حکیم بن طفیل طایی سنبسی
فارسی 6406 نمایش |از عناصر خبیث که در قتل حضرت عباس بن علی (اباالفضل) (ع) شرکت داشت. او از قبیله «طی» و از همین جهت طائی می گفتند. سنبسی را نیز با اعراب مختلف، سنبسی و... خوانند. حکیم از سران و اشراف کوفه و از سپاهیان عمر بن سعد در کربلا بود.
روز عاشورا، آن زمان که عباس بن علی (ع)، به سمت رود فرات رفت تا برای خیمه های امام حسین (ع) آب بیاورد، حکیم همراه «زیدبن ورقاء» در یکی از نخلستان های اطراف کمین کرد و به طور ناگهانی به حضرت اباالفضل حمله برد و دستان حضرتش را قطع کردند.
چون سپاه دشمن، آن حضرت را احاطه کردند، به تنهایی با آنها آنقدر جنگید تا به شهادت رسید. به نقل برخی مورخین، حکیم بن طفیل در آخرین لحظه، عمودی از آهن به فرق مبارکش زد و آن حضرت نقش بر زمین شد. عده ای نام آن خبیث را، «نوفل ازرق» گفته اند.
بعد از شهادت حضرت عباس (ع) حکیم جامه و سلاح او را به سرقت برداشت.
تمام مقاتل، او را از قاتلین حضرت ابالفضل العباس (ع) می دانند.
وی بعد از شهادت اباعبدالله الحسین (ع) در روز عاشورا، به دستور عمربن سعد همراه با 10 نفر دیگر بر بدن آن حضرت اسب تاختند و استخوان های سینه و پشت و پهلوی حضرتش را در هم شکستند (لعنت خداوند بر آنها)، وقتی به کوفه به حضور ابن زیاد رفتند، اظهار خوش خدمتی کرده و گفتند ما بودیم که در بعد از ظهر عاشورا بر پیکر حسین اسب تاختیم ولی عبیدالله به آنها جایزه اندکی داد. محدثین چون (ابوعمرو زاهد) گویند که «چون نسب این ده نفر را بررسی کردیم، دیدیم که همگی حرامزاده و از اولاد زنا بودند.»
سرانجام کار او
مختار ثقفی، سال 66 هـ.ق، که به خونخواهی کشته شدگان کربلا برخاست. عبدالله بن کامل شاکری را با عده ای مأمور کرد تا حکیم بن طفیل را دستگیر کردند. او می گفت تیری بر حسین بن علی (ع) انداختم ولی به زیر جامه آن حضرت رفت و هیچ زیانی به او نرساند نزدیکان حکیم، نزد «عدی بن حاتم طائی» رفتند و از او خواستند تا ضامن شود و حکیم را آزاد کنند زیرا عدی، هم قبیله آنها بود.
عدی این تقاضا را از «ابن کامل» کرد ولی او گفت: «اختیار با من نیست، امر با مختار است.» و شیعیان نگران بودند که مبادا امیر (مختار) شفاعت عدی بن حاتم را بپذیرد. لذا به ابن کامل اصرار می کردند که بگذار این خبیث را بکشیم و از این جهت او را برهنه کردند و گفتند «تو بودی که فرزند علی (ع) را بعد از کشتن برهنه کردی و تو گفتی که بر حسین (ع)، تیر انداختی و کارگر نشد، حال ما بر تو تیر می افکنیم تا کارگر شود.» و آنقدر بر بدن آن تیز زدند تا مانند خارپشت شد و بر زمین افتاد و به هلاکت رسید.
از آن طرف که عدی بن حاتم، نزد مختار رفت تا شفاعت او کند.
مختار گفت: «آیا تو روا داری که کشندگان حسین (ع) را شفاعت کنی؟»
عدی گفت: «بر حکیم بن طفیل دروغ بسته اند. او از کشندگان نبود.»
مختار گفت: «اگر یقین به این حرف کنم، او را رها می نمایم.»
اما غافل از اینکه، گروه ابن کامل، حکیم را کشته بودند و خبر قتل او را برای مختار آوردند.
حضرت مهدی صاحب الزمان (ع)، در زیارت شهدا از ناحیه مقدسه، او را لعنت کرده است. آنجا که بر عموی خود حضرت اباالفضل العباس (ع) سلام و درود فرستاده و فرموده:
«سلام بر عباس فرزند امیرالمؤمنین (ع)، یاور برادر با جان خویش، آن که از دیروزش برای فردای خویش توشه برگرفته است.
فدایی برادر، او که حافظ مشک آب و به سوی برادر شتابان بود و دو دست از بدنش جدا شد.
خداوند قاتلان او یزید بن وقاد و حکیم بن طفیل طائی را لعنت کند.»
منـابـع
محمد سماوی- ابصار العین
حاج شیخ عباس قمی- نفسالمهموم
گروه حديث پژوهشكده باقرالعلوم- موسوعه الامام الحسین به نقل از: حدائق الوردیه، مقاتل الطالبین، بحار الانوار مجلسی، و بلاذری در جمل من انساب الاشراف
زیارت ناحیه مقدسه
حاج شیخ عباس قمی- منتهیالامال
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها