تأثیر ایمان و کفر فاعل
فارسی 3077 نمایش |ممکن است گفته شود، بر اساس قانون فراگیر علیت هر کس تلاش کند نتیجه کوشش و رنج خود را خواهد دید و دستیابی به نتیجه ربطی به ایمان و کفر فاعل ندارد؛ هر که از علوم تجربی بهره مند بود از طبیعت بهره می برد و ربطی به حسن و قبح افعال وی ندارد. پاسخ این است: قانون علیت هم چنان که در مورد مزبور کاربرد دارد، جهان طبیعت را به ماورای طبیعت پیوند می دهد؛ زیرا هر موجودی که هستی آن عین ذاتش نیست نه می تواند به خود متکی باشد و نه به مانند خود و ناگزیر باید بر چیزی تکیه داشته باشد که هستی محض است. نظام علیت که بستر شبهه است ما را به خدایی که مبدأ کلی و سرچشمه ی هستی ها که هستی او عین ذات اوست راهنمایی می کند و می گوید: بین موجود ممکن و عمل او و بین خداوند رابطه ای عینی برقرار است. اگر کسی اندیشه و کردار نیک داشته باشد همه آن ها از مهر و فیض اوست. جهان طبیعت و همچنین ملکوت و حقایق همه اشیای عالم به دست باکفایت و پرقدرت اوست. بدیهی است بدون باران، درختان و گیاهان به ثمر نمی نشیند: «و ألو استقاموا على الطریقة لأسقیناهم ماء غدقا* لنفتنهم فیه و من یعرض عن ذکر ربه یسلکه عذابا صعدا؛ و اگر [جن و انس] در راه درست پایدارى کنند، قطعا آبى گوارا بدیشان مى نوشانیم [و روزى فراوان به آنان مى دهیم]* تا آنها را در این [نعمت فراوان] بیازماییم. و هر کس از یاد پروردگار خود روى بگرداند، وى را در عذابى روز افزون بکشاند» (جن/ 16-17).
کسى که در طریق مستقیم قدم زند خداوند روزى وى را وسیع می گرداند و امور معاش وى منظم می گردد زیرا که آب سبب زیادى نعمت می گردد و ظاهرا مقصود کسانى می باشند که ایمان آورده بودند که اگر آنان بر طریق مستقیم شریعت استقامت نمایند آنها را سیراب می گردانیم و نظیر این آیه آیات دیگرى است مثل قوله تعالى در سوره اعراف آیه 96: «و لو أن أهل القرى آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الأرض؛ اگر اهل قریه ها و دهها ایمان مى آوردند و متقى و پرهیزکار میگشتند هر آینه براى آنان برکات زمین و آسمان را باز مینمودیم»، و درباره اهل کتاب فرموده: «و لو أنهم أقاموا التوراة و الإنجیل و ما أنزل إلیهم من ربهم لأکلوا من فوقهم و من تحت أرجلهم؛ و اگر اهل کتاب بپاى میداشتند توریه و انجیل و آنچه براى آنها نازل شده بود از طرف پروردگار آنها هر آینه از بالاى سر آنها و پائین پاى آنان خوراک آنها میرسید یعنى معاش آنها فراوان میشد» (مائده/ 66).
غیر اینها آیات بسیارى است که دلالت واضح دارد بر اینکه کسى که ایمان آرد و در طریق مستقیم توحید استقامت و پایدارى نماید علاوه بر فیوضات اخروى معاش زندگانى دنیاى وى نیز منظم میشود و صاحب عیش گوارا میگردد. و شاید سرش این باشد وقتى انسان مطیع امر حق گردید و با تمام قوا و مشاعر و اعضا خدمت گذار گردید و رضاى او را بر خواهشهاى نفسانى خود ترجیح داد و در روش بندگى و پیرو حقیقت متمرکز و ثابت قدم گردید آن وقت تمام موجودات که جند حق و لشگر او و مسخر امر تکوینى او میباشند، همگى مطیع وى و خدمت گذار او میگردند و همین طورى که او رو بحق آورده تمام موجودات نیز رو به او آرند و ما یحتاج زندگانى وى را و آنچه به اعتبار امور طبیعى محتاج به او است در دسترس او میگذارند و چون او بنفس قدسى خود سر اطاعت فرود آورده موجوداتى که به طفیل وجود او و براى خدمت گذارى وى پیدایش نموده و آفریده شده اند ذلیل و منقاد او می گردند این است تعویل آیه که فرموده اگر مردم استقامت می افتند و در طریق درستى پایدارى می نمودند از آب خوشگوارا معرفت و محبت خود آنان را سیراب می نمودیم و امور دنیاى آنان را نیز مرتب و منظم می گردانیدیم که بفراغت بتوانند بار خود را به منزل رسانند و در منزل امن و امان بیاسایند و چون حیات هر چیزى به آب است؛ چنانچه فرمود: «و جعلنا من الماء کل شیء حی؛ و هر چيز زنده اى را از آب پديد آورديم» (انبیاء/ 30).
این است که آنچه در اثر استقامت در طریق توحید از فیوضات و انواع کرم و بخشش به انسان میرسد تشبیه به آب خوشگوار فرموده و شاید مقصود از ماء معنى اعم اراده شده زیرا که آب مادى جسمانى حیات بخش بدن و طبیعت مادى است و آب رحمت که از سرچشمه فیض الهى تراوش نماید حیات بخش دل مرده انسانى است و محل پیدایش و جاى فرود آمدن آن قلبى است که با متانت و استقامت و پایدارى در طریق توحید و ایمان و تقوى همراه باشد کسى که طالب چشیدن آب رحمت و معرفت و محبت الهى است بایستى ایمان او با متانت و استقامت و بردبارى توأم گردد. به مجرد گفتن شهادتین و اکتفاء نمودن بظاهر اعمال انسان هرگز از آب معرفت و محبت حق تعالى سیراب نخواهد شد. بعض مفسرین گویند مقصود از آیه این است که وقتى جن و انس در طریق کفر استقامت نمودند، ما به آب فراوان ارزاق آنان را فراوان می گردانیم تا آنچه در باطن آنها نهفته بروز و ظهور نماید و شاید بر این قول آیات دیگرى است مثل آنکه در سوره انعام آیه 44 فرموده: «فلما نسوا ما ذکروا به فتحنا علیهم أبواب کل شیء حتى إذا فرحوا بما أوتوا أخذناهم بغتة فإذا هم مبلسون؛ پس چون فراموش کردند آنچه را که (پیمبران) آنان را متذکر نمودند میگشائیم براى آنان درهاى هر چیز را تا وقتى که آنها فرحناک شدند بآنچه بآنها عطا شده یک دفعه از آنها میگیریم پس در آن هنگام آنان مأیوس می گردند». و این آیات منافى نیست با آن آیه که فرموده: «و من أعرض عن ذکری فإن له معیشة ضنکا؛ کسى که اعتراض کند از یاد پروردگار من محققا زندگانى وى ناگوار می گردد» (طه/ 124). زیرا که زندگى گوارا فقط بمال و فراوانى نعمت جسمانى و ریاست و مقام دنیوى نیست آن کسى که بتارگى قلب مبتلا و صفات حیوانى هر آنى وى را بطرفى میکشاند و آنى وى را راحت نمیگذارد پس چنین کسى عیش وى منقص و در زندگانى ناراحت است.
و اعراض از ذکر خدا لازمه استقامت نداشتن بر طریقه است، و اصل در سلوک عذاب هم همین است، و به همین جهت بجاى اینکه ملزوم را بیاورد و بفرماید: «و من لم یستقم على الطریقه یسلکه...»، لازمه آن را ذکر کرد، تا به این وسیله بفهماند سبب اصلى در دخول آتش همین اعراض از ذکر خداست. و همین معنا نیز علت التفاتى است که از تکلم مع الغیر (ما به ایشان آب بسیار مى دهیم) به غیبت، (ذکر ربه) بکار رفته، وگرنه مقتضاى ظاهر این بود که بفرماید: «و من یعرض عن ذکرنا نسلکه...»، خواست تا با ذکر کلمه رب بفهماند صفت ربوبیت مبدأ اصلى عذاب کردن معرضین از یاد خداست، و به همین جهت به جاى جمله ی «ما چنین و چنان مى کنیم» فرمود: «پروردگارش چنین و چنانش مى کند» تا به مبدأ اصلى اشاره کند. بعضى از مفسرین جمله ی «یسلکه» را در بردارنده معناى «یدخل» دانسته و گفته اند: «یسلکه» در اینجا به معناى این است که او را به سوى آتش راه مى برد، و داخل آتش مى کند. و به همین جهت مفعول دوم گرفته، و گر نه فعل «یسلک» به خودى خود دو مفعول نمى گیرد. و معناى آیه روشن است.
به وسیله بادها درختان و گیاهان را تلقیح می کند و به وسیله ی باد ابرها را هدایت می کند و سرزمین های خشک را شاداب می سازد: «أولم یروا أنا نسوق المآء إلی الأرض الجرز؛ آیا ننگریسته اند که ما باران را به سوی زمین بایر می رانیم» (سجده/ 27). به فرمان خدا باران به صورت قطره از لابلای ابرها نازل می شود، نه به صورت نهر و آبشار، تا مراتع و مزارع از بین نرود: «فتری الودق یخرج من خلاله؛ پس دانه های باران را می بینی که از خلال آن بیرون می آید» (نور/ 43). بنابراین، نظام جهان را کسی اداره می کند که ملک و ملکوت هر چیز در دست قدرت اوست. بر این پایه، آنچه ملاک شبهه و اشکال بود، در حقیقت همان مناط پاسخ است. پس پیوندی ناگسستنی بین دعا، صدقه، صله رحم، معجزه و بین عوامل و اسباب طبیعی و ماورای طبیعی است و هیچ یک از محدوده ی قانون علی و معلولی خارج نیست و تنها حق تعالی است که به عنوان علت کل، و مسبب الأسباب همه این امور را اداره می کند. (گاهی بشر بر اثر غفلت و عوامل غیر فطری، علت های متوسط را می بیند و به علت اصلی و مبدأ کل و سرچشمه ی همه ی خیرات توجه ندارد). اگر آدمی با این نگرش به طبیعت بنگرد هنگامی که مثلا بزرگترین و مستحکم ترین سد و دیوار فلزی را به عنوان سد اسکندر می سازد خواهد گفت: «هذا رحمة من ربی؛ اين رحمتى از جانب پروردگار من است» (کهف/ 98). این تواضع و فروتنی، آموزشی است بزرگ به همه ی صاحبان دانش های تجربی و پژوهشگران جهان طبیعت و اگر از فضیلت این بینش محروم باشد و بر اثر تنگ نظری علمی فقط سبب مباشر و علت قریب را بنگرد چونان قارون می گوید: «إنما أوتیته علی علم عندی؛ من اينها را در نتيجه دانش خود يافته ام» (قصص/ 78).
منـابـع
جوادی آملی- تفسیر موضوعی- ج 5 صفحه 74
نصرت بیگم امین- مخزن العرفان- ج 14 صفحه 147
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها