ماجرای صلیب در عهد جدید و قرآن (محاکمه مسیح)

فارسی 4427 نمایش |

ابعاد تاریخی ماجرای پایان زندگی زمینی عیسی در عهد جدید

ماجرای پایان زندگی زمینی عیسی (یعنی دستگیری، محاکمه، مصلوب شدن، مدفون شدن و برخاستن از قبر) در هر چهار انجیل، البته با تفاوت هایی در جزئیات، آمده است؛ اما صعود او به آسمان نزد خداوند، تنها در دو انجیل مرقس و لوقا آمده است.

الف) دستگیری عیسی
عیسی شب هنگام در باغی به نام جستیمانی به راز و نیاز با خدا مشغول بود که ناگاه یکی از حواریان او به نام یهودای اسخریوطی (که به عیسی خیانت کرده بود) عده زیادی از یهودیان را که فرستاده سران کاهنان و مشایخ قوم اسرائیل بودند و به شمشیر و چماق مسلح بودند به آنجا آورد و عیسی را به آنان معرفی کرد (در انجیل یوحنا آمده است که عیسی به استقبال آنان رفت و پرسید: «چه کسی را می خواهید.» آنان گفتند: «عیسای ناصری را.» پس خود را معرفی کرد و از آنان خواست که با شاگردان کاری نداشته باشند.) یهودیان عیسی را دستگیر کردند. در این زمان یکی از پیروان او به مبارزه با آن عده پرداخت و با شمشمیر گوش غلام کاهن اعظم را قطع کرد. عیسی گفت: «شمشیر را غلاف کن، مگر نمی دانی که اگر از پدر خود بخواهم دوازده فوج از ملائکه را به یاری ام می فرستد.» اما در آن صورت پیش گویی های کتاب مقدس محقق نمی شود. (بنابر نقل انجیل مرقس عیسی چیزی نگفت. در انجیل لوقا همه از عیسی پرسیدند که آیا با شمشیر دفاع کنیم. سپس آن فرد دست به شمشیر برد و گوش غلام را قطع کرد. عیسی گفت که دست نگهدارند و گوش غلام را شفا داد. در انجیل یوحنا آمده است پطرس شمشیر زد و عیسی به او گفت شمشیرت را غلاف کن؛ آیا جامی را که پدر به من داده نباید بنوشم؟)
عیسی به جمعیت اعتراض کرد: «مگر من یاغی هستم که با شمشیر و چماق برای دستگیری من آمده اید. من هر روز در حضور شما در معبد تعلیم می دادم و مرا دستگیر نکردید، اما باید کلام خدا تحقق یابد.» (متی، 26: 47ـ56؛ مرقس، 14: 43ـ50؛ لوقا، 22: 47ـ53؛ یوحنا، 18: 1ـ11)

محاکمه عیسی (ع)

ب) محاکمه عیسی در شورای یهود
عیسی را به خانه قیافا کاهن اعظم یهود، که سران یهود در آنجا جمع بودند، بردند. اعضای شورا سعی می کردند دلیلی پیدا کنند که بتوانند عیسی را اعدام کنند. افراد زیادی علیه عیسی شهادت داده، جرم های زیادی را به او نسبت دادند. عیسی ساکت بود تا اینکه کاهن اعظم گفت: «تو را به خدای زنده قسم می دهم بگو آیا تو مسیح پسر خدا هستی؟» عیسی پاسخ داد: «همان است که تو می گویی، اما همه شما بدانید که بعد از این پسر انسان (پسر انسان در عهد قدیم عنوانی برای مسیح است و عیسی در اناجیل مکرر آن را برای خود به کار برده است) را خواهید دید که بر دست راست قادر مطلق نشسته و بر ابرهای آسمان می آید.» کاهن اعظم گریبان چاک می دهد و می گوید: «کفر گفت و همه دیدید و شنیدید.» سپس از اعضای شورا پرسید: «نظر شما چیست؟» آنها جواب دادند که مستوجب اعدام است. پس به صورتش آب دهان انداخته، به او سیلی زدند.
در سه انجیل اول، ماجرا با تفاوت هایی جزئی به همین صورت نقل شده است؛ اما انجیل یوحنا ماجرا را به گونه ای متفاوت نقل می کند: «ابتدا عیسی را نزد پدر زن کاهن اعظم بردند و سپس او را نزد کاهن اعظم بردند. کاهن اعظم از عیسی درباره تعالیم و شاگردان او پرسید و عیسی پاسخ داد که من علنی تعلیم داده ام، پس از آنانی که شنیده اند بپرس. یکی از اطرافیان کاهن اعظم از پاسخ عیسی خشمگین شده به او سیلی زد. عیسی اعتراض کرد و گفت: اگر سخنم نادرست است با دلیل خطایش را روشن کن و اگر درست است چرا می زنی؟» (یوحنا، 18: 13ـ14 و 19ـ24)

ج) بازجویی توسط فرماندار رومی و صدور حکم اعدام
یهودیان عیسی را به پیلاطس، فرماندار رومی یهودیه، تحویل دادند. او از عیسی پرسید: «آیا تو پادشاه یهود هستی؟» عیسی جواب مثبت داد، اما در پاسخ اتهامات سران یهود سکوت کرد. رسم بر این بود که در ایام عید فرماندار رومی یک نفر از مجرمان را به انتخاب مردم می بخشید. پیلاطس به یهودیان گفت: «کدام را ببخشم، عیسی را یا مجرم معروف دیگری به نام براباس را؟» فریاد زدند که «براباس را ببخش.» گفت: «پس با عیسی چه کنم.» فریاد زندند: «مصلوبش کن.» گفت: «جرمی ندارد و من نمی خواهم دستم به خون او آلوده شود.» یهودیان گفتند که «خونش به گردن ما.» در نتیجه پیلاطس براباس را آزاد کرد و دستور داد که عیسی را تازیانه بزنند و مصلوب کنند. در انجیل لوقا آمده است یهودیان نزد پیلاطس عیسی را متهم به اخلالگری علیه امپراتوری روم کردند.
پیلاطس پس از بازجویی، در او جرمی ندید؛ لذا گفت «چون او جلیلی است باید او را نزد هیرودیس فرماندار آن منطقه، که در آن موقع در اورشلیم بود، بفرستم.» عیسی به سؤالات هیرودیس و سران یهود پاسخی نداد؛ پس او را مسخره کردند و هیرودیس او را دوباره نزد پیلاطس فرستاد. پیلاطس گفت «باید او را آزاد کنم چون نه هیرودیس و نه من جرمی در او نیافته ایم.» اما یهودیان اصرار کردند که او را مصلوب کند. پیلاطس به ناچار تسلیم شد. در انجیل یوحنا نیز آمده است که پیلاطس به یهودیان گفت او را طبق قانون خودتان محاکمه کنید. یهودیان گفتند ما طبق قانون، اجازه نداریم کسی را اعدام کنیم. پیلاطس از عیسی پرسید: «آیا تو پادشاه یهود هستی؟» عیسی گفت: «پادشاهی من متعلق به این جهان نیست. اگر متعلق به این جهان بود پیروان من می جنگیدند که مرا دستگیر نکنند.» پیلاطس به یهودیان می گوید این مرد جرمی ندارد؛ ولی آنان اصرار می کنند که او را باید اعدام کنی و براباس را آزاد کنی. پس پیلاطس تسلیم می شود. (یوحنا، 18: 33ـ38)

صلیب

د) صلیب و مرگ عیسی
سربازان پیلاطس عیسی را پس از استهزا بسیار بردند تا به صلیب بکشند. در راه شمعون قیروانی را مجبور کردند که صلیب عیسی را حمل کند. (در انجیل یوحنا آمده است خود عیسی صلیب را حمل کرد) چون به محلی به نام جلجتا، به معنای کاسه سر، رسیدند، او را به صلیب میخکوب کردند. در دو طرف او دو راهزن را نیز به صلیب کشیدند و بالای سر عیسی جرم او را نوشتند که «این است عیسی، پادشاه یهود.» کسانی که از آنجا می گذشتند عیسی را مسخره می کردند و می گفتند چرا خدا او را نجات نمی دهد. حتی آن دو راهزن نیز به او توهین می کردند. (در انجیل لوقا آمده است که یکی از آنها به عیسی گفت: «اگر تو مسیح هستی خود را نجات بده.» اما دیگری به او گفت: «مگر از خدا نمی ترسی. او مثل ما مجرم نیست.» پس از مسیح خواست که وقتی به سلطنت رسید او را به یاد داشته باشد. عیسی پاسخ داد: «مطمئن باش همین امروز با من در فردوس خواهی بود.»)
از ظهر تا ساعت سه بعد از ظهر تاریکی تمام زمین را فرا گرفت (در یوحنا نیست). در حدود ساعت سه عیسی فریاد زد: «خدای من، خدای من، چرا مرا ترک کردی؟» (در لوقا آمده است که گفت: «ای پدر، روح خود را به تو تسلیم می کنم.» و در یوحنا آمده است که گفت «تمام شد.») عیسی بار دیگر فریاد بلندی کشید و جان سپرد. در آن لحظه پرده اندرون معبد دو پاره شد و زمین لرزه ای شدید رخ داد به گونه ای که سنگ ها شکافته شدند و قبرها باز شدند و بسیاری از مقدسین خفته در قبر برخاستند و.... سردار رومی تعجب کرد و اعتراف کرد که مسیح پسر خدا بود و.... (لوقا، 23: 26ـ49)

ه‍ ) تدفین عیسی
غروب همان روز، که روز پیش از سبت (شنبه) بود، مردی ثروتمند از پیروان عیسی به نام یوسف به حضور پیلاطس رفته، از او جسد عیسی را طلب کرد تا دفن کند. پیلاطس دستور داد که جسد را به او تحویل دهند. یوسف جسد را گرفت، در پارچه کتانی پیچید و در قبری سنگی (که برای خود تراشیده بود) دفن کرد و سنگ بزرگی جلوی قبر غلطانید و رفت. (متی، 27: 57ـ61)

و) رستاخیز عیسی
بامداد روز یکشنبه مریم مجدلیه و مریم دیگر به دیدن قبر رفتند. ناگاه زمین لرزه شدیدی رخ داد؛ چون فرشته خدا از آسمان نزول کرده بود. فرشته سنگ قبر را کنار زد و بر روی آن نشست. (در انجیل یوحنا آمده است مریم مجدلیه به زیارت قبر رفت و دید سنگ روی قبر نیست. پس رفته، به پطرس و شاگردی دیگر خبر داد و.... در مرقس آمده است مردی در داخل قبر ایستاده بود و در لوقا آمده است دو مرد در کنار زنان قرار گرفتند.) او به زنان گفت: «نترسید، می دانم که به دنبال عیسای مصلوب آمده اید. او اینجا نیست و همان طور که خود او گفته بود زنده شده است. بروید و به شاگردان او این خبر را بدهید و بگویید که او قبل از شما به جلیل می رود و در آنجا او را ملاقات خواهید کرد.» زنان حرکت کردند اما در راه عیسی را دیدند و پیش پای او به خاک افتادند. بعد از این حادثه تا مدتی گهگاه شاگردان او را ملاقات می کردند. ملاقات ها در چهار انجیل به صورت متفاوتی نقل شده اند. (متی، 28: 1ـ20؛ مرقس، 16: 1ـ18؛ لوقا، 24: 1ـ49؛ یوحنا، 20: 1ـ21: 25)

ز) صعود عیسی به آسمان
حدود چهل روز پس از رستاخیز، عیسی نزد شاگردان آمد و به آنان دستوراتی داد. پس از این صحبت ها عیسی به عالم بالا برده شد و در سمت راست خدا نشست. (در لوقا این عبارت آخر نیست و در اعمال رسولان با تفصیل بیشتری آمده است) (مرقس، 16: 19ـ20؛ لوقا، 24: 50ـ53؛ اعمال رسولان، 1: 9ـ11).

ح) جمع بندی
این ماجرای پایان زندگی زمینی عیسی از زمان دستگیری تا صعود به آسمان بود. هرچند چهار انجیل اختلافاتی در جزئیات داستان دارند (که البته برخی مانند وسوسه عیسی بالای صلیب که در دو انجیل متی و مرقس آمده است در حالی که دو انجیل دیگر تسلیم محض بودن او را نشان می دهند، مهم و عجیب است) اما به هر حال خطوط اصلی داستان یکسان است. از جمله اموری که هر چهار انجیل به روشنی نشان می دهند این است که مسبب اصلی ماجرای صلیب یهودیان بوده اند و این بر خلاف تلاش برخی از مسیحیان در عصر حاضر است که، احیانا با انگیزه های سیاسی، تلاش می کنند نقش یهودیان را در ماجرای صلیب کمرنگ تر نشان دهند.
سراسر این داستان معجزه است و در نتیجه فراتر از علوم تجربی و در واقع علم گریز و خردگریز است. همان طور که قبلا اشاره شد در دین امور خردگریز وجود دارد و هیچ لطمه ای به آن نمی زند. تنها یک بخش از این داستان بحث انگیز است. عیسی از قبر برخاست و زنده شد. آیا بدن او یک بدن مادی و همان بدنی بود که به صلیب رفته بود؟ مسیحیان به این سؤال پاسخ مثبت می دهند و شواهدی از خود کتاب می آورند. معنای این سخن این است که بدن عیسی در همین دنیا برخی از خواص جسم های عادی را نداشته باشد، مثلا از انظار غایب باشد و برخی او را ببینند. آیا در جهان ورای طبیعت قدرتی هست که بتواند با جسم کاری کند که گاهی دیده نشود یا اینکه با چشم ها کاری کند که آن جسم را نبینند؟ به هر حال این امر عقلا غیر ممکن نیست، پس علم گریز و خردگریز است. اما مسئله به همین جا ختم نمی شود. «مسیح به آسمان برده شد و در سمت راست خدا نشست.» آیا مسیح با همین جسم نزد خدا رفت؟

ایرادهای نقادان جدید در مورد صعود مسیح

نویسنده ای مسیحی ایرادهای نقادان جدید و پاسخ به آنها را این گونه بیان می کند. ایرادهای نقادان جدید در مورد صعود مسیح اصولا بر دو اساس متکی است. اولا می گویند که اطلاعات ما در مورد کائنات نشان می دهد که امکان ندارد آسمان جای به خصوصی ماورای ستارگان باشد. ولی باید توجه داشته باشیم که کتاب مقدس نمی گوید آسمان کجاست هرچند چنان سخن می گویند که گویا یک محل یا حالت است. آسمان همان جایی است که خدا سکونت دارد و همان جایی است که فرشتگان و روح های عادلان وجود دارند و مسیح هم به همان جا رفت. بدن زنده شده مسیح حتما به جایی احتیاج دارد. فرشتگان چون نامحدود نیستند نمی توانند در همه جا حاضر باشند و باید جای به خصوصی داشته باشند. به علاوه مسیح فرمود «می روم تا برای شما مکانی حاضر کنم.» (یوحنا، 14: 2)
ثانیا نقادان جدید می گویند که بدن جسمانی نمی تواند خارج از جو زمین به زندگی ادامه دهد. در جواب می گوییم که ستارگان و اجرام سماوی در جو زمین نیستند ولی وجود دارند. پولس می فرماید «جسم های آسمانی هست و جسم های زمینی نیز.» (اول قرنتیان، 15: 40) اگر رستاخیز بدنی مسیح را بپذیریم قبول صعود بدنی مسیح مشکل نخواهد بود. در واقع صعود بدنی مسیح برای قبول رجعت بدنی او لازم است، زیرا همان طور که صعود فرمود همان طور هم رجعت خواهد فرمود. به نظر می رسد فقره فوق مشکلاتی داشته باشد. خدا جا ندارد و در مکان سکنا ندارد. فرشتگان نامحدود نیستند، اما اصولا جسمی مانند جسم های زمینی ندارند که مسیح با همین جسم نزد آنان باشد. معنا ندارد که جسم مسیح در جایی زندگی کند که روح های عادلان در آنجا هستند.
رستاخیز بدنی با صعود بدنی بسیار متفاوت است؛ زیرا رستاخیز در محدوده طبیعت است و بنابراین مشکل عقلی پیدا نمی کند، اما صعود به معنای رفتن به فراتر از طبیعت است و جسم چگونه می تواند به ماورای طبیعت، که در واقع ماورای جسم است، برود؟ صعود بدنی برای رجعت بدنی ضرورت ندارد. ممکن است صعود روحانی باشد و به هنگام بازگشت متناسب با زندگی زمینی جسم بگیرد. اشکال و ایراد اصلی در اینجا این است که آیا صعود عیسی یک صعود مکانی است یا صعود به لامکان؟ مسیح نزد خدا رفته است. مگر خدا مکان دارد که مسیح به آنجا رفته باشد؟ حتی اینکه گفته می شود خدا همه جا هست، از باب تسامح است؛ زیرا خدا مکان ندارد و فراتر از محدودیت های مکانی است. پس اگر مسیح نزد خدا رفته است، باید از محدودیت های مکانی خارج شده باشد. از آنجا که جسم (به هر شکل که باشد) محدودیت مکانی دارد، نمی تواند به لامکان و نزد خدا برود. این محال و غیر ممکن است. در نتیجه این جمله که «جسم نزد خدا رفته» یک جمله درون ناسازگار و خردستیز است.
 

منـابـع

کریستوفر استید- فلسفه در مسیحیت باستان- ترجمه عبدالرحیم سلیمانى- قم- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1380

جوان اُ گریدى- مسیحیت و بدعتها- ترجمه عبدالرحیم سلیمانى- قم- مؤسسه فرهنگى طه- 1377

انجیل برنابا- ترجمه سردار کابلى- تهران- نشر نیایش- 1379

مایکل پترسون و...- عقل و اعتقاد دینى- ترجمه احمد نراقى و...- تهران- طرح نو- 1383

هنرى تیسن- الاهیات مسیحى- ط. میکائیلیان- تهران- انتشارات حیات ابدى [بى‌تا]

آرچیبالد رابرتسون- عیسى اسطوره یا تاریخ- ترجمه حسین توفیقى- قم- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1378

محمدحسین طباطبایى- ترجمه تفسیر المیزان- ترجمه محمدباقر موسوى همدانى- قم- دفتر انتشارات اسلامى- 1384

بهاءالدین محمد لاهیجى- تفسیر شریف لاهیجى- تهران- شرکت چاپ و انتشارات علمى- 1363

تونى لین- تاریخ تفکر مسیحى- ترجمه روبرت آسریان- تهران- انتشارات نشر و پژوهش فرزان روز- 1380

توماس میشل- کلام مسیحى- ترجمه حسین توفیقى- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1377

و. م میلر- تاریخ کلیساى قدیم در امپراتورى روم و ایران- حیات ابدى- 1981

ویلیام هوردرن- راهنماى الاهیات پروتستان- ترجمه ط. میکائیلیان- شرکت انتشارات علمى و فرهنگى- 1368

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد