کشورداری و سیاست در آثار سعدی (مصلحت اندیشی)
فارسی 4754 نمایش |سعدی
سعدی در عصر رواج تملق و چاپلوسی و در زمانی که سنت ادب فارسی وسیله ی کسب نام و نان و هجو این و آن است و زورمندان تهی از دانش، به قصاید بلند مدح و ستایش خو گرفته اند، با حق گویی گستاخانه ای که ملک مسلم اوست، توانایان عصر خود را درس رهبری مبتنی بر انسانیت می دهد. نخستین باب گلستان، که در سیرت پادشاهان است، و همچنین باب اول بوستان، که در زمینه ی هوش و تدبیر و رأی سخن رفته، آیین مملکت داری ویژه ای پیش نهاد می کند. پاسداری، رفاه مردم، تأمین امنیت، نظام استخدامی، تدابیر جلب مسافر و جهانگرد، نظارت بر کارگزاران، آموزش های شغلی، دادورزی، حق پذیری، نصیحت نیوشی و آیین جنگ و تدبیر سپاه را به روشنی بیان و با آوردن داستان های مناسب، مطالب را رساتر می کند. و نیز ژرف نگری در اخلاق و رفتارهای انسان ها، تعمق در احوال دوستان و دشمنان و دقت در کنش ها و واکنش های متقابل آنان به طور طبیعی، سعدی را متوجه مبانی و موضوع ها و حتی اهمیت نهادهای سیاسی، و جنگ و صلح می کنند و او را به این نتیجه می رسانند که: «سه چیز بی سه چیز، پایدار نماند: مال بی تجارت، علم بی بحث و ملک بی سیاست.»
مصلحت اندیشی سعدی در سیاست
در این مورد باید گفت نظریات اجتماعی و سیاسی سعدی بیش از آن که متأثر از آرمان گرایی یا برخاسته از عواطف و احساسات شاعرانه باشد از مصلحت اندیشی او سرچشمه می گیرند و بر ادراک و حسابگری استوارند. در قلمرو سیاست، سعدی معتقد است که در عرصه ی سیاست گام نهادن، به ویژه خدمت امیران کردن و به اصطلاح شاعر در «عمل پادشاه بودن» در عین حال که سودمند است بس خطرناک نیز می باشد: «عمل پادشاهان چون سفر دریاست، سودمند و خطرناک؛ یا گنج برگیری یا در رنج بمیری.»
یا زر به هر دو دست کند خواجه در کنار *** یا موج افکندش مرده بر کنار
«گلستان، باب1، ص53»
«مارکس وبر»، دولت را به عنوان «یک اجتماع انسانی» تعریف می کند که «استفاده ی مشروع از زور و فشار جسمانی در سرزمین معینی را منحصر به خود می داند.» بنابراین دولت یکی از عوامل مهم نظارت اجتماعی است که وظایف آن توسط قانون انجام می پذیرد و این قانون خود در تحلیل نهایی بر زور و فشار جسمانی تکیه دارد. بنا به عقیده ی وبر، دولت یک تجمع در درون جامعه است نه کل خود جامعه. آیین کشورداری در نظر سعدی بر اصول و موازینی استوار است که اهم آن ها به شرح زیر است.
ناپسند داشتن گزند دیگران
به نظر سعدی اگر پادشاه موجب گزند و آزار رعیت گردد، بویی از آسایش و آرامش در سرزمین او به مشام نخواهد رسید.
گزند کسانش نیاید پسند *** که ترسد که در ملکش آید گزند
وگر در سرشت وی این خوی نیست *** در آن کشور آسودگی بوی نیست
«بوستان، باب1، ص211»
ارسطو، حکیم نامدار یونانی، گوید: «چون جور پادشاه بسیار گردد پادشاهی بشورد و چون دروغ گسترده شود، کینه خیزد و از کینه، جنگ و عداوت و تباهی دین بود و از تباهی دین، ویرانی جهان بود؛ و از ویرانی جهان، خون ریختن و زوال خواسته.»
خردمندی و بخشایندگی
دو صفت بخردی و بخشایش باید در وجود پادشاه، مستحکم و استوار باشد تا بتوان در اقلیم و ملک وی زندگی کرد.
طبیعت شود مرد را بخردی *** به امید نیکی و بیم بدی
گر این هر دو در پادشه یافتی *** در اقلیم و ملکش بنه یافتی
که بخشایش آرد بر امیدوار *** به امید بخشایش کردگار
«بوستان، باب1، ص211»
مطیع کردگار بودن و حق روی
پادشاه اگر به حق روی عادت کرده باشد دلش قوی و استوار و نیز خداوند، «نگهبان و یاور» او خواهد بود.
چو حاکم به فرمان داور بود *** خدایش نگهبان و یاور بود
«دیباچه ی بوستان، ص209»
«از سیرت پادشاهان یکی آن است که به شب بر در حق گدایی کنند و به روز بر سر خلق، پادشاهی.»
آباد کردن مملکت
کوشش برای آبادانی و ایجاد وسایل زندگی و آثار خیر از وظایف پادشاه است:
«عمارت مسجد و خانقاه و آب انبار و چاه ها بر سر راه، از مهمات امور مملکتند.» زیرا:
نمرد آن که ماند پس از وی به جای *** پل و آبی و خوان و مهمان سرای
«بوستان، باب1، ص214»
پاس داشتن خاطر درویشان و درماندگان
سعدی در داستانی تأکید می کند که: «ملوک از بهر پاس رعیتند نه رعیت از بهر طاعت ملوک.»
پادشه، پاسبان درویش است *** گرچه رامش به فر دولت اوست
گوسپند از برای چوپان نیست *** بلکه چوپان برای خدمت اوست
«گلستان، باب1، ص62»
و نیز از زبان انوشیروان به سلاطین اندرز می دهد:
که خاطر نگه دار درویش باش *** نه در بند آسایش خویش باش
نیاساید اندر دیار تو کس *** چو آسایش خویش جویی و بس
نیاید به نزدیک دانا پسند *** شبان خفته و گرگ در گوسفند
برو پاس درویش محتاج دار *** که شاه از رعیت بود تاج دار
«بوستان، باب1، ص211»
نکوداشتن خردمندان
از دیدگاه سعدی، خردمندان مایه ی جمال ملک هستند پس پادشاهان در اداره ی امور مملکت باید از این گونه افراد بیشتر بهره گیرند چنان که می فرماید: «ملک از خردمندان جمال گیرد و دین از پرهیزگاران کمال یابد. پادشاهان به صحبت خردمندان از آن محتاج ترند که خردمندان به قربت پادشاهان.»
پندی اگر بشنوی ای پادشاه *** در همه عالم به از این پند نیست
جز به خردمند مفرما عمل *** گرچه عمل کار خردمند نیست
«گلستان، باب8، ص172»
همچنین از سخنان بزرگمهر به انوشیروان در باب حکومت عبارت است از: مشورت با علما در حادثات امور؛ احترام علما و اشراف و مزدوران و سرداران و دبیران و بندگان، هر یک به قدر مراتبشان؛ مراقبت قضات و تفتیش کار عمال به اقتضای عدالت و پاداش درست کار و کیفر بدکار؛ مراقبت زندانیان که روزها در کارشان بنگری و از وضع بدکار مطمئن شوی و بی گناه را رها کنی؛ حسن تأدیب رعایای مجرم و اجرای مجازات ها؛ و مراقبت وزیران و بندگان و تعویض آن ها که نادرست یا ناتوانند و...
مجازات خرابکاران و مفسدان
سعدی برای خراب کارانی که در مملکت، آشوب و نفاق انگیزند دو نوع مجازات پیش نهاد می کند:
غریبی که پرفتنه باشد سرش *** میازار و بیرون کن از کشورش
وگر پارسی باشدش زادبوم *** به صنعاش مفرست و سقلاب و روم
هم آن جا امانش مده تا به چاشت *** نشاید بلا بر دگر کس گماشت
که گویند برگشته باد آن زمین *** کزو مردم آیند بیرون چنین
«بوستان، باب1، ص213»
دادگری در مورد زیردستان
پادشاه اگر بر زیردستان خود ستم کند بالاخره «شوکت و پادشایی» خود را از دست خواهد داد.
خبرداری از خسروان عجم *** که کردند بر زیردستان ستم
نه آن شوکت و پادشایی بماند *** نه آن ظلم بر روستایی بماند
«بوستان، باب1، ص230»
حاکم مملکت اگر می خواهد دلی آسوده داشته باشد باید «دل دردمندان ز بند برآورد» وگرنه «پریشانی خاطر دادخواه» پادشاه را از مملکت بر می اندازد و در آن مملکتی که «ضعیف از قوی بارکش باشد» خواب خوش بر آن پادشه حرام است.
سعدی بقای مملکت را در وجود یک شرط می داند و آن هم این که:
بقای مملکت اندر وجود یک شرط است *** که دست هیچ قوی بر ضعیف نگماری
«قصاید فارسی، ص752»
رازداری در مسایل سیاسی
سعدی توصیه می کند که در مسایل جنگ و حکومت باید رازدار بود و اسرار نظامی را منتشر نساخت و در نهان به چاره ی کار پرداخت و تدارکات جنگی را از همگان پوشیده داشت.
به تدبیر جنگ بداندیش کوش *** مصالح بیندیش و نیت بپوش
منه در میان راز با هر کسی *** که جاسوس هم کاسه دیدم بسی
«بوستان، باب1، ص253»
نگنجیدن دو پادشاه در یک مملکت (وحدت حکومت)
مسلم است که در هر مملکتی تنها یک پادشاه می گنجد و وجود «دو پادشاه اندر ولایتی» غوغا و فتنه به پا خواهد کرد، زیرا پادشاهان، ظالم و زورگو هستند و دو فرد زورگو نمی توانند در یک جا زندگی کنند.
«ادوارد براون» نیز به همین نکته اشاره می کند و در کتاب خود می نویسد:
سلطان محمد عثمانی در پاسخ نامه ی شاهرخ در عذرخواهی از قتل سه برادر خود، به سخن سعدی استشهاد می کند که: «ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند.»
سپردن سلطنت به جانشین
طبق سنت دیرینه هر پادشاهی قبل از مرگ خود، فرد مناسبی را جانشین خود قرار می دهد که این مقام نیابت در درجه ی اول از آن پسر پادشاه خواهد بود. همچون آلب ارسلان که پسرش بعد از وی تاج پادشاهی را بر سر نهاد، و یا همانند ابوبکر سعد که بعد از پدرش، سعد زنگی، به حکومت پارس رسید. گاهی نیز «سلطنت ران صاحب شکوهی» چون «در دوده، قایم مقامی» نداشته است و کشور را به شیخی می سپارد.
منـابـع
محمد دبیرسیاقی- بوستان سعدی- انتشارات امیرکبیر- تهران- 1380
محمد دبیرسیاقی- گلستان سعدی- انتشارات امیرکبیر- تهران- 1380
محمد غفوری- اندیشه جامع سعدی- حافظ نو- تهران 1365
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها