آراء حکمای مسلمان در باب تعلیم و تربیت (سهروردی و ملاصدرا)
فارسی 6816 نمایش |در قسمت دوم بررسی آراء فلاسفه مسلمان در باب تعلیم و تربیت به آراء دو حکیم مؤسس یعنی شهاب الدین سهروردی و صدرالدین شیرازی پرداخته خواهد شد.
تعلیم و تربیت از نظر شهاب الدین سهروردی
شهاب الدین سهروردی مؤسس مکتب اشراق بر ضرورت تعلیم و تربیت کل وجود انسان به عنوان هدف فلسفه تأکید دارد. شاید عجیب به نظر برسد، اما در نظر او کل زندگی انسان معطوف است به کسب معرفت از طریق فرایندی که به معنای کلی واژه تعلیمی- تربیتی است. ویژگی بارز آغاز این فرایند عطش معرفت است، و زمانی که «دانشجو» نیاز به جستجوی معرفت را از قبل در درون خود تجربه می کند، این جستجوگری یا جویندگی، «طلب» نامیده می شود؛ و از این رو، شخصی که در این مرحله ی نخست از فرایند تعلیم و تربیت قرار دارد «طالب» نامیده می شود. این روند با پرورش قوای ذهنی یا عقلی ادامه می یابد و در این زمین است که دانش جو «طالب البحث» نامیده می شود. مرحله ی بعدی مرحله ی ضبط و مهار تمایلات نفسانی و تصفیه ی نفس است؛ زیرا بنا به نظر سهروردی فلسفه و حکمت حقیقی تنها در صورتی قابل حصول است که قوای بحثی انسان کمال یابد و نیز نفس چنان از آلودگی ها و نقائص صافی شود که بتواند به اشراق نائل گردد.
در این مرحله جوینده ی معرفت «طالب التاله» نامیده می شود، همان مقام تشبه یافتن به خدا در مرحله بالاتری، دانشجو هم طالب معرفت بحثی است و هم طالب تأله، و در عین حال رفته رفته پرورش یافته و به یک «حکیم» تبدیل می شود، حکیمی که نخست در تفکر بحثی، سپس در تأله و نهایتا در هر دو ورزیده و کار کشته شده است. سرانجام انسان به یک «حکیم الاهی» مبدل می شود، نخست از طریق بحث، سپس از طریق تأله و نهایتا به مدد هر دو. برتر از همه ی مراحل کمال انسان، که از راه تعلیم و تربیت به معنای اشراقی آن پیموده می شود، مقام «امام» است، همو که از معرفت کامل نسبت به حقایق مابعدالطبیعی، کیهان شناختی و آخرت شناختی برخوردار است و مثل اعلای مرتبه ی انسانی و نمونه ی کمالی است که نیل به آن برای انسان ممکن است.
هدف نهایی تعلیم و تربیت نیل به اشراق است، که آن هم به نوبه خود، چون پای عنصر عقلی و نفس در تمام وجوه و ساحات آن را به میان می کشند، مستلزم کمال یافتن تمام قوای ذهنی و روانی یا نفسانی انسان است.
نقش فرشته و مرشد معنوی در تعلیم و تربیت اشراقی
در این فرایند تعلیمی- تربیتی فرشته نقش محوری ویژه ای ایفا می کند؛ و سهروردی، در بسیاری از رسائل خود، نظیر قصه الغربه الغربیه و روزی با جماعت صوفیان، این فرشته را همان ملک مقرب جبرئیل می داند، که، به عنوان واسطه وحی قرآن، کلمه الله را به پیامبر «تعلیم داد». این فرشته با روح القدس نیز یکی دانسته شده، هم چنین با آثاری که درباره ی قرآن دارد، از جمله در تفسیر خود از آیه ی نور و در اسرارالایات، که آمیزه ی او از نظریه اش در باب انسان در آن مندرج است، بار دیگر به بحث از این موضوع می پردازد.
سیر تربیتی انسان از مرحله جنینی تا قرب الهی
ملاصدرا، سیر انسان از مرحله ی جنینی تا ملاقات با خدا را به تصویر می کشد و قوس زندگی انسان در این جهان را به قوس زندگی او در جهان آخرت پیوند می دهد، در حالی که این مراحل را به عنوان بخش هایی از یک «قوس زندگی» (curve of life) واحد، که از «مبدأ» تا «معاد» امتداد یافته، مورد بحث قرار می دهد. از نظر او بین زندگی این جهان و زندگی در جهان آخرت رابطه ای یکدست و یکپارچه وجود دارد و یکایک لحظات و مراحل زندگی در پرتو آن هدف غایی، که همان ملاقات با خداست، تقرر دارد. او ماهیت، قوا و ملکات انسان و غایت و کمال وجود او را تشریح می کند. این کمال عبارت است از معرفت کامل نسبت به خدا و سعادت ناشی از آن. بنابر نظر صدرالمتألهین شیرازی علم وجود عالم را متبدل می کند، به طوری که فرایند تعلیم و تربیت طریقی است که از رهگذر آن مرتبه ی وجودی انسان بالا رفته و فرد به سوی مرتبه ای از کمال که برای آن خلق شده است پیش می رود.
بر طبق اصل حرکت جوهریه (trans- substantial motion)، یعنی این اصل که عین جوهر تمام موجودات در عالم کون و فساد پیوسته در تبدل است، حرکت یا تغییر نه تنها در مقولات نهگانه ی اعراض، بلکه در خود جوهر موجودات ساری و جاری است. در مورد انسان، این روند مشهودتر و «بنیادی» تر است؛ چرا که جایگاه انسان در عالم خاک محوری است؛ او در پای محوری عمودی جای دارد که تمام مراتب وجود را به یک دیگر پیوند می دهد. انسان به واسطه ی حکرت جوهریه، که به هیچ وجه نباید با تکامل به معنای مدرن آن خلط شود، از مرتبه ی جمادی به نباتی، از نباتی به حیوانی، از حیوانی به مرتبه ی انسانی عادی، و از این مرحله به مرتبه ی ملکی، نهایتا ورای مرتبه ی ملکی به قلمرو قرب الاهی (Divine Proximity)، یا به تعبیر قرآن، مقام «قاب قوسین» تبدل می یابد. این سیر تا مرتبه ی انسانی «عادی» توسط فرشته ها و نیروهای طبیعت به عنوان وسائط خدا در این عالم صورت می گیرد.
اما از این مرحله به بعد، به واسطه ی فعلیت یافتن بالقوگی های نفس و قوای آن از طریق تعلیم و تربیت است که سیر ادامه پیدا می کند. از آن جا که انسان از موهبت اختیار برخوردار است، این مرحله از سیر، آن طور که قبل از ورود موجود مورد بحث به مرتبه ی انسانی چنین بود، «به طور طبیعی» و به صورت خود به خود صورت نمی گیرد. از آن جا که «عالم» در لحظه ی «تعقل» با «معلوم» اتحاد می یابد، عین نحوه ی وجودی انسان به واسطه ی فرایند حصول علم دگرگون می شود. در نظر ملاصدرا، فرایند عالم شدن یا دانستن، عامل تعیین کننده ی نحوه ی وجود انسان در آینده و لذا در کانون موضوعاتی است که دین بدان ها اهتمام و التفات دارد.
فعلیت و کمال نفس در فرایند تعلیم و تربیت
کمال انسان به کمال نفس اوست که ملاصدرا برای آن از اصطلاح رایج در فلسفه ی سنتی یعنی «النفس الناطقه» (rational soul) استفاده می کند، اما لفظ «ناطقه» را، هرچند معمولا در انگلیسی به «rational» (= عقلانی، عقلی) ترجمه می شود، نباید به فهم و برداشت مدرن از این واژه فرو کاست. این واژه در زبان عربی هنوز تمام معنایی را که واژه هایی نظیر nous intellectus و حتی ratio پیش از این که فلسفه ی دکارت و تجربه گرایی reason (= عقل جزوی) را از پیوند با intellect (= عقل شهودی) محروم کنند و آن را عمدتا به را به با حواس ظاهر تنزل دهند، داشتند، در خود دارد. برای ملاصدرا «النفس الناطقه»، که اولین کمال بدن و قوه ای است که قادر است تعقل کند، خود دو قابلیت اصلی دارد: پذیرفتن آن چه از بالا می آید (القوه العالمه) و اثر گذاشتن بر آن چه فروتر از آن است (القوه العامله). قوه ی دوم، که عملی است، توسط قوه ی اول، که نظری است، یاری می شود و به آن وابسته است. هدف تعلیم و تربیت به فعلیت و کمال رساندن این دو قوه به قصد تحقق بخشیدن به آن هدفی است که انسان برای آن خلق شده است، یعنی همان شناخت خدا (معرفه الله).
قوه ی نظری شامل مراحلی است از «عقل هیولانی» به «عقل بالملکه» و از آن جا به «عقل بالفعل»، که مظهر کمال قوه ی نظری است. اما کمال قوه ی عملی در تبعیت دقیق از «شریعت محمدیه» است. نفس فرایند «تعلیم»، نفس را متبدل می سازد و به آن امکان می دهد از یکی از حالات بالقوگی به یکی از حالات فعلیت تبدل یابد. بنابراین، تعلیم و تربیت در قلب دین نهفته است و دغدغه ی اصلی اسلام است، اسلامی که در تمامیت خود (که هم شریعت و هم طریقت را دربر می گیرد) شامل برنامه تعلیمی- تربیتی گسترده ای برای تمام ابعاد وجود انسان است، از بعد جسمانی او گرفته تا عالی ترین قوای روحانی او.
ایمان پیش شرط نظام تعلیم و تربیت
والاترین نوع معرفت «ادراک خدا» است، معرفتی که، به هر حال، جز از طریق داشتن ایمان نمی توان بدان نائل شد. از این رو، تقویت ایمان پیش شرط هر نظام تعلیمی- تربیتی است که می خواهد سرشتی اسلامی داشته باشد، و در عین حال این تقویت ایمان خود بدون تربیت اخلاقی و کسب فضائل اخلاص و تقوا امکان پذیر نیست. انسان قادر است به این علم اعلی دست یابد زیرا مثل اعلای او (انسان کامل)، که او در ژرفای وجودش حامل آن است، آیینه ای است که در آن اسم اعظم، یعنی الله، لذا واقعیت تمام آن چه در عالم ظهور (world of manifestation) یافت می شود، منعکس است. انسان به گونه ای خلق شده که عقل فعال هم مقدم بر نفس اوست و هم در نتیجه ی کمال نفس حاصل می شود. انسان به واسطه فرایند تعلیم و تربیت، که به این کمال می انجامد، در می یابد که خود کتاب جامعی است حاوی تمام آیاتی که در خلقت او متجلی شده است.
تمام علوم و معارف کسبی (learning) و هر گامی که در فرایند تعلیم و تربیت برداشته می شود به شرطی معتبر و موجه است که سهمی در توانا ساختن انسان بر خواندن این «کتاب»، که او در درون خویش حامل آن است، داشته باشد. علاوه بر این، خواندن این «کتاب» تحقق بخشدن به هدف زندگی و دستیابی به غایتی است که انسان برای آن آفریده شد و این همان هدف نهایی تعلیم و تربیت اسلامی است.
در بحث هایی که امروزه درباره ی تعلیم و تربیت اسلامی در جریان است، توجه بسیار اندکی به دیدگاه های آن دسته از فیلسوفان و حکیمان مسلمان شده است که، طی قرن ها، با نظر به پرسش های اساسی نظیر «انسان کیست؟»، «سرشتش چیست؟»، «از کجا می آید؟» و «به کجا می رود؟»، در مورد غایت تعلیم و تربیت به تأمل پرداخته اند. آن ها نوعی فلسفه ی تعلیم و تربیت عرضه کرده اند که، در عین وفادار ماندن به ماهیت انسان با نظر به ماهیت و کمال او، نقش زمینه و بستری را برای ایجاد نه فقط فلسفه ی اسلامی، بلکه علاوه بر آن برای ایجاد علم تجربی اسلامی ایفا کرد. دیدگاه های فیلسوفان اسلامی درباره ی تعلیم و تربیت نشان دهنده ی شاخه ی مهمی از درخت سنت عقلی اسلام است که در تعالیم قرآن و احادیث ریشه دارد. هیچ دغدغه ی جدی نسبت به تعلیم و تربیت اسلامی امروزه نمی تواند نسبت به این میراث هزار ساله بی توجه بماند، و هیچ گزارش و شرحی از تعلیم و تربیت اسلامی که عمق، گستره، جامعیت و نیز ارزش و اهمیت عملی درخور توجه تصورات و دیدگاه های فیلسوفان اسلامی در باب تعلیم و تربیت را لحاظ نکند، نمی تواند کامل و جامع به شمار رود.
منـابـع
سیدحسین نصر- اسلام سنتی در دنیای متجدد- ترجمه محمد صالحی- دفتر پژوهش دفتر سهروردی- تهران- 1386 صفحه 270- 262
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها