت عنوان «Pastor Aeternus» در سال 1871 دیدگاه شوراگرایى را محکوم کرد که خود بیانگر دوره مطلق گرایى پاپى، آن هم در اوج آن بود. اما در سال 1950 پاپ دیگرى به نام پیوس دوازدهم با اعلان بخشنامه اى آموزه «عروج حضرت مریم (ع) به آسمان» را مطرح کرد اما با روى کار آمدن پاپ ژان بیست و سوم و تشکیل شوراى واتیکانى دوم، تا حدى تفکر پاپ گرایى به سود تفکر شوراگرایى تعدیل یافت. اما همچنان مسئله تفوق و اقتدار پاپ تا امروز باقى مانده است.
خلاصه بحث
تاریخ کلیساى کاتولیک گویاى این مطلب است که آموزه «معصومیت» یک مسئله حادث است و به پس از دوره حواریان برمى گردد. در هیچ جایى از کتاب مقدس و مکتوبات دیگر دوره اولیه مسیحیت، این آموزه به صورت یک اصطلاح بیان نشده است و در هیچ سند مکتوبى نمى توان آن را یافت، بلکه با مطالعه اسناد کلیسا مشاهده مى شود که این آموزه از جمله تصمیمات و اختیارات پاپ در کلیسا بوده است و پاپ ها یکى پس از دیگرى در مطرح کردن آن دخالت مى کنند. وقتى موضوع تفوق و اقتدار پاپ ارائه مى گردد، نمى توان انگیزه اى مهمتر از وارد کردن آموزه «معصومیت پاپ» در الهیات مسیحیت پیدا کرد، تا آنجا که پاپ پیوس نهم شوراى واتیکانى اول را تشکیل داد و این آموزه را قانونى کرد. از این رو، باید گفت آموزه «معصومیت»، که یکى از مهمترین مصادیق آن «معصومیت پاپ» است، نقشى حیاتى در کلیسا دارد و تقویت و تضعیف آن مى تواند در بسیارى از تصمیمات کلیسا دخیل باشد. در یک جمع بندى کلى، مى توان گفت:
1. آموزه «معصومیت» به مرور زمان، در کلیسا وارد شده است.
2. پیدایش این آموزه مرتبط با مسئله تفوق و اقتدار پاپ هاست.
3. در کتاب مقدس و در سنت کلیسایى پیش از قرن پنجم، هیچ ذکرى از آن به شکل یک اصطلاح به میان نیامده است.
4. این آموزه مخصوص دوره پساحوارى و عصر انقطاع وحى است، نه پیش از آن.
5. در نهایت، مى توان چنین ادعا کرد که این آموزه مستمسکى براى پاپ ها قرار گرفت تا بر اساس آن بتوانند ایده هاى خود را بر جامعه مسیحیت مسلط کنند.
منـابـع
تونى لین- تاریخ تفکر مسیحى- ترجمه روبرت آسریان- صفحه 255، 482ـ484- تهران 1380
لیلى مصطفوى کاشانى- شوراى واتیکان دو معیادگاه کلیساى کاتولیک با تجدّدگرایى- صفحه 114ـ117- تهران- مرکز مطالعات فرهنگى- بین المللى- 1378
اشپیل فوگِل جکسن- تمدّن مغرب زمین- ترجمه محمّدحسین آریا- صفحه 271، 365
ویل دورانت- تاریخ تمدّن- جلد 4 ص 1019ـ1020 و 1094، جلد 6 ص 114ـ115-
مرتضى صانعى- مقاله آموزه معصومیت در کلیساى کاتولیک- مجله معرفت، شماره 113
مرى جو ویور- درآمدى به مسیحیت- ترجمه حسن قنبرى- صفحه 449- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1381
جورج برنتل- آیین کاتولیک- ترجمه حسن قنبرى- صفحه 315ـ316- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1381
جان بى ناس- تاریخ جامع ادیان- ترجمه على اصغر حکمت- صفحه 690ـ691- انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى- 1370
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها