دین از نظر دوركیم

فارسی 3602 نمایش |

دورکیم در کتاب صورت‏هاى ابتدایى حیات مذهبى اعلام داشت که مقصودش شناخت ابتدایى و ساده‏ ترین دینى است که تاکنون شناخته ‏ایم. دورکیم همچنین روش‏هاى بررسى ‏اش را مشخص کرد و از نظریات مذهبى روزگارش، به ‏ویژه تفکرى که دین را پدیده ‏اى ساختگى و موهوم معرفى میکرد، به شدت انتقاد کرد. او می‏پرسد که اگر دین یک خطا و توهم محض است، پس علت دوام آن طى قرون و اعصار چیست؟ ما باید ادیان را با ماهیتى نمادین در نظر آوریم تا به کنه آنها دست ‏یابیم. به گفته دورکیم اگر این کار را انجام دهیم، درخواهیم یافت که هیچ دینى ساختگى و عارى از حقیقت نیست. حتى ابتدایی ترین دین بیانگر نوعى حقیقت است، هرچند این حقیقت درست همان چیزى نباشد که باوردارندگانش تصور میکنند. دورکیم امیدوار بود در بررسى ساده و ابتدایى دین، پایدارترین و اساسى ‏ترین ویژگی‏هاى آن را بیابد، زیرا در صورت‏هاى تحول‏ یافته و پیچیده دین، روابط بین واقعیت‏ها را نمی‏توان پیدا کرد و خصوصا صورت‏هاى مذهبى این واقعیت‏ها گم میشود. به اعتقاد دورکیم از آنجا که دین یک پدیده اجتماعى است، پس مقولات بنیادى اندیشه بشرى نیز باید از جامعه سرچشمه گرفته باشد.

او همچنین یادآور میشود که انسان‏ها نیز بهره‏ اى از تقدس دارند. آنها به عنوان اعضاى کلان، دارنده توتم مقدس هستند و کسانى که خودشان را از تبار یک توتم مقدس می‏دانند، خودشان را نیز مقدس می یابند، زیرا نوعى نظام طبقه ‏بندى توتمى وجود دارد که هر کلان با طیفى از پدیده ‏هاى طبیعى پیوند یافته و همه چیزها نیز ضمن اتصال با یک توتم کلان، بهره‏ اى از تقدس می‏برند. به زعم دورکیم، از آنجا که این نظام طبقه‏ بندى توتمى، الگویى از سازمان اجتماعى است، سازمان اجتماعى کلان را باید قوه مولد مقولات بنیادین اندیشه دانست.

دورکیم این تقدس مشترک را به دلیل وجود ریشه ‏اى مشترک بین توتم‏ها می‏داند که «مانا» نامیده می‏شود. مانا نیرویى بالقوه و کاملا غیرشخصى و بى ‏نام و نشان است که پیوند مشترک تمام توتم‏هاست. در واقع توتم به جاى دو چیز مى‏نشیند: یکى همین نیروى شخصى و انتزاعى و یا اصل توتمى و دیگرى کلان. دورکیم از این مطلب نتیجه میگیرد که خدا و جامعه یکى هستند، زیرا یک توتم در زمانى واحد هم نماد خدا و هم نماد جامعه است. خداى کلان و اصل توتمى چیز دیگرى جز خود کلان نیستند که در تخیل بشر به صورت مرئى حیوان یا گیاه توتمى تشخص مى‏یابد و بازنموده می‏شود.

دورکیم جامعه را واقعیتى فى نفسه و تابع قوانین و نیازها و مقتضیات خاص خود می‏داند. او همیشه جامعه را بر فرد و هر چیز دیگرى اولى می‏داند و آن را ماهیتا حائز شرایطى می‏داند که طى آن فرد را بدون توجه به علایقش در خدمت می‏گیرد و فرد هر لحظه ناچار به تسلیم در برابر قواعد ذهنى و رفتارى ‏اى است که نه آنها را ساخته و نه به راستى مورد علاقه است، علایقى که گاه با اساسى‏ترین گرایش‏ها و غرایز او تعارض دارند. اما دورکیم این چیرگى جامعه بر افراد را بیشتر مبتنى بر اقتدار اخلاقى میداند تا فشارهاى مادى و فیزیکى، از این جهت وى فرامین جامعه را پایه اخلاق میداند. اخلاق محصول جامعه و همه کسانى است که احکام جارى در آن را تایید می‏کنند. در واقع افراد گوش به فرمان احکام افراد نیستند، بلکه مطیع امیال و فرامین جمع ‏اند، به همین جهت اخلاقى بودن کنش‏ها محصول گردن‏ نهادگى جمعى است. دین همچنین وضعیتى دارد. به نظر دورکیم، دین چیزى جز نیروى جامعه بر افراد نیست. دین نظامى فکرى است که افراد، جامعه را به وسیله آن به خودشان باز مى‏ نمایند و روابط مبهم و در ضمن صمیمانه ‏شان را با جامعه، از این طریق بیان می‏کنند، بنابراین دین نه یک توهم است و نه یک چیز اساسا ساختگى، بلکه واقعیتى است محصول جامعه.

اما دین از دیدگاه دورکیم نیز همانند نظر رابرتسون اسمیت فقط نظامى از باورداشت‏ها و مفاهیم نیست، زیرا دین نظامى کنش و در برگیرنده مناسک عملى نیز است. در واقع، این مناسک و مراسم مذهبى هستند که شور و شوق ایجاد میکنند و احساسات مذهبى را تقویت و تجدید می‏کنند. همچنین حس وابستگى به یک قدرت خارجى روحانى و اخلاقى را که در واقع همان جامعه است تشدید میکنند و موجبات حفظ و تحکیم همبستگى و انسجام اجتماعى را فراهم مى ‏آورند. از سوى دیگر، احساس عمیق سرخوشى و بهروزى ‏اى که حاصل انجام مناسک دینى است، تصورى از تحقق حقیقى اغراض مناسک را در نظر شرکت ‏کنندگان مراسم پدید مى‏ آورد که اتفاقا کاملا مجازى و غیرواقعى است، مناسکى که طبق پیش‏فرض باید وضعیت‏ خوشایندى را به ارمغان مى‏ آورد، یا از وقوع وضعیتى ناخوشایند جلوگیرى می‏کرد. به زعم دورکیم، آنچه شرکت‏ کنندگان گمان می‏کنند اتفاق مى‏ افتد، در حقیقت اتفاق نمى‏ افتد. از این دیدگاه، توجیه عملکردهاى راستین مذهبى را نه در اهداف آشکار ادیان، که در صورت‏هاى نامرئى و ذهنى انسان‏ها باید جست. تبیین کارکردگرایانه مناسک و مذهب، دورکیم را از جهتى به مارکس شبیه می‏سازد، با این تفاوت که اولى دین را به مفهوم شیرازه اجتماعى در نظر می‏گیرد، در حالى‏که دومى از آن به عنوان تریاک اجتماعى یاد میکند.

منـابـع

محمدرضا جواهرى دقيقى- مجله بازتاب انديشه شماره 10- مقاله دين از نگاه دوركيم- منبع مقاله: اميل دوركيم- صور ابتدايى حيات دينى- ص‏فحه 62

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد