محمد بن احمد قطان قمى

فارسی 29655 نمایش |

«محمد بن احمد بن جعفر قطان قمى» به عنوان یکی از وکیلان برجسته عثمان بن سعید عمری (نایب نخستین) و ابوجعفر محمد بن عثمان (دومین نایب) در دوران غیبت صغرا در بغداد، خدمت می کرد.
گفته می شود که محمد بن احمد قطان به ملاقات حضرت صاحب الامر امام زمان (عج) نایل آمد.

انکار مصلحتی
در دوران سفارت «محمد بن عثمان بن سعید عمرى»، حکومت وقت (معتضد عباسى) از برخى از فعالیت هاى پنهانى این سازمان آگاه شد. بنابراین کسانى را به عنوان شیعیانى که قصد پرداخت وجوه شرعى دارند، نزد افرادى فرستاد که احتمال وکالت آنان وجود داشت. یکى از این وکیلانى که با جاسوسان معتضد عباسی روبرو شد، «محمد بن احمد بن جعفر قطان قمى» بود.
البته چون با آغاز این توطئه، ناحیه مقدسه در توقیعى، همه وکیلان را تا اطلاع بعدى از دریافت هرگونه وجهى منع کرده بود، وکیل یاد شده نیز منکر وکالت خود شد و هیچ وجهى از آن جاسوس دریافت نکرد! این وضعیت تا رفع کامل خطر برقرار بود.
کلینی، همین روایت را در اصول کافی به نقل از «حسین بن حسن علوى» چنین نوشته است: مردى از ندیمان «روز حسنى» و مرد دیگرى که همراه او بود، گفتند: اکنون او (یعنى حضرت صاحب الزمان (عج))، اموال مردم را (به عنوان سهم امام) جمع مى کند و وکلایى دارد و وکلاى آن حضرت را که در اطراف پراکنده بودند، نام بردند.
این خبر به گوش عبیدالله بن سلیمان رسید. عبیدالله بن سلیمان در آن زمان اولین وزیر معتضد بود و کینه خاصى نسبت به شیعیان داشت، به همین علت همت گماشت که وکلای حضرت را بگیرد. سلطان معتضد عباسی گفت: «جستجو کنید ببینید خود این مرد (امام، (عج)) کجاست، زیرا این کار سختى است.»
عبیدالله بن سلیمان گفت: «وکلا را مى گیریم.» سلطان گفت: «اشخاصى را که نمى شناسند به عنوان جاسوس با پول نزد آنها مى فرستیم، هر کس از آنها پولى قبول کرد، او را مى گیریم.»
در همان زمان توقیعى از ناحیه مقدسه امام زمان (ع)، صادر شد که هیچ کس از وکلا چیزى از مردم نپذیرند و از آن امتناع ورزند و خود را بى اطلاع نشان دهند. مردى ناشناس به عنوان جاسوسى نزد محمدبن احمد قطان آمد و در خلوت به او گفت: «مالى همراه دارم که مى خواهم آن را به امام برسانى.» محمد گفت: «اشتباه کردى، من از این موضوع خبرى ندارم.» جاسوس همواره مهربانى و حیله گرى مى کرد، ولى محمد بن احمد تجاهل مى نمود. به همین ترتیب هر جاسوسى نزد وکلاى حضرت فرستادند، وکلا از پذیرفتن آنان و اموالشان خوددارى کردند، چرا که موضوع از قبل به اطلاع آنها رسیده بود.

منـابـع

ابن بابویه- کمال الدین- صفحه 442

محمدباقر مجلسی- بحارالانوار- جلد 51 صفحه 310

ثقةالاسلام محمدبن یعقوب کلینی- اصول کافی- باب‏ مولدالصاحب- حدیث 30 صفحه ‏467

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها