زندانهای انفرادی دوزخ
فارسی 2485 نمایش |آتش سوزان
اعتقاد به روز قیامت رکن ایمان به اصول توحید و بررسى به اعمال و اندیشه مردم است و بشر در اثرى افعال اختیارى که خود بدان اقدام نموده و نیروى درون و خواسته خود را در خارج تحقق بخشیده به حکم خرد مسئولیت خواهد داشت. بر این اساس هر که در مقام انکار قیامت و عدم مسئولیت بشر نسبت به اندیشه و افعال اختیارى خود برآید با ساحت پروردگار مبارزه نموده و در روز قیامت آتش دوزخ و فروزان براى او آماده است: «بل کذبوا بالساعة و أعتدنا لمن کذب بالساعة سعیرا؛ بلکه آنان قیامت را تکذیب کرده اند [و به این سبب نبوت تو را باور نمى کنند] و ما براى آنان که قیامت را تکذیب کنند، آتشى سوزان آماده کرده ایم.» (فرقان/ 11)
از صفات دوزخ این است که طعمه خود را از فاصله دور به سبب نیروى جاذبه اى که دارد به خود مى کشد، پس چون اصحابش که دستهایشان را به زنجیرها بسته اند آن را ببینند، تسلیم مى شوند و هیچ حرکت و جنبشى نمى کنند، و دوزخ آنها را با لهیبش به سوى خود مى کشد، و در همان لحظه گداختن و سوزندگى آتش با صدایى هولناک شدیدتر مى شود و این همان جوشش دوزخ است. این همه براى استقبال از دشمنان خدا و رسالت است، و در حدیث شریف از امام صادق (ع) آمده است که: «به راستى دوزخ دوزخیان را از مسافت یک سال راه فرا مى خواند.» «إذا رأتهم من مکان بعید سمعوا لها تغیظا و زفیرا؛ که وقتى [آن آتش سوزان] آنان را از مکانى دور ببیند، از آن [نعره] خشم و خروشى هولناک بشنوند.» (فرقان/ 12)
شدت عذاب الهی
در این آیه (فرقان/ 12) تعبیرات متعدد گویایى است که از شدت این عذاب الهى خبر مى دهد.
1- نمى گوید آنها آتش دوزخ را از دور مى بینند، بلکه مى گوید آتش آنها را مى بیند، گویى چشم و گوش دارد، چشم بر راه دوخته و انتظار این گنهکاران را مى کشد!
2- نیاز به این ندارد که آنها نزدیک آن شوند تا به هیجان درآید، بلکه از فاصله دور (که طبق بعضى از روایات یک سال راه است) از خشم فریاد مى زند.
3- از این آتش سوزان توصیف به "تغیظ" شده است، و آن عبارت از حالتى است که انسان خشم خود را با نعره و فریاد آشکار مى سازد. در مفردات مى گوید: کلمه "غیظ" به معناى خشم شدید است، تا آنجا که مى گوید: و "تغیظا" به معناى اظهار غیظ است، که گاهى با سروصدا هم توأم است.
4- براى آتش دوزخ، "زفیر" قائل شده یعنى شبیه آن حالتى که انسان نفس را در سینه فرو مى برد، آن چنان که دنده ها به طرف بالا رانده مى شوند و این معمولا در حالى است که انسان بسیار خشمگین مى گردد. و این آیه حال آتش دوزخ را نسبت به آنان وقتى که در روز جزا با آن مواجه مى شوند چنین تمثل مى کند، که همانند شیر در هنگام دیدن شکار خود فریاد مخصوص خود را در مى آورد. مجموع این حالات نشان مى دهد که آتش سوزان دوزخ همچون حیوان درنده گرسنه اى که در انتظار طعمه خویش است انتظار این گروه را مى کشد (پناه بر خدا). افزون بر این، آنها به طور عادى وارد دوزخ نمى شوند، بلکه در آن فرو مى افتند، زیرا دوزخ در محلى گود قرار دارد.
اشکالاتی در باب آتش دوزخ
اشکال: آنها آتش را مى بینند نه آتش آنها را ببیند.
جواب: بعضى گفتند این بیان ابلغ در تاکید است موقعى که آتش را مشاهده مى کنند کانه او این ها را مى بیند و با غیظ و غضب به آنها متوجه می شود، لکن تحقیق در جواب این است که بهشت و جهنم و نعم بهشتى و عذاب هاى جهنمى حیات و شعور و ادراک دارند. مثلا فلان نعمت بهشتى را تمام اهل بهشت دارند لکن مامور است به هر کدام به درجه ایمان و اعمال و اخلاقش لذت ببخشد و همچنین اهل عذاب تمام در آتش مى سوزند لکن آتش مامور است هر کدام را به درجات کفر و سوء عمل و فساد اخلاق بسوزاند و مورد امر و نهى الهى واقع مى شود چنانچه خطاب به جهنم.
«یوم نقول لجهنم هل امتلأت و تقول هل من مزید؛ آن روز كه [ما] به دوزخ مى گوييم آيا پر شدى و مى گويد آيا باز هم هست.» (ق/ 30) پس مى گوییم آتش موقعى که کفار را در محشر مشاهده می کند. "من مکان بعید" در خبر از حضرت صادق (ع) است مى فرماید: «مسیر صد سال راه. سمعوا لها تغیظا و زفیرا؛ مى شنوند صداى نعره هاى جهنم که به طرف آنها با حالت غیظ و غضب حمله مى کند و مى رباید آنها را.»
اشکال: زفیر شنیدنى است اما غیظ دیدنى است.
جواب: مى شنوند نعره جهنم را در حالت غیظ و غضب.
این وضع دوزخ است به هنگامى که آنها را از دور مى بیند، اما وضع آنها را در آتش دوزخ چنین توصیف مى کند: «و إذا ألقوا منها مکانا ضیقا مقرنین دعوا هنالک ثبورا؛ و هنگامى که آنان را در حالى که با غل و زنجیر به هم بسته شده اند در مکانى تنگ از آن آتش سوزان بیفکنند، در آنجا فریاد مرگ خواهى سر دهند.» (فرقان/ 13) این به خاطر کوچک بودن دوزخ نیست چرا که طبق آیه 30 سوره ق، مکان وسیعى است اما آنها را در این مکان وسیع آن چنان محدود مى کنند که طبق بعضى از روایات وارد شدنشان در دوزخ همچون وارد شدن میخ در دیوار است! ضمنا واژه "ثبور" در اصل به معنى "هلاک و فساد" است، و به هنگامى که انسان در برابر چیز وحشتناک و مهلکى قرار مى گیرد گاهى فریاد "وا ثبورا!" بلند مى کند که مفهومش "اى مرگ بر من است".
«مقرنین» از ماده ی «قرن» (بر وزن قدر) به گفته ی راغب در مفردات در اصل به معنی لاجتماع دو یا چند چیز در جهتی از جهات است، و به همین دلیل طنابی را که اشیاء را با آن می بندند «قرن» (بر وزن نظر) می گویند، و «قرن» به قوم و جمعیتی می گویند که در زمان واحدی زندگی می کنند، و گاه به خود آن زمان نیز اطلاق می شود، و هنگامی که این واژ] به باب تفعیل برده شود دلالت بر کثرت و شدت دارد. لذا «مقرنین» در آیه ی مورد بحث، گاه به این تفسیر شده که دست و پای دوزخیان را به هم می بندند، بعضی نیز گفته اند: دوزخیان را در آن روز گروه گروه با غل و زنجیرها در یک سلسله طولانی به هم می بندند، و این تجسمی از پیوند فکری و عملی گنهکاران است که در این جهان دست به دست یکدیگر می دادند و به ظلم و فساد و تنجاوز بر حقوق مظلومان می پرداختند، و توطئه می کردند. ولی با توجه به تعبیر "مکانا ضیقا" تفسیر اول از همه مناسبتر است.
تجسم اعمال در قیامت
این نیز تجسمی است از اعمال آنها که در این جهان بیگناهان را به سلولهای انفرادی می فرستادند، و به زنجیر می کشیدند، و در زندگی اجتماعی چنان محدودیتی برای آنها ایجاد می کردند که مانند افراد زندانی و در بند قدرت حرکت از آنها سلب می شد. در بعض اخبار دارد یک طرف آن زنجیرها و غلها یک شیطان است و یک طرف سنگ کبریت و با زنجیر این سه بهم بسته شده و در قرآن می فرماید: «و أولئک الأغلال فی أعناقهم؛ در گردنهايشان زنجيرهاست.» (رعد/ 5) و نیز می فرماید: «إذ الأغلال فی أعناقهم و السلاسل یسحبون* فی الحمیم ثم فی النار یسجرون؛ هنگامى كه غلها در گردنهايشان [افتاده] و [با] زنجيرها كشانيده مى شوند. در ميان جوشاب [و] آنگاه در آتش برافروخته مى شوند.» (غافر/ 71- 72)
اینجا این آیه کریم گونه هایى از عذاب دوزخ را براى ما تصویر مى کند، پس افزون بر سوختن به آتش عذابهایى دیگر بدین شرح وجود دارد:
1- افکنده شدن از بلندى به زیر: ممکن است انسان بتواند سقوطى را گرچه تقریبى به خیال آورد و تصور کند که کسى که از طبقه دهم ساختمانى به زیر مى افتد، پیکرش با برخورد به زمین پیاده و متلاشى و استخوانهایش خرد مى شود، اما عقل محدود انسان نمى تواند فرو افتادن در دوزخ را به روز قیامت تصور و تخیل کند، زیرا از میان کسى که به درون دوزخ افکنده مى شوند کسانى هستند که هزار سال سقوط مى کنند تا به جایگاه مقدر خود در آن برسند.
2- جایگاه تنگ: که در آن عذاب روحى شدیدى است چنان که فغان و شیون صاحبش را بلند مى کند، و در حدیث آمده است:«سوگند به آن که جانم به دست اوست آنها چنان در آتش فشار مى بینند که میخ در دیوار فشرده مى شود.»
3- بسته بودن به غلها و زنجیرها که رنجهاى کلان سرانجام شوم با سنگینى غلها و زنجیرها و فقدان نیروى حرکت به تمامى همراه مى شود.
4- تکذیب کنندگان رسالت، در آنجا بانگ و شیون بر مى آورند، از هول و هراس آنچه مى بینند، آن گاه ندایى به آنها مى رسد که دردى بر دردهایشان مى افزاید.
به روایتى پس از آنکه از حضرت رسول (ص) از این آیه سؤال شد فرمود به حق آن کسى که جان من به دست قدرت او است آنها را چنان در دوزخ کشند مثل میخى که در دیوار بکوبند در حالى که دست آنها را به گردنشان بسته باشند. از این تعابیر به خوبی روشن می شود که دوزخیان در آنجا نیز آزاد نیستند، محلی همچون سلولهای انفرادی دارند، و در آن در بند و زنجیرند. آنچنانکه فریادشان بلند می شود، فریادی که هیچ مشکلی را حل نمی کند.
اما به زودى به آنها گفته مى شود: «لا تدعوا الیوم ثبورا واحدا و ادعوا ثبورا کثیرا؛ امروز یک بار درخواست مرگ نکنید، بلکه بسیار درخواست مرگ کنید.» (فرقان/ 14) و در هر حال این ناله شما به جایى نخواهد رسید و مرگ و هلاکى در کار نخواهد بود، بلکه باید زنده بمانید و مجازاتهاى دردناک را بچشید. این آیه در حقیقت شبیه آیه 16 سوره طور است که مى فرماید: «اصلوها فاصبروا أو لا تصبروا سواء علیکم إنما تجزون ما کنتم تعملون؛ در آتش دوزخ بسوزید مى خواهید شکیبایى کنید یا نکنید، براى شما تفاوتى نمى کند، شما جزاى اعمال گذشته خود را مى بینید.»
در اینکه گوینده این سخن با کافران کیست؟ قرائن نشان مى دهد فرشتگان عذابند چرا که سر و کارشان با آنها است. و اما اینکه چرا به آنها گفته مى شود یک بار وا ثبورا نگوئید، بلکه بسیار بگوئید، ممکن است به خاطر این باشد که عذاب دردناک آنها موقتى نیست که با گفتن یک "وا ثبورا" پایان یابد، بلکه باید در طول این مدت همواره این جمله را تکرار کنند، به علاوه مجازات الهى درباره این ستمگران جنایتکار آن چنان رنگارنگ است که در برابر هر مجازاتى مرگ خود را با چشم مى بینند و صداى وا ثبورا ایشان بلند مى شود و گویى مرتبا مى میرند و زنده مى شوند.
منـابـع
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 15 صفحه 259
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 15 صفحه 36
عبدالحسين طیب- أطیب البیان- جلد 9 صفحه 586
نصرت بیگم امین- مخزن العرفان- جلد 9 صفحه 174
محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 8 صفحه 405
ناصر مكارم شیرازی- پیام قرآن- جلد 6 صفحه 453
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها