غدیریه ابومحمد المنصور بالله

فارسی 5844 نمایش |

غدیریه

ابومحمد المنصور بالله قصیده ارزشمندى در مورد ولایت و از آن جمله «غدیر خم» دارد که در حدود 708 بیت است که ذیلا به همراه ترجمه قسمتهائی از آن آورده مى شود:
الحمد للمهیمن الجبار *** مکور اللیل على النهار
و منشئ الغمام و الأمطار *** على جمیع النعم الغزار
ثم صلاة الله خصت أحمدا *** أبا البتول و أخاه السیدا
و فاطما و ابنیهما سم العدى *** و آلهم سفن النجاة و الهدى
یا سائلی عمن له الإمامه *** بعد رسول الله و الزعامه
و من أقام بعده مقامه *** و من له الأمر إلى القیامه
خذ نفثاتی عن فؤاد منصدع *** یکاد من بث و حزن ینقطع
لحادث بعد النبی متسع *** شتت شمل المسلمین المجتمع
الأمر من بعد النبی المرسل *** من غیر فصل لابن عمه علی
کان بنص الواحد الفرد العلی *** و حکمه على العدو و الولی
و الأمر فیه ظاهر مشهور *** فی الناس لا ملغى و لا مستور
و کیف یخفى من صباح نور *** لکن یزل الخطل المحسور
ترجمه: «سپاس مخصوص خداى توانائى است که شب و روز را در پى یکدیگر مى آورد و ابرها و بارانها را بر روى زمین و جانداران مى باراند. سپس، درود خدا مخصوص احمد پدر زهرا و برادر بزرگوارش (على) و فاطمه و دو فرزندان و آلشان که سفینه نجات و هدایتند باد. اى کسى که از من درباره امام و رهبر بعد از رسول خدا و اینکه چه کسى را پیامبر اکرم جانشین و صاحب امرش تا قیامت قرار داده است، مى پرسى، گوش به اشعارم ده که از دل سوخته ام به خاطر حادثه اى که بعد از رسول خدا پیش آمده و وحدت مسلمین را بر هم زده است، تراوش کرده است: خلافت بلافصل بعد از رسول خدا طبق فرمان صریح خداوند، مال پسر عمش على بن ابى طالب است، و این حقیقت چنان مشهور و آشکار است که جاى هیچ شک و شبهه اى نیست، و چگونه ممکن است نور در روز مخفى باشد؟ لیکن آدم نابیناى تندرو مى لغزد و سقوط مى کند.»

شخصیت علی (ع)

شاعر نامبرده درباره شخصیت على بن ابیطالب (ع) چنین ادامه مى دهد:
و کان فی البیت العتیق مولده *** و أمه إذ دخلت لا تقصده
و إنما إلهه مؤیده *** فمن قلاه فالجحیم موعده
ثم أبوه کافل الرسول *** و مؤمن بالله و التنزیل
فی قول أهل العلم و التحصیل *** فهات فی آبائهم کقیلی
و أمه ربت أخاه أحمدا *** و اتبعته إذ دعا إلى الهدى
فکم دعاها أمه عند الندا *** و قام فی جهازها ممجدا
ألبسها قمیصه إکراما *** و نام فی حفیرها إعظاما
و مد للملائک القیاما *** حتى قضوا صلاتها تماما
و هو الذی کان أخا للمصطفى *** بحکم رب العالمین و کفى
و اقتسما نورهما المشرفا *** فاعدد لهم کمثل هذا شرفا
و زوجه سیدة النساء *** خامسة الخمسة فی الکساء
أنکحها الصدیق فی السماء *** فهل لهم کهذه العلیاء
الله فی إنکاحها هو الولی *** و جبرئیل مستناب عن علی
و الشهداء حاملو العرش العلی *** فهل لهم کمثل ذا فاقصصه لی
حوریة إنسیة سیاحه *** خلقها الله من التفاحه
و أکرم الأصل بها لقاحه *** فهل ترى إنکاحهم إنکاحه
و ابناه منها سیدا الشباب *** و ابنا رسول الله عن صواب
مرتضعا السنة و الکتاب *** فهل لهم کهذه الأسباب
هما إمامان بنص أحمدا *** إذ قال قاما هکذا أو قعدا
و خص فی نسلهما أهل الهدى *** أئمة الحق إلى یوم الندا
ثم أخوه جعفر الطیار *** إخوانه الملائک الأبرار
و عمه المرابط الصبار *** حمزة سیف الملة البتار
و ربنا شق اسمه من اسمه *** فمن له سهم کمثل سهمه
و هو اختیار الله دون خصمه *** و هو أذان ربنا فی حکمه
بلغ عن رب السما براءه *** و اختیر للتبلیغ و القراءه
و کان للإسلام کالمراءه *** فاجعل هدیت خصمه وراءه
اختار ذو العرش علیا نفسه *** جهرا و خلى جنه و إنسه
فرفضوا اختیاره لا لبسه *** و بدلوه باختیار خمسه
و هو الولی أی هذا السامع *** مؤتی الزکاة المرء و هو راکع
و الشاهد التالی فأین الجامع *** للقوم هل ثم دلیل قاطع
و هو ولی الحل و الإبرام *** و الأمر و النهی على الأنام
بحکم ذی الجلال و الإکرام *** و ما قضاه فی أولی الأرحام
و آیة قاضیة بالطاعه *** لله و الرسول ذی الشفاعه
ثم أولی الأمر من الجماعه *** فهی له قد فاز من أطاعه
و المصطفى المنذر و هو الهادی *** و هو له الفادی و نعم الفادی
فی لیلة الغار من الأعادی *** تحت ظلال القضب الحداد
یرمونه فی اللیل بالحجاره *** لعلها تبدو لهم أماره
فاتخذ الصبر لها دثاره *** و الموت إذ ذاک یشب ناره
حتى بدا وجه الصباح طالعا *** و قام فیهم ضیغما مسارعا
فانهزموا یمعر کل راجعا *** فاستقبل الأزواج و الودائعا
فأنزل الرحمن یشری نفسه *** لما ابتغى رضاءه و قدسه
أما یزیل مثل هذا لبسه *** و قد أراه جنه و إنسه
ترجمه: «تولدش در بیت العتیق (کعبه) بوده در صورتى که مادرش به این قصد، در آن وارد نشده بود، تنها خدایش او را تأیید کرد، و هر که او را خوار کند جهنم جایگاهش خواهد بود. پدرش سرپرست پیامبر اکرم بوده و طبق تحقیقات دانشمندان بى غرض، او به خدا و قرآن مؤمن بوده است. حال در پدران دیگران همانند او را نشان بدهید، و مادرش (فاطمه بنت اسد) تربیت برادرش احمد را به عهده داشت و هنگامى که او را به سوى حق و حقیقت خواند از او پیروى نمود. بارها رسول خدا او را مادر خود خواند و بعد از مرگ شخصا تجهیز او را به عهده گرفت و او را با جامه خود کفن کرد و در میان قبرش به احترام او خوابید و همه فرشتگان تا پایان نمازش ایستاده بودند. او به حکم پروردگار عالمیان برادر رسول خدا بوده آنها از نور واحدى هستند و براى دیگران چنین شرافتى نیست. او همسر سیده نساء عالمیان است که پنجمین فرد از پنج تن اهل کساء است که ازدواج او با على در آسمان بسته شده است و آیا براى دیگران چنین افتخار و عظمتى مى یابید؟
خدا در ازدواج او صاحب اختیار بوده و جبرئیل نیز از ناحیه على نیابت داشته و حاملان عرش خدا نیز شاهد این ازدواج مقدس بوده اند، حال اگر چنین واقعه اى براى دیگران، سراغ دارید برایم نقل کنید؟! زهرا حوراى انسیه اى است که خدا او را از سیب بهشتى خلق فرموده است و معلوم است که از چنین ریشه پاکى که دیگران از همانندش محرومند چه فرزندانى به وجود خواهند آمد؟ دو فرزند على از زهرا دو آقاى جوانان اهل بهشتند و به حق فرزندان رسول خدا به شمار مى روند، آنان از کتاب و سنت شیر خورده اند، و آیا دیگران چنین اسباب پیروزى دارند؟ آنان به تصریح رسول خدا امامند زیرا آن حضرت فرموده است: «حسن و حسین چه قیام کنند و چه بنشینند امامند.» رسول خدا امامان حقیقى را که راهنمایان مردم تا روز قیامت هستند در نسل آنان قرار داده است.
برادر او جعفر طیار است که فرشتگان نیک سرشت برادران و مصاحبان اویند. و عمویش حمزه مرزدار شکیبا و شمشیر قاطع اسلام است. و خداى ما اسم او (على) را از اسمش (على) مشتق کرده است علیهذا چه کسى چنین سهمى دارد؟ و تنها او برگزیده خدا در اعلام حکم خدا و خواندن سوره برائت در مسجد الحرام در برابر انبوه مشرکین است نه دیگران. او تنها آئینه تمام نماى اسلام است و هیچ گاه دیگران چنین شایستگى را ندارند، خداوند صاحب عرش شخصا و به طور آشکار على را برگزید و جن و انس را در این کار دخالت نداد، اما مردم، انتخاب خدا را نادیده گرفته دیگران را جاى او برگزیدند، در صورتى که تنها او صاحب اختیار و ولى مسلمین است که در حال رکوع انگشتر به سائل داده است و با چنین گواه زنده اى چگونه دست از او کشیده و به سوى دیگران شتافتند؟ و تنها او ولى حل و عقد و امر و نهى بر بندگان خدا است و این کار تنها به دستور خداوند بزرگ صورت گرفته است نه آنکه پیامبر اکرم روى فامیلیت چنین عملى را انجام داده باشد. و این دستور خدا است که مى فرماید: از خدا و پیامبر و صاحبان امر اطاعت کنید. علیهذا بدیهى است هر کسى از او اطاعت کند رستگار خواهد بود.
رسول خدا منذر و على هادى است و او در لیلة المبیت با خوابیدن جاى پیامبر اکرم زیر باران تیر و سنگ که به سوى او پرتاب مى کردند ثابت کرد که قربانى خوبى براى رسول خدا است، او در این شب حساس که از هر سو بوى مرگ به مشام مى رسید تا به صبح شکیبائى پیشه کرد و هنگامى که هوا روشن گردید همانند شیر شرزه در میانشان آشکار گردید و آنان رنگ پریده و وحشت زده به سوى خانه هایشان برگشتند و خداوند آیه: «و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله؛ از ميان مردم كسى است كه جان خود را براى طلب خشنودى خدا مى‏ فروشد.» (بقره/ 207) را در حقش نازل فرمود و آیا چنین حقیقتى که خداوند آن را به جن و انس نشان داده هر گونه شک و شبهه اى را در مورد ولایت او از بین نمى برد؟»

شهسوار عرب

او در ادامه می گوید که:
أ لم یقل فیه النبی المنتجب *** قولا صریحا أنت فارس العرب
و کم و کم جلا به الله الکرب *** فاعجب و مهما عشت عاینت العجب
و اسمع أحادیث بلفظ الباب *** فی العلم و الحکمة و الصواب
و لا تلمنی بعد فی الإطناب *** فی حب مولای أبی تراب
و قال أیضا فیه أقضاکم علی *** و مثله أعلمکم عن النبی
و مثله عیبة علمی و الملی *** أنى یکون هکذا غیر الوصی
أ لم یکن فوق الرجال حجه *** نیرة واضحة المحجة
و علمهم فی علمه کالمجه *** فما تکون مجة فی لجه
أحاط بالتوراة و الإنجیل *** و بالزبور یا ذوی التفضیل
علما و بالقرآن ذی التنزیل *** فی قوله المصدق المقبول
بل أیهم قال له الحق معه *** و هو مع الحق الذی قد شرعه
هل جمع القوم الذی قد جمعه *** من علمه بخ له ما أوسعه
و هل علمت مثله خطیبا *** أو ناثرا أو ناظما غریبا
أو بادیا فی العلم أو مجیبا *** أو واعظا عن خشیة منیبا
و هو یقول علم التنزیلا *** منی و فیما نزلت نزولا
آیاته إذ فصلت تفصیلا *** یا حبذا سبیله سبیلا
و علم المجمل و المفصلا *** و محکم الآیات حیث نزلا
و ما تشابه و کیف أولا *** و ناسخا منها و منسوخا خلا
و هو الذی نأمن منه الباطنا *** فما یعد فی الأمور خائنا
و غیره لا نأمن البواطنا *** منه بحال فانظر التباینا
«آیا رسول خدا در حقش نفرمود که: تو شهسوار عربى؟ و چه بسیار خداوند وسیله او اندوه و بلا را (از رسول خدا و اسلام) دور فرمود؟ در شگفت باش و مادامى که زنده اى چیزهاى شگفت آور خواهى دید. وقتی که حدیث رسول خدا شهر علم و على در آنست را شنیدى دیگر مرا مورد ملامت قرار نخواهى داد که چرا در علاقمندى به مولایم اینقدر طولانى سخن مى گویم. و نیز رسول خدا درباره اش فرمود: داورترین و داناترین شما على است. و همانند همین گفته است فرموده پیامبر اکرم که: «او صندوق دانش و علم من است» و کجا غیر از وصى چنین مقامى را دارا است؟ آیا او حجت آشکار و دلیل روشن براى مردم و مافوق مردم نبود و دانش آنان در برابر دانش او به منزله قطره در برابر دریا نبود در صورتی که قطره کجا و دریا کجا؟! او به حق آگاهى درست به تورات و انجیل و زبور و قرآن داشته و محیط بر آنها بوده است. آیا درباره کدام یک از آنها رسول خدا فرموده است: على با حق است و حق با او؟ آیا دیگران آنچه را که او از دانش وسیع دارد، دارا هستند؟ پس درود بر او و بر دانش گسترده اش و آیا خطیب و نثر و نظم گو و واعظ و مشکل گشا و جوابگوى مشکلاتى چون او سراغ دارید؟ اوست که مى گوید: تنزیل و تأویل، مجمل و مفصل، محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ قرآن را به خوبى مى دانم و اوست که مى دانیم قطعا امین بر وحى و همه امور است و به غیر او چنین اطمینانى را قطعا نداریم.»

اهل بیت (ع)

در بخش دیگری از این قصیده چنین سروده است:
و فیه أوحى ذو الجلال هل أتى *** و زوجه إذ نذرا فأخبتا
فأطعما و أوفیا ما أثبتا *** یا حبذا هما و عودا أثبتا
و فیه جاءت آیة الإنفاق *** فی اللیل و النهار عن إطلاق
سرا و إعلانا من الخلاق *** حیث ابتغى تجارة فی الباقی
و آیة القنوت فی السجود *** فی اللیل و القیام للمعبود
فی حذر العقاب و الوقود *** و فی رجاء ربه الحمید
و هو المناجی بعد دفع الصدقه *** ثم غدت أبوابها مغلقه
فکانت التوبة عنهم ملحقه *** فأیهم کان على الحق ثقه
و حسبنا الله فتلک فیه *** و آیة الإیمان و التنزیه
و الفسق للولید ذی التمویه *** فأی ذم بعد ذا یأتیه
و آیة الوقوف للسؤال *** فی المرتضى حقا أبی الأشبال
و هو لسان الصدق شیخ الآل *** کم فیه من آیات ذی الجلال
و قبل جاءت آیة الإیذاء *** فیه بلا شک و لا امتراء
و لم یعاتب أبدا فی الآی *** لا بل له التشریف فی البداء
و قبل جاءت آیة السقایه *** و آیة الإیمان و الهدایه
فیه فأکرم ببداه آیه *** لیس له فی الفضل من نهایه
و آیة واردة فی الأذن *** فإنها فی السید المؤتمن
قولا أتى من صادق لم یمن *** حکما من الله الحمید المحسن
و کم و کم من آیة منزله *** فیه من الله أتت مفصله
شاهدة على الورى بالفضل له *** فلیعل من قدمه و فضله
کآیة الود من الرحمن *** و هکذا کرائم القرآن
فیه کما قد جاء فی البیان *** عن أحمد عن ربه المنان
و آیة التطهیر فی الجماعه *** أهل الکساء المرتدین الطاعة
الآمنین من خطوب الساعة *** یا حبذا حبهم بضاعه
و الأمر بالصلاة فیهم نزلا *** خیر البریات الألى حازوا العلى
سفن النجاة الشهداء فی الملا *** بورک علما علمهم مفصلا
و قیل هم فی الذکر أهل الذکر *** نزل فیهم فاسألوا هل تدری
نعم أناسا أهل بیت الطهر *** أهل المقامات و أهل الفخر
و فیهم الدعاء للمباهله *** حیث أتى الکفار للمجادله
أکرم بهم من دعوة مقابله *** بالنصر لکن هربوا معاجله
هذا علی هاهنا نفس النبی *** و ولداه ابنا الرسول الیثربی
یا حبذا من شرف مستعجب *** یضی ء فی المجد ضیاء الکوکب
و قال فیه المصطفى أنت الولی *** و مثله أنت الوزیر و الوصی
و کم و کم قال له أنت أخی *** فأیهم قال له مثل علی
و هل سمعت بحدیث مولى *** یوم الغدیر و الصحیح أولى
أ لم یقل فیه الرسول قولا *** لم یبق للمخالفین حولا
و هل سمعت بحدیث المنزله *** بجعل هارون النبی مثله
و ثبت الطهر له ما کان له *** من صنوه موسى فصار مدخله
من حیث لو لم یذکر النبوه *** کانت له من بعده مرجوه
فاستثنیت و نال ذو الفتوه *** عموم ما للمصطفى من قوه
إن الکتاب للوصی قد حکم *** بأنه الإمام فی خیر الأمم
فمن یکن مخالفا فقد ظلم *** و قد أساء الفعل حقا و اجترم
قال فلی دلائل فی الآثار *** تواترت و انتشرت فی الأقطار
على إمامة الرجال الأخیار *** فأی قول بعد تلک الأخبار
فقلت إن کان حدیث المنزله *** فیها و أخبار الغدیر مدخله
فإنها معلومة مفصله *** أو لا فدعها لعلی فهی له
لا تجعلن خبرا عن واحد *** أو قول کل کاذب معاند
مثل أحادیث الإمام الماجد *** یوم الغدیر فی ذوی المشاهد
تلک التی تواترت فی الخلق *** و انتشرت أخبارها عن صدق
و نطقت فی الناس أی نطق *** إن علیا لإمام الحق
ترجمه: «و خداوند درباره او و همسرش فاطمه و فرزندانش سوره هل اتى را نازل فرمود آنگاه که نذر آنان مقبول افتاد در نتیجه مسکین و یتیم و اسیر را اطعام کردند و خود گرسنه ماندند. و آیه انفاق در شب و روز، پنهان و آشکار به خاطر رضاى خدا درباره او نازل گردید. و آیه عبادت براى خدا و سجده و قیام براى حق تعالى در حق او نازل گردید. و آیه وقوف براى سؤال بى شک در حق على پدر حسن و حسین نازل شده است. و اوست لسان صدق حضرت ابراهیم، و آیه ایذاء و آیه سقایه و ایمان و هدایت و آیه محبتى از رحمان و آیه تطهیر و امر به نماز در حق او نازل شده است. و «اهل ذکر» در قرآن، او و جانشینان دیگر پیغمبر اکرمند نه دیگران و آیه مباهله درباره او و دیگر از اصحاب کساء و پنج تن نازل شده است. و این على نفس پیامبر و فرزندانش فرزندان رسول خدایند و او چه شرافت و عظمت شگفت آورى دارد که از نور خورشید نیز روشنتر است. پیامبر اکرم بارها در حقش فرمود: «تو ولى و وصى و وزیر و برادر من هستى». و «هل سمعت بحدیث مولى یوم الغدیر و الصحیح اولى؛ و آیا حدیث مولى را در روز غدیر شنیدى که صحیح آن اولى است.» (یعنى منظور از مولى اولى به تصرف است) آیا رسول خدا درباره او چنان نگفت که جاى شبهه اى براى مخالفان باقى نماند؟ و آیا حدیث منزلت را شنیده اى که در این حدیث پیامبر اکرم آنچه را که هارون نسبت به موسى داشته جز نبوت که امید مى رفت براى هارون باشد، براى على اثبات فرموده است. قرآن درباره وصى پیامبر اکرم حکم کرده که او امام در میان بهترین امتها است. پس هر کس مخالفت کند ستم و کار بدى کرده است. یکى گفت: دلائل فراوانى در مورد امامت و پیشوائى مردان نیکوکار (خلفاء) دارم، با این همه دلائل چه مى گوئید؟ گفتم: اگر حدیث منزلت و غدیر در میان آنها باشد کافى است در صورتى که این احادیث مربوط به على بن ابیطالب (ع) است و بدون اینها دلائل تو علیل است. تو هیچ گاه خبر واحد و یا گفته دروغگوى معاند را همانند حدیث رسول خدا در روز «غدیر» در برابر همه مردم قرار مده که این حدیث متواتر و میان مردم چنان مشهور است که جاى هیچ گونه شکى درباره آنان نیست و رسول خدا رسما در میان مردم فرمود: على امام بر حق است.»

شرح حال المنصور بالله

ابو محمد منصور بالله امام حسن بن محمد بن احمد بن یحیى بن یحیى بن یحیى یکى از امامان زیدیه در یمن و یکى از بزرگان آنها است او در علم حدیث و ادب و شعر مقام ارجمندى دارد و در علم مناظره و جدل معروف است. و کتاب بزرگ و ضخیمش «انوارالیقین» که در شرح همین قصیده نوشته بیان گر شخصیت علمى اوست. او در ایام «مهدى احمد بن حسین» از اجله علما به شمار مى رفت و درباره او اشعارى سروده که از آن جمله است شعرى که سلامتى او را تهنیت گفته است (چنانکه گفته شده: یوسف بن عمر پادشاه یمن یا معتصم عباسى ابو احمد عبدالله متوفى در سال 656 ه دو نفر را تحریک کرده بود او را بکشند، آنها نیز بر او حمله کردند و مجروحش نمودند، اما اطرافیانش آنها را گرفته و کشتند و او از این ماجرا جان به سلامت برد، بعد از این واقعه ابو محمد منصور شعر مفصلى درباره امام مهدى احمد بن حسین سرود و نجاتش را از این حادثه به او تبریک گفت). ابو محمد منصور بالله در سال 596 ه متولد شد و بعد از قتل امام احمد بن حسین به عنوان امامت با او بیعت شد و دعوتش در سال 657 ه بوده و در شهر «رغافه» از شهرهاى «صعده» در محرم سال 670 ه وفات یافته است. شرح حال او در کتاب «نسمة السحر فیمن تشیع و شعر» آمده است.

منـابـع

عبدالحسین امینی نجفی- الغدیر- جلد 5 صفحه 652، جلد 10 صفحه 322

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد