مبدأ فاعلی؛ مراتب سه گانه شهود
فارسی 3409 نمایش |زیباترین منظر دوست
راه های شناخت مبدأ فاعلی، هر کدام زیبایی های خاص و شیرینی های ویژه ای دارد که عقل و جان انسان ها را به نشاط و حیات، می خواند. اما مهم ترین و لذت بخش ترین آنها راه شهود است؛ زیرا شهود، عبارت از دیدن و دیدن، بسیار فراتر از فهمیدن است. وقتی انسان حقیقت را می بیند، آرامش و طمأنینه بر او سایه می گسترد. بسیاری از انسان ها لذت دیدن را در رؤیای صادق خویش، تجربه کرده اند که چگونه بدان، دل می بندند و بر آستان آن سر می سایند. شهود از سه راه به دست می آید: حالت منامی، حالت موتی و حالت قیامتی؛ چون انسان، گاهی در خواب و گاهی با مردن و گاهی در قیامت کبری حقیقت هایی را مشاهده می کند.
1ـ حالت منامیه
هر کدام از ما در عمر خویش، خواب های خوبی دیده یا از دیگران، شنیده ایم. در عالم خواب، چشم و گوش و دیگر حواس انسان، تعطیل و ارتباط او با خارج، کم و راه مزاحمت بیرونی، بسته است و چون روح، تنها و فارغ می ماند و غیر از خاطرات خود چیزی به همراه ندارد، کم کم دیدنی هایی را می تواند ببیند. اگر در بیداری، چنین شود که آدمی اعضا و جوارح خود را از ناحیه ی برون مرزی، حفاظت کند که نه بیگانه ای بیاید و نه آن را بخواهد و نه تنها هر چیزی را نبیند بلکه آنچه را می بیند نیز حساب شده بنگرد و بگوید: «منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن»، در این صورت چیزهایی که دیگران در رؤیا می بینند و می شنوند، او در بیداری مشاهده می کند. این حالت را حالت منامیه گویند که شاید نمونه ای از آن، جریان سیدالشهداء (ع) در مسیر کربلا باشد که ناگهان این آیه را تلاوت کردند: «إنا لله و إنا إلیه راجعون؛ ما از خداییم و به سوی خدا بازمیگردیم» (بقره/ 156). سؤال شد: چرا آیه ی استرجاع را تلاوت کردید؟ امام حسین (ع) فرمودند: هم اکنون شنیدم ندایی را که این قافله در حرکت است و مرگ او را دنبال می کند. حالت منامیه برای اولیای سالک و واصل حق، میسر است که در عین بیداری، راه را بر همه مزاحمت های بیرونی بسته اند و هر آنچه دیگران در رؤیای صادق خویش می بینند، اینان در بیداری می نگرند. چنین کسانی میان خواب و بیداری نیز "جمع سالم" کرده اند؛ زیرا با تعطیل حواس در خواب یا تعدیل آنها در بیداری، روح آدمی توان شهود برخی از حقایق مثال منفصل را پیدا می کند و با تمامیت نصاب لازم در استعداد مبدأ قابلی، فیض تام مبدأ فاعلی ظهور کرده و در لوح چنین انسان سالک، گوشه ای از اسرار غیبی پدید می آید.
2ـ حالت موتیه
حالت دوم، حالت موتیه و شهود برزخ است. همه ی انسان ها در پی رحلت از دنیا، چیزهای فراوانی می بینند. اگر دنیا را به شایستگی پشت سرگذاشته باشند، منظره های دلپذیر و فرشته های بشیر و مبشر و... را می نگرند و اگر عمر خویش را با گناه و نافرمانی تباه کرده اند، با منظره های هولناک و منکر و نکیر، رو به رو می شوند. اما آنان که حالت موتیه را به دست آورده و پیش از مرگ اجباری، خود را با موت ارادی رها ساخته اند، دیدار آن حقایق در همین دنیا میسر است. در سخنان اهل بیت (ع) اشاره های فراوانی به این حالت، آمده است. از جمله: «عبادالله زنوا أنفسکم من قبل أن توزنوا و حاسبوها من قبل أن تحاسبوا؛ پیش از آن که شما را وزن کرده و به حسابتان رسیدگی کنند، به وزن و محاسبه ی خویش بپردازید». تـو نیک و بدخود هـم از خود بپرس چـرا بـایـدت دیـگـری مـحتسب و همچنین: «موتوا قبل أن تموتوا؛ پیش از مرگ طبیعی با مرگ ارادی بمیرید و بار بربندید». حالت موتیه برای کسانی میسر است که میان دنیا و برزخ، جمع سالم کرده اند. دیگران باید بمیرند و حقایق پس از مرگ را ببینند. اما صاحبان این مقام، پیش از مرگ طبیعی آن حقایق را مشاهده می کنند.
3ـ حالت قیامتیه
بخش سوم که بسیار برتر از مرحله های پیشین است، حالت قیامتیه است. آنچه در قیامت پیش خواهد آمد، اسراری است که باید پس از مرگ و سپری شدن دنیا و نیز عبور از برزخ و ظهور کامل حق و فروافتادن پرده ها و آشکار شدن سریره ها برای همه نمایان شود و قرآن کریم از چنان روزی چنین یاد می کند که: «یوم تبلی السرائر؛ آن روز که رازها (همه) فاش شود» (طارق/ 9). اما کسانی که حالت قیامتیه را نایل شده و میان دنیا و آخرت جمع سالم کرده اند، در همین دنیا بر شهود اسرار قیامت قادرند.
آنچه خوبان همه دارند...
اولین گام های حالت قیامتی، مرحله «کأن» است که انسان سالک کوی حق، گویی «مالک یوم دین؛ صاحب روز جزاست» (حمد/ 4) را می بیند. مثلا درباره ی مقام احسان، چنین آمده است که: «الإحسان أن تعبد الله کأنک تراه؛ احسان، عبادت توست برای خدا، آن گونه که گویی او را می بینی». اما کسی که بسان امیرالمؤمنین (ع) میان عقل و نقل و شهود و خواب و بیداری و دنیا و آخرت، جمع سالم کرده و به بالاترین مرتبه آن راه یافته است، «کأن» را پشت سرانداخته و به مقام «أن» رسیده است. از این رو با قاطعیت می گوید: «ما کنت أعبد ربا لم أره؛ خدایی را که ندیده ام، لحظه ای نیز نپرستیده ام» و هم اوست که می گوید: «لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا؛ اگر پرده ها فروافتد و نادیدنی ها آشکار شود، چیزی بر یقین کنونی من افزوده نخواهد شد» و این ارشاد به نفی موضوع است، یعنی برای من اصلا پرده و حجابی میانه ی دنیا و آخرت وجود ندارد، نه آنکه واقعا بین من و اسرار معاد، پرده است ولی اگر آن پرده برافتد یقینم افزوده نمی گردد؛ زیرا با فرض وجود حجاب حتما در ظرف برطرف شدن آن، حقیقت محجوب، شفاف تر می شود. پس راه شناخت خدای سبحان به گونه های مختلف برای همگان باز است و اگر چه به کنه ذات و صفات ذات برای وجودهای ناقص و متناهی و محدود، راهی نیست، اما آن اندازه که هستی هر ممکن اجازه دهد، آثار و افعال و صفات حق را می توان مشاهده کرد. امیرالمؤمنین (ع) به همین حقیقت، اشاره کرده و می فرمایند: «لم یطلع العقول علی تحدید صفته ولم یحجبها عن واجب معرفته؛ آن مقدار شناخت خدا که لازم است، محجوب نیست و آن میزان که لازم نیست، مقدور هم نیست». به دیگر سخن، تحدید وصف الهی و رسیدن به کنه حد آن برای عقول محدود، ناممکن است لیکن اصل شناخت آن حقیقت، محجوب و ممنوع نیست.
مست تماشای دوست
حصول معرفت حق، انسان را به سرور دایم می رساند و چون زمام و عنان خویش را به دست حبیب می نگرد، از این که چه پیش آید، نگران نیست. رسول خدا (ص) به این مقام، رسیده است که در تمام عمر، کسی از او لیت و لعل نشنید و این گونه سخن که «کاش چنین بود» و «کاش چنان نبود» از وی نقل نشد و از اهل بیت او، زینب کبری (س) است که در پاسخ شماتت ابن زیاد (که دیدی خدا در کربلا با برادرت چه کرد) عارفانه و با کمال صلابت، پاسخ فرمود که: «ما رأیت إلا جمیلا؛ جز زیبایی، ندیدم». این سخن را در پی دیدن صحنه هایی بر زبان می راند که تاریخ به تلخی و جانگدازی آنها، نه صحنه ای دیده است و نه خواهد دید. اما او با شهود ملکوتی خود، پروردگار هستی را دیده و زمام عالم و آدم را در دست او می بیند و آثار جمیل محض را با جمال می نگرد و زیبایی هدف والای شهادت را با بصیرت دل مشاهده می نماید.
منـابـع
جوادی آملی- تفسیرموضوعی- ج 14 صفحه 66
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها