شخصیت و اندیشه های الهیاتی آگوستین (معنای تاریخ)
فارسی 5581 نمایش |معنای تاریخ از نظر آگوستین
دغدغه آگوستین، سرنوشت انسان ها و در واقع، سرنوشت نوع بشر است. از این رو، دفاعیه پردازی وی در دوازده کتاب پایانی، به صورت تفسیر فراگیری از تاریخ درمی آید: مبارزه میان دولت زمینی، دولت دنیوی و شهروند دنیوی از یک طرف، و شهر خدا، دولت خدا و شهروند خدا از طرف دیگر.
جدال و کشمکش عظیم میان دولت دنیوی و دولت خدا
جدال و کشمکش عظیم میان دولت دنیوی و دولت خدا معنا و مبنای رازآمیز تاریخ را تشکیل می دهد که در عین حال، تاریخ رستگاری و شقاوت است. آگوستین در ابتدا خاستگاه و آغاز این جدال و کشمکش، و سپس گسترش آن در هفت دوره، و سرانجام نتیجه و هدف آن را توصیف می کند. خاستگاه این دو جامعه مدنی در اعصار اولیه نهفته است; زمانی که خیانت فرشتگان مغرور منجر به دومین امپراتوری، یعنی دولت شیطان، در کنار دولت خدا شد. در نتیجه، جای خالی فرشتگان هبوط کرده با نسل بشر پر شد تا اینکه از نو تعداد شهروندان خدا کامل گشت. اما به واسطه گناه اولیه آدم، که فی نفسه هم شامل شهر خدا و هم شهر این دنیا می شود، گناه فرشته ای مغرور و متکبر تکرار شده است، به طوری که اکنون در میان انسان ها نوعی دولت دنیوی زمینی در مقابل دولت خداوند برپا شده است. اولین نمایندگان آن، از یک سو هابیل عادل، و از سوی دیگر قابیل، بانی شهرها و قاتل برادرکش بود; سپس بنی اسرائیل و جهان مسیحی; آنگاه اورشلیم شهر خدا و بابل شهر این جهان; و سرانجام در آخرالزمان، رم یعنی بابل جدید، و کلیسای کاتولیک بود. چنین است که شهر خدا و شهر این دنیا درست از آغاز متفاوتند:
1- پروردگار و حاکم آنها متفاوت است: در یک سو خدا، و در سوی دیگر خدایان و شیاطین.
2- شهروندان آنها متفاوتند: در یک سو ستایشگران برگزیده خدای حقیقی واحد، و در سوی دیگر ستایشگران ناشایست خدایان و متکبران.
3- نگرش بنیادی آنها متفاوت است: در یک سو عشق خدا، که ریشه در تواضع دارد و مایه تنفر از نفس می شود، و در سوی دیگر خودستایی، که ریشه در تکبر دارد و مایه بیزاری از خداست.
بنابراین اکنون هم تاریخ جهانی و هم تاریخ افراد در شش دوره تداوم می یابد که به تقلید از هفته آفرینش، که در تاریخ جهان یک هفته جهانی می شود، شکل گرفت. جهان از آغاز خلقتش، شش مرحله جهانی را پشت سر گذاشته است. از این رو، به نظر آگوستین، ناپایداری فرهنگ ها، واقعیت گسست ها در دوره ها و «تغییر پارادایم ها»، بر اساس کتاب مقدس هویدا بود. با عیسی مسیح، پروردگار شهر خدا به صورت جسمانی در جهان پدیدار شده بود; یعنی خدا- انسان، به عنوان نقطه اوج تاریخ! از آن زمان به بعد، نوع بشر در ششمین روز هفته جهانی، یعنی در دوره آخر، و دوره ای که در پایان آن روز داوری خواهد رسید، زندگی کرده است. این امر از سقوط آخرین دولت جهانی، یعنی امپراتوری روم پیداست; امپراتوری ای که با شکنجه مسیحیان، به عنوان حکومت شیطان از چهره خود نقاب برداشت، اما اکنون از آرامشی که دولت خدا نیز از آن بهره مند شده، استفاده برده است.
خود آگوستین، نسبت به امپراتوری مسیحی بی اعتماد بود، زیرا نیروهای مشرک هنوز در آن فعال بودند. آگوستین به ندرت، راجع به آینده امپراتوری روم (اعم از غرب یا شرق) سخن می گوید; اما او بر عکس، کاملا مطمئن است که ملکوت خدا در این عصر زمینی و دنیوی، شکل مادی دارد و آن کلیسای کاتولیک است. این کلیسا تجسم عینی و تجلی ملکوت خدا بر روی زمین است; اما کاملا با شهر خدا یکی نیست، زیرا هنوز شهر دنیوی در آن دست اندرکار است. به نظر آگوستین، تنها خداست که برگزیدگان را می شناسد.
آگوستین به عنوان مفسر الاهیاتی تاریخ
البته آگوستین، مورخ به معنای جدید کلمه نیست، بلکه مفسر الاهیاتی تاریخ است; علاقه او اساسا نه به بسط و گسترش نوع بشر، بلکه به بسط و تحقق طرح خداوند است. با این حال، او بر خلاف هومر و ویرژیل، نه به اسطوره شناسی تاریخ، بلکه به تاریخ واقعی و عمیق ترین ریشه آن نظر دارد. آگوستین به کمک کتاب مقدس و مورخان باستان، می خواهد به دو چیز برسد: اولا، ارائه جزئیات تاریخی متعدد، همراه با همه شباهت ها و همانندی ها و تمثیل ها و سنخ شناسی های ممکن; و ثانیا، توجه دقیق به ارائه دیدگاهی معنادار و فراگیر از تاریخ جهان به مثابه برخورد بزرگ میان ایمان و بی ایمانی، تواضع و تکبر، عشق و ستیز برای قدرت، و سعادت و شقاوت، از آغاز زمان تا کنون. در نتیجه، این آگوستین است که اولین الاهیات تاریخ را، که الاهیاتی ماندگار است، در مسیحیت پدید می آورد، که تأثیر عمیقی بر کل الاهیات غربی قرون وسطا و الاهیات نهضت اصلاح دینی تا آستانه سکولاریزه شدن جدید تاریخ بر جای گذاشته است. قبل از آگوستین، در عصر باستان، نه فلسفه تاریخ وجود داشت و نه الاهیات تاریخ. از این رو، آگوستین به طور جدی با این واقعیت مواجه بود که تاریخ در تلقی یهودی- مسیحی، که کاملا از تلقی دایره وار هندی و یونانی متفاوت است، حرکتی غایتمند است و از جانب خداوند هدایت و راهنمایی می شود: شهر ابدی خدا، ملکوت صلح و آشتی، ملکوت خدا.
فلسفه تاریخ و سیاست از دیدگاه اوگوستین
در باب فلسفه تاریخ و سیاست اوگوستین به جهان به شکل ثنوی و یا مانوی نگاه می کند. فلسفه تاریخ او در کتاب در باب شهر خدا یافت می شود. اوگوستین ملتها را در طول تاریخ به دو قطب شهر خدا و شهر دنیا تقسیم بندی می کند. مردم شهر خدا کسانی هستند که مرکزیت آنها همان اورشلیم یعنی زادگاه عیسی مسیح است. اینان مردمی خداییند که به توحید اعتقاد دارند و به خداوند عشق می ورزند. نقطه مقابل این شهر شهر دنیا قرار دارد که مرکزیت آنها شهر بابل است و این امر به خاطر فساد و فحشایی که در بابل آن زمان رایج بوده است می باشد. مردم شهر دنیا انسان های مغرور و متکبر هستند و دین اینان ادیان چند خدایی می باشد یعنی مشرک هستند. نکته جالب توجه در نظریات اوگوستین در این باره این امر است که او معتقد است که افرادی هستند که به ظاهر در شهر دنیا هستند ولی در واقع در شهر خدا هستند و همچنین عکس آن یعنی مردمی هستند که به ظاهر در شهر خدایند ولی در باطن در شهر دنیا می باشند.
این امر دیدگاه شمول گرایانه اوگوستین به مسیحیت را نشان می دهد که از پایه های شکل گیری نظریه پلورالیسم دینی جان هیک در عصر حاضر است. در واقع در اینجا اوگوستین صرف انجام اعمال ظاهری را مبتنی بر پذیرش مسیحیت نمی داند بلکه آنچه اهمیت دارد باطن و نیت اعمال است که برای عشق به خداوند صورت گیرد. همچنین این افراد شهر دنیا و شهر خدا در روز قیامت از یکدیگر جدا می گردند و در قیامت است که مشخص می گردد که کدام اهل شهر دنیا و کدام اهل شهر خدا هستند. این نظریات از این حیث در مقوله فلسفه تاریخ می گنجد که در واقع اوگوستین اقوام کل تاریخ را به دو قسمت تقسیم بندی می کند، یعنی به اقوام عالم از دیدی تاریخی می نگرد و همچنین به خاطر اینکه مسیحیت حاضر نتیجه گناه تاریخی است که از آدم تا حالا به افراد رسیده است، در مقوله فلسفه سیاست قرار می گیرد به این خاطر که اقوام و ملتهای جهان را با ذکر نام شهر به عنوان مرکزیت این اقوام در دو قسمت شهر دنیا و شهر خدا تقسیم بندی می کند.
به هر حال در فلسفه اگوستینوس مثل تمام کسانی که با نظرگاه دینی و با توجه به مبدأ و معاد به بحث پرداخته اند، فلسفه تاریخ و حتی نوعی فلسفه سیاست و دولت خواه ناخواه وجود دارد. چه در تاریخ است که انسان هبوط پیدا کرده و رانده شده و باز در تاریخ است که امکان رستگاری به او داده شده است. به معنایی سرنوشت انسان همان سرگذشت تاریخی اوست و به همین دلیل، کل امور جزئی تاریخ و حوادث و وقایع آن باید بر اساس مراحل کلی هبوط و رستگاری انسان تفسیر و تأویل شود. ولی در این مورد نباید زیاد هم افراط گویی کرد، چه در واقع اگوستینوس به معنای دقیق کلمه، مورخ نیست بلکه نظرگاه او، چه درباره تاریخ و وقایع آن و چه درباره فلسفه آن، صرفا کلامی و اخلاقی است. اگر بعضیها در اصالت فلسفه تاریخ اگوستینوس تأکید دارند، در مورد گفته های او در خصوص این مسائل به نحو مستقل و بدون توجه به کل نظرگاه وی نمی توان بحث کرد.
البته از لحاظی کتاب شهر خدا یک کتاب تاریخی و در عین حال سیاسی است. او در این کتاب از دو شهر و از دو جامعه دینی و ضد دینی (فاضله و ضاله) صحبت می کند. او بیت المقدس را نمونه جامعه اول و بابل و آشور را نمونه هایی از جامعه نوع دوم می داند و آنها را مرکز شر و فساد می خواند. با این حال خصوصیتی که نحوه کار او را از متفکران دیگر که درباره جامعه به بحث پرداخته اند و خواسته اند اوصاف اصلی یک مدینه فاضله و آرمانشهر را به نحوی از انحاء مشخص کنند، متمایز می سازد و نشان می دهد که او صرفا در پی یک ناکجا آباد وهمی نبوده، بلکه با واقع بینی به جامعه موجود خود توجه کرده و از پیچیدگی مسئله به خوبی آگاه بوده است، بلکه اگر بتوان گفت، آن دو را یکجا، دو قطب متقابل ولی اجتناب ناپذیر یک جامعه ی واحد و مشخص می داند و اعتقاد دارد که هر جامعه واقعی موجود، میان این دو قطب در نوسان است. با اینکه تحلیلهای اگوستینوس از لحاظ سیاسی و تاریخی نسبتا عمیق است ولی به هر طریق، او نه به معنای واقعی کلمه، سیاستمدار است و نه مورخ، بلکه صرفا متکلم و معلم اخلاق است و نوشته هایش بیشتر جنبه ارشادی و تبلیغی دارد تا جنبه صرف تحقیقی و نظری.
دولت دادگستر و عادل
در یک قسمت از کتاب شهر خدا اگوستینوس اشاره به یک دزد دریایی می کند که اسکندر را مخاطب قرار داده می گوید: «چون من با زورق کوچکی به دزدی پرداخته ام، مرا دزد می خوانند ولی تو که با کشتی و ناوهای بزرگی، این کار را انجام می دهی، مردم تو را امپراطور می دانند.» با این مثالها کاملا می توان فهمید که کلا اگوستینوس به نهادها و سازمانهای صرف انسانی و احتمالا دولتی بدبین بوده است و با اینکه از لحاظی کلیسا و مجمع دینی رسمی خود را نمونه ای از «شهر خدا» می دانسته است ولی منظور او فقط مسیحی بودن آن هم به نحو رسمی نبوده، چه ممکن است یک نفر مسیحی باشد و به کلیسای رسمی نیز تعلق داشته باشد ولی باطنا و روحا به مدینه ضاله تعلق داشته و دین فقط برای او جهت پوشاندن و پنهان نگهداشتن رذایل و به عنوان نقاب به کار رفته باشد که بی خدایی را مستور دارد.
خاصه که او فراموش نمی کند روم غیر مسیحی نیز از قوانین بسیار دقیق حقوقی برخوردار بوده و به نحو افراطی، ادعای دادگستری و عدالت پروری داشته است، ولی در هر صورت، روم فقط یک دولت و حتی یک امپراطوری خاکی و این جهانی بوده نه چیز دیگر، و چون عدل واقعی فقط از آن خداست، دولت روم و نه هیچ دولت دیگر نمی توانسته واقعا مدعی آن باشد. البته منظور اگوستینوس این نیست که دولت، الزاما غیر اخلاقی و نافی عدالت است بلکه منظور او این است که دولت برای اینکه واقعا دادگستر و عدالت پرور باشد باید به نحو اصیل، خادم خداوند گردد. البته از طرف دیگر، از لحاظ اجتماعی و روابط جمعی، محبت و دوستی و حتی عشق به همنوع مطرح است زیرا نهایتا کسی که فاقد این حس نسبت به همنوع خود است مسلما به خداوند نیز عشق و ایمان واقعی نمی تواند داشته باشد.
سرانجام آگوستین
اما هنوز دو سال نگذشته بود که آگوستین، که در این میان به خاطر مشکلات پیری، دستیاری با حق جانشینی انتخاب کرده بود، دریافت که واندال های آریوسی، که از مجارستان و سیلزیا، درست از طریق اروپا به اسپانیا و خیورالتار آمده بودند، در امتداد ساحل موریتانی در آفریقای شمالی صف آرایی کرده اند. در سال 430 نومیدیا نیز به وسیله واندال ها ویران شد و سه ماه بعد هیپو نیز به تصرف آنها درآمد. آگوستین که در آن زمان 75 سال داشت و دستخوش تب بود، دریافت که مرگش فرا رسیده است. وی مزامیر داود را نصب العین خود قرار داد و روزگار خود را به عبادت سپری کرد. کسی که همه عمر از داشتن دوستانی بر گرد خود لذت برده بود و هیچ گاه تنهایی را دوست نمی داشت، اینک می خواست تنها بمیرد. پیش از آنکه واندال ها بتوانند حلقه دفاع را بشکنند، در 28 آگوست 430 (درست بیست سال پس از فتح روم به دست گوت ها) رهبر الاهیاتی و معنوی بی چون و چرای آفریقای شمالی از دنیا رفت. آن زمان، سلطه روم بر جهان نیز از میان رفته بود، اما الاهیات آگوستین بر آن شد تا تاریخ جهان را در قاره دیگری به نام اروپا رقم زند.
منـابـع
دیدید لاسکم- تفکر در قرون وسطی- ترجمه محمدسعید خیامی کاشانی- تهران- 1382
محمد ایلخانی- تاریخ فلسفه در قرون وسطی و رنسانس- تهران- سمت- 1382
علی ایران نژاد- مقاله مفهوم شر در اندیشه آگوستین- سایت باشگاه اندیشه
جوان .ا. گریدی- مسیحیت و بدعت ها- ترجمه عبدالرحیم سلیمانی اردستانی- موسسه فرهنگی طه
هانس کونگ- متفکران بزرگ مسیحی- گروه مترجمان- قم- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1386
تونی لین- تاریخ تفکر مسیحى- ترجمه روبرت آسریان- تهران- نشر و پژوهش فرزان روز، چاپ اول- 1380 ش
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها