اسلام جیفر و دومین نامه پیامبر به زمامداران عمان
فارسی 4306 نمایش |مجلس سری مشورت جیفر با برادرش عبد:
عمرو ابن عاص که از سوی پیامبر (ص) ماموریت یافته بود تا نامه حضرت را به زمامدار عمان برساند وقتی عکس العمل جیفر را در برابر این دعوت دید تصمیم گرفت به سوی مدینه بازگردد. زمامدار عمان، جیفر چون از تصمیم عمروبن عاص مبنی بر حرکت بسوی مدینه مطلع شد شبانه مجلسی ترتیب داد و با برادرش عبد به مشاورت و تبادل افکار پرداخت و این دو برادر قدری درباره مصالح عامه و منافع شخصی دینی و دنیوی خود اندیشه کردند، در این مجلس تصمیم گرفته شد که هردو دین مقدس اسلام را پذیرفته و پیش از حرکت عمروعاص به جانب مدینه تبعیت و پیروی خود را از پیغمبر اعلام کنند. چون صبح شد جیفر کسی را نزد عمروعاص فرستاد و او را احضار نمود و تصمیم خود را به وی گفت و با برادرش عبد در حضور سفیر محمد (ص) کلمه توحید و شهادتین را گفتند و به دین مقدس اسلام و آیین قرآن داخل شدند و گروهی از مردم عمان هم در همان روز مسلمان شدند. عمروعاص بر حسب دستور و فرمانی که از پیغمبر اسلام داشت به اخذ زکات مشغول شد و آن چه از زکات از اغنیاء می گرفت در میان فقراء و مستمندان تقسیم می کرد. زمامدار عمان نیز در این کار نماینده پیغمبر را کمک می کرد و مخالفین را شدیدا مورد مؤاخذه قرار می داد. عمروعاص موضوع را به پیامبر گزارش داد، ولی مأمور شد که در عمان اقامت و توقف کند. عمروعاص در عمان بود که حضرت، رحلت فرمود و پس از استقرار خلافت ابوبکر تابع دستور وی بود و به حکم او در یمن حکومت کرد.
دومین نامه پیغمبر به زمامداران عمان:
عمروعاص مسلمان شدن جیفر و عبد و زمامداران عمان را به پیغمبر اسلام اطلاع داد و حضرت، نامه ای به عنوان امان و دستورالعمل برای زمامداران و اهل عمان نوشت، چنان که صاحب کتاب «الجمهرة» از کتاب «الاموال» ابوعبید نقل می کند:
«من محمد رسول الله لعباد الله الاسدیین ملوک عمان و اسد عمان و من کان منهم بالبحرین، انهم ان آمنوا و اقاموا الصلوة و آتوا الزکوة و اطاعوا الله و رسوله و اعطوا حق النبی صلی الله علیه و آله و سلم و نسکوا نسک المسلمین فانهم آمنون و ان لهم ما اسلموا علیه غیر ان مال بیت النار ثنیا لله و رسوله و ان عشور التمر صدقة و نصف عشور الحب و ان للمسلمین نصرهم و نصحهم و ان لهم علی المسلمین مثل ذلک و ان لهم ارحاء یطحنون بها».
«نامه ای است از محمد (ص) فرستاده پروردگار جهان برای بندگان خدا از طایفه اسد که ملوک عمان می باشند و هر کس از ایشان که در بحرین سکونت دارد، همانا اگر ایشان ایمان آورند و نماز را به پا دارند و زکات بدهند، خدا و رسولش را اطاعت کنند و حق پیغمبر را بدهند، متعبد و ملتزم به عبادات مسلمین گردند پس به تحقیق آنان در امان هستند و برای ایشان است هر آن چیزی که در موقع مسلمان شدن بر آن ها مسلط بودند و در تصرف آنان بود، جز اموالی که در آتشکده آنان است، که آن استثنائا مخصوص خدا و رسول اوست و همانا عشر (ده یک) خرما و نصف عشر از حبوبات گندم و جو، صدقه زکات است که باید بپردازند و برای مسلمین است بر عهده آنان که از یاری و نصیحت و خیرخواهی مضایقه نکنند، و برای ایشان است برعهده مسلمانان مثل و مانند همان شرط (نصیحت و خیرخواهی و کمک نمودن) و برای اهل عمان است آسیاب هایی که بدان ها آرد و آذوقه تهیه می کنند».
وضعیت عمان پس از رحلت پیغمبر (ص):
عمروعاص در عمان اقامت داشت و صدقات و زکات را اخذ می کرد که حادثه رحلت پیغمبر اکرم (ص) روی داد و پس از رحلت پیغمبر اسلام عده ای از مردم عمان با نظر به پاره ای از اغراض و تعصب فامیلی از دادن زکات خودداری کردند، مردی به نام لقیط ملقب به ذوالتاج دعوی نبوت و پیغمبری نمود و آنان را که مرتد شده بودند به دور خود جمع کرد و حزبی عظیم تشکیل داد و به مبارزه و مقاتله با جیفر و عبد (زمامداران عمان)، که دین اسلام را قبول کرده بودند قیام کردند و عمان و مسلمانان را مغلوب کرده و آنان را از عمان به کوهستان راندند. مسلمانان به کوهی پناهده شدند. خبر به ابوبکر رسید. سپاهی به کمک مسلمانان و زمامداران عمان به فرماندهی حذیفة بن محصن روانه کرد. حذیفه چون به سرزمین عمان رسید به جیفر نامه ای نوشت و در محلی موسوم به صحار به یکدیگر پیوستند و به دفع مرتدین پرداختند و جنگی عظیم درگرفت، پس از مقاتله زیاد، رهبر حزب شورشیان و مرتدین، یعنی لقیط ذوالتاج دستگیر و سپاه او شکست فاحشی خوردند و غنایمی به دست مسلمانان افتاد. عمانیان بعد از قضیه سرکوبی مرتدین تا زمان هارون الرشید از خلفاء و زمامداران اسلامی اطاعت کامل می کردند و تابع حکومت مرکزی اسلام بودند، در زمان رشید، عیسی بن جعفر بن سلیمان بن علی بن عبدالله بن عباس به حکومت و امارت عمان منصوب شد و با عده ای از بغداد به سوی عمان حرکت کردند، ولی در بین راه از هیچ عمل زشت و قبیح کوتاهی نکردند، آوازه فجایع و اعمال قبیح فرماندار جدید پیش از ورود خودش به شهر عمان رسید و مردم غیرتمند و مسلمان عمان ورود چنین فرماندار فاسق و جانی را که از هیچ امر قبیح و عمل زشتی پروا نداشت برخلاف شؤون و دستورات مسلمانی دانستند، با آن که از مرکز فرماندهی اسلام حکم صادر شده بود و ریاست عیسی بن جعفر به رسمیت شناخته شده بود، اما مردم عمان حکم مرکز را نادیده شمرده و از ورود فرماندار جدید شدیدا جلوگیری کردند و همراهان او را متفرق نموده و در اثناء این درگیری خود عیسی بن جعفر (فرماندار جدید) نیز کشته شد و شخصی را از مردم عمان به امارت و فرمانداری انتخاب کرده و از اطاعت هارون الرشید سرپیچدند و خود را مستقل ساختند.
منـابـع
محمد و زمامداران زمان
ابن الأثیر- الکامل فی التاریخ جلد 5
محمد طبری- تاریخ الرسل و الملوک جلد 2
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها