ناتوانی انسان در آوردن مانند قرآن
فارسی 3450 نمایش |قرآن ادعا می کند که سخنی عادى نیست، و این آیات تراوش مغز بشر نمى باشد بلکه وحى آسمانى است که از علم و قدرت بى پایان خداوند سرچشمه گرفته، و به همین جهت تحدى مى کند و تمام جهانیان را به مبارزه مى طلبد و با توجه به اینکه معاصران پیامبر (ص) و حتى اقوام که تا به امروز روى کار آمدند از انجام چنین چیزى عاجز ماندند و تن به آن همه مشکلات دادند اما اقدامى در راه معارضه با آیات قرآن انجام ندادند روشن می شود که چنین کارى اصولا از بشر ساخته نبوده و نیست، آیا معجزه چیزى غیر از این است این نداى قرآن هنوز در گوش ماست، و این معجزه جاویدان هم چنان جهانیان را به سوى خود مى خواند و تمام محافل علمى دنیا را تحدى مى کند نه تنها از نظر فصاحت و بلاغت یعنى شیرینى و جذابیت عبارات، و رسایى مفاهیم، بلکه از جهت محتوا، علومى که آن زمان از نظر انسانها پنهان بود، قوانین و مقرراتى که ضامن سعادت و نجات بشریت است، بیاناتى خالى از هرگونه تناقض و پراکنده گویى، تواریخى خالى از هر گونه خرافات و گزافگویى و مانند اینها.
قرآن در چند سوره دعوت به مقابله به مثل نموده است از جمله: «قل لئن اجتمعت الإنس و الجن على أن یأتوا بمثل هذا القرآن لا یأتون بمثله و لو کان بعضهم لبعض ظهیرا؛ بگو اگر تمام جن و انس اجتماع کنند تا کتابى همانند قرآن بیاورند، نمى توانند، اگر چه نهایت همفکرى و همکارى را به خرج دهند.» (اسراء/ 88)
«أم یقولون افتراه قل فأتوا بعشر سور مثله مفتریات و ادعوا من استطعتم من دون الله إن کنتم صادقین* فإلم یستجیبوا لکم فاعلموا أنما أنزل بعلم الله؛ مى گویند این آیات را به خدا افترا بسته (و ساختگى است) بگو اگر راست مى گوئید شما هم ده سوره ساختگى همانند آن بیاورید، و غیر از خدا هر کسى را مى توانید به کمک خود دعوت کنید، و اگر این دعوت را اجابت نکردند بدانید این آیات از طرف خدا است.» (هود/ 13- 14)
«أم یقولون افتراه قل فأتوا بسورة مثله و ادعوا من استطعتم من دون الله إن کنتم صادقین؛ مى گویند بر خدا افترا بسته، بگو سوره اى همانند آن بیاورید و هر کس غیر از خدا را مى توانید به یارى طلبید، اگر راست مى گوئید.» (یونس/ 38)
همانطور که ملاحظه مى شود قرآن با صراحت و قاطعیت بى نظیرى دعوت به مبارزه کرده، صراحت و قاطعیتى که نشانه زنده حقانیت است. قرآن با بیان بسیار قاطع و صریح تمام جهانیان و کلیه کسانى را که در پیوند آن با مبداء جهان آفرینش تردید داشتند دعوت به مقابله به مثل کرده است، نه تنها دعوت کرده بلکه آنها را تشویق و تحریک به مبارزه نیز نموده است و کلماتى در این آیات به کار برده که به اصطلاح به غیرت آنها برخورد نماید این کلمات عبارتند از: «إن کنتم صادقین؛ اگر راست مى گوئید.» «فأتوا بعشر سور مثله مفتریات؛ ده سوره ساختگى مثل آن بیاورید.» «قل فأتوا بسورة مثله... إن کنتم صادقین؛ اگر راست مى گوئید یک سوره ساختگى بیاورید.»
"و ادعوا من استطعتم من دون الله؛ غیر از خدا از هر کس مى خواهید دعوت کنید."
«قل لئن اجتمعت الإنس و الجن؛ اگر همه جهانیان دست به دست هم بدهند.» «لا یأتون بمثله؛ نمى توانند مثل آن را بیاورند.»
«فاتقوا النار التی وقودها الناس و الحجارة؛ از آتشى بترسند که هیزم آن بدنهاى مردم (گنهکار) و سنگها است.» (بقره/ 24) «فإن لم تفعلوا و لن تفعلوا؛ اگر مثل آن را نیاوردید، و هرگز نخواهید توانست.» (بقره/ 24)
با این تحریکها و تشویقها، و با اینکه می دانیم این مبارزه تنها یک مبارزه ادبى یا مذهبى نبود بلکه یک مبارزه سیاسى اقتصادى و اجتماعى بود، مبارزه اى بود که همه چیز حتى موجودیت آنها در گرو آن بود، و به عبارت دیگر: یک مبارزه حیاتى محسوب مى شد که مسیر و سرنوشت زندگى و مرگ آنها را روشن مى ساخت اگر پیروز مى شدند همه چیز داشتند، و اگر مغلوب مى شدند، باید از همه چیز خود دست بشویند.
با این حال اگر مى بینیم آنها در مقابل قرآن زانو زده اند و نتوانستند همانند آن را بیاورند. معجزه بودن قرآن روشنتر مى شود. قابل توجه اینکه این آیات منحصر به زمان و مکان خاصى نیست و تمام جهانیان و مراکز علمى دنیا را به سوى این مبارزه دعوت مى کند و هیچگونه استثنایى در آن وجود ندارد و هم اکنون نیز به تحدى خود ادامه مى دهد.
همه قرآن یا ده سوره یا یک سوره؟
همانگونه که گفتیم قرآن مجید در یک جا مخالفان را دعوت به آوردن مثل قرآن کرده است و در جاى دیگر به آوردن ده سوره همانند قرآن و در مورد دیگر به آوردن یک سوره مثل سوره هاى قرآن. به همین دلیل در میان گروهى از مفسران بحث شده که این تفاوت در تحدى و دعوت به مبارزه براى چیست؟ چرا یک جا همه قرآن و جاى دیگر 10 سوره و جاى دیگر یک سوره؟ در پاسخ این سؤال طرق مختلفى پیموده اند:
الف- بعضى معتقدند این تفاوت از قبیل تنزل از مرحله بالاتر به مرحله پائینتر است درست مثل اینکه کسى به دیگرى می گوید: اگر تو هم مثل من در فن نویسندگى و شعر مهارت دارى کتاب و دیوانى همچون کتاب و دیوان من بنویس بعد تنزل مى کند و مى گوید یک فصل مانند آن را و یا حتى یک صفحه مثل آن ارائه بده! ولى این پاسخ در صورتى صحیح است که سوره هاى اسراء و هود و یونس و بقره به همین ترتیب نازل شده باشد، البته آن با ترتیبى که در کتاب "تاریخ القرآن" از فهرست ابن ندیم نقل شده سازگار است. چرا که او مى گوید: «سوره اسراء سوره 48 و هود 49 و یونس 51 و بقره نودمین سوره است که بر پیامبر نازل شده.» اما متاسفانه این سخن با ترتیب معروفى که براى سوره هاى فوق در تفاسیر اسلامى آمده است سازگار نمى باشد.
ب- بعضى گفته اند گرچه ترتیب نزول سوره هاى فوق منطبق بر تنزل از مرحله بالا به مرحله پائین نیست، ولى مى دانیم که همه آیات یک سوره با هم نازل نمى شده چه بسا آیاتى که مدتى بعد نازل مى شد به دستور پیامبر (ص) به خاطر تناسبهایى که داشت در سوره قبل قرار داده مى شد. در محل کلام ما نیز ممکن است چنین باشد، و از این رو تاریخ سوره هاى فوق منافاتى با تنزل از مرحله بالاتر به پائینتر ندارد.
ج- احتمال دیگرى که براى حل این مشکل وجود دارد این است که اصولا واژه "قرآن" واژه اى است که به تمام و بعض قرآن هر دو اطلاق مى شود، مثلا در آیه اول سوره جن مى خوانیم «إنا سمعنا قرآنا عجبا؛ ما قرآن عجیبى شنیدیم.» پیدا است که آنها قسمتى از قرآن را شنیده بودند.
اصولا "قرآن" از ماده قرائت است، و مى دانیم قرائت و تلاوت، هم بر کل قرآن صادق است و هم بر جزء آن، بنابراین تحدى به مثل قرآن مفهومش تمام قرآن نیست و با ده سوره و حتى یک سوره نیز سازگار مى باشد. از سوى دیگر "سوره" نیز در اصل به معنى مجموعه و محدوده است، و بر مجموعه اى از آیات نیز تطبیق مى کند هر چند یک سوره کامل به اصطلاح معمولى نبوده باشد. و به تعبیر دیگر سوره در دو معنى استعمال مى شود یکى به معنى مجموع آیاتى که هدف معینى را تعقیب مى کند و دیگر یک سوره کامل که با بسم الله شروع و پیش از بسم الله سوره بعد پایان مى پذیرد.
شاهد این سخن آیه 86 سوره توبه است آنجا که مى فرماید: «و إذا أنزلت سورة أن آمنوا بالله و جاهدوا مع رسوله؛ هنگامى که سوره اى نازل مى شود که ایمان به خدا بیاورید و با پیامبرش جهاد کنید.» روشن است که منظور از سوره در اینجا همان آیاتى است که هدف فوق (یعنى ایمان به خدا و جهاد) را تعقیب مى کند هر چند قسمتى از یک سوره کامل باشد.
راغب نیز در کتاب مفردات در تفسیر آیه اول سوره نور "سورة أنزلناها." مى گوید: "اى جملة من الاحکام و الحکم." همانگونه که ملاحظه مى کنیم سوره را به معنى مجموعه اى از احکام تفسیر کرده است.
بنابراین فرق چندانى میان قرآن و سوره و ده سوره از نظر مفهوم لغت باقى نمى ماند یعنى همه اینها به مجموعه اى از آیات قرآن اطلاق مى گردد نتیجه اینکه تحدى قرآن به یک کلمه و یک جمله نیست که کسى ادعا کند من مى توانم مثل آیه «و الضحى؛ سوگند به روشنايى روز.» (ضحی/ 1) و آیه «مدهامتان؛ كه از [شدت] سبزى سيهگون مى نمايد.» (الرحمن/ 64) و یا جمله هاى ساده اى از قرآن را بیاورم، بلکه تحدى در همه جا به مجموعه اى از آیات است که هدف مهمى را تعقیب مى کند.
منـابـع
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 9 ص 42 - 46، جلد 1 ص 131
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها