حافظ و عتابش به ریاکاران
فارسی 4437 نمایش |رندی عارف شمس الدین محمد حافظ شیرازی، غزلسرای بزرگ ایران و عاشق دلسوخته ای که با مداقه در جان و جمال عالم، و مطالعه و غور در آثار مکتوب پیش از خود، از مشرب حیاتبخش عرفان نوشیده و نیز با نگاه تیزبین خود از پنجره رندی به عالم و با زبانی نرم و بیانی گرم، عالمیان را نهیبی سخت می دهد که کار این جهانی، سخت، سست پایه است و برای آن که آدمیان در کشیدن بار آدمیت، دست در دست توفیق و سعادت، منزلگاه حیات را درنوردند، هزار نکته باریک تر از مو را در لابلای نسخه های عاقلی و عاشقی می پیچاند و بر طبق غزل می نهد و همه بشریت را به میهمانی فرامی خواند تا همگان کام عطشناک خویش را در چشمه حیاتش سیراب کنند و خضرگونه این مداومت مطربانه را می پیماید و به گلبانگی عاشقانه، همه را به چشم نوازی بر صحیفه جان جانان صلا می زند و قلندرانه پرده از پلشتی های این دنیای رونده و چرخ دونده برمی دارد و این که:
تکیه بر اختر شب دزد مکن کین عیار *** تاج کاووس ببرد و کمر کیخسرو
آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت *** حافظ این خرقه پشمینه بینداز و برو
اما در جای جای سخن نغز آن پیر نکته دان و سخن سنج، گوهرهایی گران قیمت از اخلاق و فضیلت به درخشانی هر چه تمام سوسو می زند و شب تاریک و بیابان سوزان غفلت و ریاکاری را به هزار اندرز نغز و نهیب جان بخش نور می افکند و بر ماست که با انس با آن دریای خروشان، تازگی و زیبایی و کمال، تاریک راههای این سرای بی حاصلی را به چراغ عشق و عرفان و ادب بگذرانیم.
در حالی که کلام و کلمه اش مرزهای عالم را درمی نوردد و هر کجا نشانی از حقیقت است، کلمه اش و هر جا نشانی خواهی از حیات جاوید است، کلام به عرفان آغشته اش نور می پراکند. تا کنون هزاران مقاله و کتاب در بازکاوی اندیشه و شعر حافظ نوشته شده و اگر از حضرت خواجه بخواهیم ما را در غواصی در دریای ژرف افکار و اندیشه هایش دستگیری کند، به ناگاه به این بیت پر رمز می رسیم که:
وجود ما معمایی است حافظ! *** که تحقیقش فسون است و فسانه
با وجود این، بسیاری از مضامین اخلاقی و عرفانی در شعر شیرین حافظ به درخشانی هر چه تمام جلوه می کند و دلکشی سخنش، مرغ جان هر خواهنده را تا باغ پر از سبزه و صنوبر حقیقت پرواز می دهد و چه حیف! اگر هم وطنان آن طبیب دردهای این جهانی بر دامنش چنگ نزنند و نشانی خزانه غیب را برای درمان مکافات آن جهانی از غزل قرآنیش نشان نکنند.
صدها رند رند شناس بر گرد مجادلات رندانه اش، سالهاست پرپر می زنند و در دریای افکار و اندیشه هایش غوطه می خورند تا به تحقیق و تفحص دریافتند، آن شاعر لطیف گوی در راهی میانبر با انتخاب طریقه منحصر به فرد «رندی» فاصله بین این جهان و آن جهان را با گام های استوار طریقت و شریعت می پیماید. استاد بهاءالدین خرمشاهی، این مقوله پیچ پیچ را این گونه وانموده که: «رندی با منطق متعارف و فلسفه خردگرایانه قابل تفسیر و تبیین نیست. این سیمرغ «مرغ دانایی» است که به دام و دانه نمی توانش گرفت. به تعریف من، رندی حافظ، آمیزه و سنتزی است از متعارضان و متناقضانی چون پروای "دنیا و آخرت"، جاذبه ستیز آمیز "عقل و عشق"، "خردمندی و خردگریزی"، "طریقت و شریعت"، "شادی و رنج"، "سکر و صحو"، "جد و هزل"، "نام و ننگ"، "خودی و بیخودی"، "نستوهی و نرمش"، "اخلاق و اباحه"، "یقین و شک"، "حضور و غیب"، "جمع و تفرقه" و سرانجام "زهد و زندقه".»
آنچه در این گفتار کوتاه بنا بود تا به اشاره از آن یادی شود، این که در لابلای آن همه نکته های به رندی آمیخته آن رند عالم سوز، نکاتی ارزشمند و اخلاقی نیز به چشم می خورد که در زیر سایه شهرت آن جناب به عارفی و عاشقی کمتر نمایانده شده است. از جمله آن همه نکته های ملیح و اندرزهای بلیغ آن عالم اهل معرفت که به عنوان یک پایه ثابت در اندیشه اش به طور مستمر جلوه کرده، مبارزه بی امان ایشان با سالوس و ریا و ریاکاری است. خواجه با دغدغه و وسواس تمام، این مبحث نکوهیده را می پاید، در حواشی و اثرات آن غور می کند و بی مهابا بر ریاکاران عتاب می زند. ریا که به معنی عملی متفاوت با نیت عمل کننده آمده و ازجمله رذایلی است که در شمار گناهان بزرگ نهاده شده، ناگفته روشن است هر جا عقرب موذیش پای نهاد بر هرچه درستی و سلامت است، نیش جانگزا زده و سستی و پلیدی را جایگزین می کند. ریا عملی شرک آلود از منظر اسلام از آموزه های مکتب اسلام که بشر را از همه رذایل اخلاقی بر حذر می دارد و سراسر دعوت به خیر و ترک محرمات است، می آموزیم که ریا از امور مطرود بوده و بر مذمت آن توصیه های بی شماری آمده است.
رد و طرد ریاکاری را که از جمله بیماری های اجتماعی برمی شمرند، در جای جای اندرزانه های دینی درمی یابیم، به گونه ای که ریاکار، یار و مونس شیطان و اهریمن خطاب می شود. در کلام مبین حق به صراحت آمده است: آنان که اموال خود را به قصد ریا و خودنمایی می بخشند و به خدا و روز قیامت نمی گروند (یاران شیطان) هستند و هرکه را شیطان یار باشد، یار بسیار بدی خواهد داشت. این عمل زشت را همسنگ شرک می نهند و بارها و بارها از زبان ائمه (ع) سرزنش و نکوهش شده است. در همین زمینه امام صادق (ع) می فرمایند: «همه ریا شرک است. کسی که برای مردم کار کند، اجرش با مردم و کسی که برای خدا کار کند، ثوابش با خداوند خواهد بود.»
و از آنجا که ریا در برابر اخلاص قد علم می کند و اخلاص، جان مایه ارتباط بنده و بنده نواز است، تکلیف آن در کلام روشن و تابناک رسول اکرم (ص) یکسره می شود که می فرمایند: «خدا عملی را که ذره ای از ریا در آن باشد نمی پذیرد.» با این توصیف، روشن شد که چرا این عمل قبیح را بیماری اجتماعی می نامند، به گونه ای که ریا هرجا رخنه کرد، آن مجمومه را از درون می پوساند و ریاکار، تخم نفاق و دورنگی که می پاشد، آرام آرام گندم زار حیات اجتماعی را معیوب کرده و دانه های معرفت و اخلاق را می آلاید.
حافظ و دوری از اهل ریا حافظ در روزگار خویش که ریاکاران بر خر مراد نشسته و بر طبل نفاق می کوبند را به درستی شناخته و با نگاه عمیق و عرفانی خود، آن را هم مانعی بر سر معاشقه با حضرت دوست می داند و هم آفتی در مناسبات اجتماعی. بنابراین، خود را از هم صحبتی با اهل ریا دور می کند و صراحتا می گوید:
من و همصحبتی اهل ریا دورم باد *** از گرانان جهان رطل گران ما را بس
واعظان دروغین را که بر منبر وعظ آن می گویند و در خلوت خویش نه آن می کنند، عتاب می زند که:
واعظان کین جلوه بر محراب و منبر می کنند *** چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند
گوئیا باور نمی دارند روز داوری *** کاین همه قلب و دغل در کار داور می کنند
او خدای را شاهد می گیرد که خود را از ریاکاری دور کرده و به گرد نفاق نرفته:
ما نه رندان ریایم و حریفان نفاق *** آنکه او عالم سر است بدین حال گواست
پناه به «باده» و «می» از ریا و ریاکاران با کمی دقت در ابیاتی که حافظ شیرین سخن در مذمت ریا می گوید، درمی یابیم که لسان الغیب به شدت از به ریا نزدیک شدن هراسناک است و نیز آنچنان این رذیله را مؤثر در باطل کردن خیرات و ثواب و نکویی می بیند که هر کجا دنبال علاجش می گردد، به نظر خاص حضرت دوست پناه برده که این نظر و توجه در ادبیات عرفانی ما به «می» و «باده» مشهور است. هرجا سخن از ریاست، بی فاصله سخن از توجه محبوب است تا به کمک آن به دور کردن خصلت موذی ریا از جان و جامعه انجامد. در اینگونه ابیات که بلافاصله پس از تقبیح ریا و ریاکاری سخن از می و باده به میان می آید این نکته نیز قابل توجه است که حافظ از هوشیاری دنیاپرستانی که برای رسیدن به مقاصد دنیوی خود دست به ریا میزنند، طلب می و باده می کند تا هم از این به ظاهر زیرکی جاهلانه رهایی یابد و هم با می معنوی این درد اجتماعی را به فراموشی بسپارد و نیز به اهل ریا تلنگری رندانه زده باشد:
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس ***کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا؟
دلم گرفت ز سالوس و طبل زیر گلیم *** به آنکه بر در میخانه برکشم علمی
جام می گیرم و از اهل ریا دور شوم *** یعنی از اهل جهان پاکدلی بگزینم
مبارزه با ریا به زبان طنز حافظ عارف و عاشق ما که تنها دل به یار سپرده و سر در آستانش سوده و هرچه بر سرش می رود را ارادت دوست می داند، در بسیاری از غزل هایش بر دورنگی و سالوس و ریا حمله می کند و آن را خطری جدی بر سر راه اخلاص می داند و نظرها را بی ریا و بی نفاق، تنها و تنها به سمت آستان دوست دعوت می کند.
چاک خواهم زدن این دلق ریایی چه کنم؟ *** روح را صحبت ناجنس عذابیست الیم
دام سختست مگر یار شود لطف خدا *** ورنه آدم نبرد صرفه ز شیطان رجیم
بیان رندانه خواجه شیراز گاه رنگ و بوی طنز به خود می گیرد و با زبانی رندانه طنز آلود خود با ریا به مبارزه بر می خیزد:
دو نصیحت کنمت بشنو و صد گنج ببر *** از در عیش درآ و به ره عیب مپوی
گفتی از حافظ ما بوی ریا می آید *** آفرین بر نفست باد که خوش بردی بوی!
و:
هر آب روی که اندوختم ز دانش و دین *** نثار خاک ره آن نگار خواهم کرد
نفاق و زرق نبخشد صفای دل حافظ *** طریق رندی و عشق اختیار خواهم کرد
و:
صوفی بیا که خرقه سالوس برکشیم *** وین نقش زرق را خط بطلان به سر کشیم
و:
درویش را نباشد برگ سرای سلطان *** ماییم و کهنه دلقی کآتش در آن توان زد
حافظ به حق قرآن کز شید و زرق باز آی *** باشد که گوی عیشی در این جهان توان زد
منـابـع
بهاءالدین خرمشاهی- حافظ نامه- بخش اول صفحه 11- تهران 1379
سوره نساء- آیه 38
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها