رابطه دین و دنیا
فارسی 3494 نمایش |در آیات قرآن کریم صراحتا بیان شده است که واقعیت و حقیقت دین همان رویه و مسلکی است که پیامبر اسلام (ص) بر آن منسلک بوده و در آن مسیر ثبات قدم داشتند. یعنی همان سنتی است که پیامبر (ص) و پیشوایان دینی در زندگی بدان عمل می کردند. از مجموع آیات دین و شریعت، مفسرین چنین تلقی می کنند که دین همان مجموعه تعالیم و سیره قولی و عملی صاحبان دین برای رسیدن به سعادت دنیا و آخرت را گویند. در سده اخیر برخی نواندیشان و روشنفکران دینی معتقدند دین از دنیا جداست و آنچه که اهداف مقدس انبیاء را تشکیل می دهد توجه به آخرت است. اینان از کتاب و سنت به گونه ای تحلیل و تفسیر می کنند که هرگز هیچ گونه ارتباطی بین دین و دنیا وجود ندارد، تعالیم و احکام دین برای آخرت انسانها نازل شده است نه برای اصلاح و آبادانی دنیا. قداست دینی را نباید با امور پست دنیوی آلوده کرد و در دست حاکمان و سیاستمداران قرار داد. به نظر می رسد که قائلین به تئوری جدایی دین و دنیا درک درست و کاملی از مفهوم دین و دنیا نداشته باشند و از ظاهر کلامشان پیدا است که افکار و عقاید آنان متأثر از قرآن و سنت نیست بلکه با مقدمات غلط به این نتیجه دست یافتند و دلایلی که اقامه کرده اند هیچ پایه و اساس عقلی و منطقی ندارد.
در اسلام دین و دنیا با هم در ارتباط می باشند و اکثر مفسرین به این موضوع اشاره نموده اند و با توجه به حقیقت دین و محتوای شریعت الهیه می توان ادعا کرد که هرگز همای سعادت در دنیا بر کسی بال نگشوده و سایه نمی افکند و مدال حریت و آزادی بر سینه انسانی آویخته نمی شود و تاج عزت در دنیا و عقبی بر سر احدی گذاشته نمی شود مگر اینکه آن شخص در قلمرو دین حرکت نموده و مطیع تعالیم آن باشد. به همین جهت این تلقی و برداشت قشری و سطحی از متون دینی که آن را بر دو محور خدا و آخرت محصور نمودن و آن همه تعالیم اخلاقی و اجتماعی در امور دنیوی را نادیده انگاشتن، به راستی تحلیل غلط و نادرستی است. چه اینکه اگر بعثت انبیاء و تشریع دین، برای هدایت و ارشاد آدمیان در نظام زندگی مادی نمی بود مفهوم و معنایی برای حیات حاصل نمی شد و غرض خلقتبی فایده و عبث می نمود و حق آن است که دنیا، در پرتو دین ارزش و هدف اصلی خود را پیدا می کند و آخرتی سعادتمند در کنار غایتمندی سالم دنیوی تحصیل می شود. به جهت این که آخرت، تافته جدا بافته ای از دنیا نیست بلکه نشئه ظهور و تجلی اعمال آدمیان از این دنیاست که دنیا صورت آن است. در واقع دنیا و آخرت ظاهر و باطن یک واقعیتند. بنابراین موضع دین درباره دنیا بسیار روشن است و کسی که با اسلام آشنا باشد و با متون دینی در ارتباط باشد می فهمد که اسلام کاملترین بینش را به انسان اعطا می کند و عمل به دستورات آن می تواند ضامن سعادت دنیا و آخرت باشد و این که تصور شود تعالیم دینی نسبت به دنیای مردم بی اعتنا است تصور ناصوابی است.
اگر دین را به معنای مجموعه احکام و تعالیم محکی از اراده الهی که بر پیامبران و انبیاء نازل شده بگیریم، نه فهم برخی از دینداران یا آنچه که خود می پنداریم و نیز شمولیت احکام آن را پذیرا باشیم و دنیا را در حیات مادی محصور و محدود ننموده بلکه مقدمه آخرت به شمار آوریم، شاید بتوان به عمق ارتباط آن دو، شناخت حاصل نمود. به همین جهت در فهم این ارتباط تصور چند پیش فرض لازم است:
1- ارائه معنای صحیح از دین که دارای حد مشترک، برای پیروان یک دین یا ادیان مختلف بوده باشد. مثل تعریف فوق یا نظیر آن.
2- درک و تصور صحیح از نقش آفرینی دین در تمام ابعاد حیات فردی و اجتماعی، اعم از جنبه های مادی و معنوی و آگاهی و معرفت حقیقی به اینکه، واضع و شارع آن از تمام نیازهای بشر شناخت کامل داشته و با توجه به آن احتیاجات، دین را تشریع نموده است.
3- معرفت حقیقی از دنیا و اعتقاد به این که ظواهر دنیا اعتباری است و باطن آن، حقیقی و ظاهر شدنی، نه این که دنیا را در ظاهر آن خلاصه کرده و از حقیقتش غافل بود. چنانچه تصور باطل بسیاری از انسانها در قبال دنیا همین است. «یعلمون ظاهرا من الحیاه الدنیا و هم عن الاخره هم غافلون؛ از زندگی دنیا ظاهری را می شناسند و آنها از آخرت بی خبرند.» (روم/ 7) یعنی فهم و درک ایشان به ظاهر حیات دنیاست در حالی که از آخرت و باطن دنیا بی خبرند.
4- آخرت تابع اعمال دنیوی انسان است و رهیافتهای دینی برای سعادت و کمال دنیا و آخرت هر دو می باشد و نیز برداشتهای افراطی و تفریطی صوفیان و دنیامداران از دنیا و آخرت تلقی ناصوابی است.
5- آخرین نکته جدا کردن حقیقت دین که مأخوذ از متون دینی است با مبانی فکری برخی از دین شناسان و یا عملکرد برخی از متدیننان می باشد.
با چنین بصیرت و بینشی می توان هم از دنیایی شدن دین و پوشش قرار دادن آن برای هر عمل شنیع و زشتی دوری کرد و هم از اعتقاد به خارج نمودن دین از امور دنیوی و مادی (سکولاریزیسیون) فاصله گرفت.
دین از دیدگاه اسلام مشتمل بر دو رکن مهم است.
الف) اعتقاد به خداوند یکتا و خالق و مدبر و ناظر و مسلط بر تمام جهان هستی، نه «ساعت ساز لاهوتی» که عالم را بیافریند و بر گوشه ای نشیند. تدبیر و تصرفش در جهان نیز بر اساس عدل و حکمت است.
ب) قوانین و برنامه های عملی برای چگونه زیستن، که خود نیز به دو بخش گزاره های اخلاقی و تکالیف و حقوق تقسیم می گردند.
تکالیف اسلامی شامل احکام عبادی و وظایف انسان در عرصه های حیات اجتماعی است و با ویژگی ها و قابلیت انعطافی که دارد بر جوامع گوناگون منطبق است. احکام اولیه ی آن به نیازهای ثابت و احکام ثانویه ی آن به مصالح و مفاسد متغیر توجه دارد؛ بنابراین، اسلام در تنظیم حیات بشری در قلمرو ارتباط با خویشتن، ارتباط با خدا، ارتباط با جهان هستی و دیگران، قوانین عملی و احکام مشخصی را وضع کرده است. به آیاتی در زمینه ی دخالت دین اسلام در مسائل اجتماعی توجه می کنیم: «أطیعوا الله وأطیعوا الرسول وأولی الأمر منکم؛ خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را نیز اطاعت کنید.» (نساء/ 59)
«و أعدوا لهم مااستطعتم من قوة؛ و هر چه در توان دارید از نیرو و اسب های آماده بسیج کنید.» (انفال/ 60) «و لقد بعثنا فی کل أمة رسولا أن اعبدوا الله واجتنبوا الطاغوت فمنهم من هدی الله ومنهم من حقت علیه الضلالة؛ و در حقیقت در میان هر امتی فرستاده ای برانگیخته ایم تا بگوید خدا را بپرستید و از طاغوت فریب گر بپرهیزید.» (نحل/ 36) «و کأین من نبی قاتل معه ربیون کثیر فما وهنوا لما أصابهم فی سبیل الله؛ و چه بسیار پیامبرانی که همراه او توده های انبوه، کارزار کردند؛ و در برابر آنچه در راه خدا بدیشان رسید، سستی نورزیدند و ناتوان نشدند.» (آل عمران/ 146)
«و نرید أن نمن علی الذین استضعفوا فی الأرض و نجعلهم أئمة و نجعلهم الوارثین؛ و خواستیم بر کسانی که در آن سرزمین فرودست شده بودند منت نهیم و آنان را پیشوایان مردم گردانیم و ایشان را وارث (زمین) کنیم.» (قصص/ 5) به طور کلی هر آیه و روایتی که در باب قضا، حدود، دیات، قصاص، امر به معروف و نهی از منکر، جهاد، مالکیت خصوصی، عمومی، دولتی، روش های تربیتی، محدودیت های اقتصادی، ویژگی های حاکم اسلامی و... است، دلیلی بر دخالت دین اسلام در صحنه ی اجتماع است.
حال اگر از منظر بیرون دین نیز به این مسئله توجه نماییم، به دخالت دین در امور دنیا پی خواهیم برد؛ زیرا دنیا و جهان طبیعت و نیز بهره گیری از قوای عقلانی، شهوانی، تخیلی و احساسی و غرایز حیوانی و خواسته های متعالی، مستلزم غفلت انسان است؛ خصوصا ارتباط من سفلای انسان با دنیا به این غفلت شدت می بخشد. در این جا نقش دین ظاهر می گردد و با ارائه برنامه ای دنیوی به انسان امکان می دهد که هم در دنیا زیست کند و هم گرفتار غفلت نشود.
به همین سبب آباد کردن دنیایی که مقدمه ی آباد کردن آخرت است، از اهداف مهم دین و از مهم ترین اهداف ارسال انبیاست. اهل دانش واقفند که مهم ترین پرسش روزگار ما کیفیت اجتماع این دو پدیده است؛ این که آیا ارزش های عالی با تعلقات زندگی ناچیز قابل جمع اند یا خیر؟ که البته از طریق آموزه های دینی اجتماعشان میسر است و با ارائه ی برنامه هایی برای حرکات و سکنات دنیای انسان، سعادت دنیا و آخرت او را تضمین می کند.
خداوند در آیات 1 تا 3 سوره هود می فرماید: «الر کتاب أحکمت آیاته ثم فصلت من لدن حکیم خبیر* ألا تعبدوا إلا الله إننی لکم منه نذیر و بشیر* و أن استغفروا ربکم ثم توبوا إلیه یمتعکم متاعا حسنا إلی أجل مسمی و یؤت کل ذی فضل فضله و إن تولوا فإنی أخاف علیکم عذاب یوم کبیر؛ الر، این کتابی است که آیاتش استحکام یافته سپس تشریح شده، از نزد خداوند حکیم و آگاه (نازل گردیده است). (دعوت من این است) که جز الله را نپرستید، من از سوی او برای شما بیم دهنده و بشارت دهنده ام. و اینکه از پروردگار خویش آمرزش بطلبید، سپس به سوی او باز گردید تا به طرز نیکویی شما را تا مدت معین (از مواهب زندگی این جهان) بهره مند سازد، و به هر صاحب فضیلتی به مقدار فضیلتش ببخشد، و اگر (از این فرمان) رویگردان شوید من بر شما از عذاب روز بزرگی بیمناکم.»
خداوند در این آیات به دنبال این حروف مقطعه یکی از ویژگیهای قرآن مجید را با دو جمله بیان می کند، نخست اینکه "کتابی است که تمام آیاتش متقن و مستحکم است" و سپس شرح و تفصیل و بیان تمام نیازمندیهای انسان در زمینه زندگی فردی و اجتماعی مادی و معنوی، در آن بیان شده است «ثم فصلت» این کتاب بزرگ با این ویژگی از سوی خدایی که هم حکیم است و هم آگاه نازل شده است «من لدن حکیم خبیر» به مقتضای حکیم بودنش آیات قرآن را محکم، و به مقتضای خبیر و آگاه بودنش آیات قرآن را در بخشهای گوناگون، طبق نیازهای انسان بیان داشته است، چرا که تا کسی از تمام جزئیات نیازهای روحی و جسمی انسان با خبر نباشد نمی تواند دستورات شایسته تکامل آفرینی صادر کند.
در واقع هر یک از صفات قرآن که در این آیه آمده، از یکی از صفات خداوند سرچشمه می گیرد، استحکام قرآن از حکمتش، و شرح و تفصیل آن از خبیر بودنش. جمله دوم اشاره به این حقیقت است که این کتاب در عین وحدت، آن چنان شاخه ها و شعب فراوان دارد که تمام نیازهای روحی و جسمی انسانها را در زیر پوشش خود قرار می دهد، بنابراین در عین وحدت، کثیر است و در عین کثرت، واحد. چهار مرحله از مراحل مهم دعوت به سوی حق در ضمن چهار جمله بیان شده است که دو قسمت آن جنبه عقیدتی و زیر بنائی دارد، و دو قسمت جنبه عملی و رو بنائی: قبول اصل توحید و مبارزه با شرک و قبول رسالت پیامبر (ص) دو اصل اعتقادی است و شستشوی از گناه و تخلق به صفات الهی که سازندگی را به تمام معنی از نظر عمل دربر دارد، دو دستور عملی قرآن است، و اگر درست بیندیشیم تمام محتوای قرآن در این چهار بخش خلاصه می شود، این فهرستی است برای همه قرآن و برای تمام محتوای این سوره.
سپس نتیجه های عملی "موافقت" یا "مخالفت" با این چهار دستور را چنین بیان می کند: هر گاه به این برنامه ها جامه عمل بپوشانید خداوند تا پایان عمر شما را از زندگانی سعادتبخش این دنیا بهره مند و متمتع می سازد. «یمتعکم متاعا حسنا إلی أجل مسمی» و از آن بالاتر اینکه به هر کس به اندازه کارش، بهره می دهد و تفاوت مردم را در چگونگی عمل به این چهار اصل به هیچ وجه نادیده نمی گیرد، بلکه به هر صاحب فضیلتی به اندازه فضیلتش عطا می کند. «و یؤت کل ذی فضل فضله» و اما اگر راه مخالفت را پیش گیرید، و در برابر این دستورهای چهارگانه عقیدتی و عملی سرپیچی کنید، من از عذاب روز بزرگی بر شما بیمناکم همان روز که در دادگاه بزرگ عدل الهی حضور می یابید «و إن تولوا فإنی أخاف علیکم عذاب یوم کبیر» به هر حال بدانید که هر کس باشید، و در هر مقام و منزلتی قرار گیرید، سرانجام بازگشت همه شما به سوی خدا است. «إلی الله مرجعکم» و این جمله اشاره به اصل پنجمی از اصول تفصیلی قرآن یعنی مسأله معاد و رستاخیز است.
هنوز کم نیستند کسانی که گمان می کنند دین داری فقط برای آباد ساختن سرای آخرت و راحتی پس از مرگ است و اعمال نیک توشه ای است برای سرای دیگر و به نقش مذهب پاک و اصیل در زندگی این جهان به کلی بی اعتنا هستند، و یا اهمیت کمی برای آن قائلند. در حالی که مذهب پیش از آنکه سرای آخرت را آباد کند، آباد کننده سرای دنیا است، و اصولا تا مذهب در این زندگی اثر نگذارد تاثیری برای آن زندگی نخواهد داشت! قرآن با صراحت این موضوع را در آیات بسیاری عنوان کرده است و حتی گاه دست روی جزئیات مسائل گذاشته چنان که در سوره نوح از زبان این پیامبر بزرگ خطاب به قومش می خوانیم: «فقلت استغفروا ربکم إنه کان غفارا* یرسل السماء علیکم مدرارا* و یمددکم بأموال و بنین و یجعل لکم جنات و یجعل لکم أنهارا؛ من به آنها گفتم از گناهان خود استغفار کنید و با آب توبه آنها را بشوئید که خدا آمرزنده است، تا برکات آسمان را پی در پی بر شما فرو فرستد، و با اموال و فرزندان شما را یاری بخشد و باغهای سرسبز و نهرهای آب جاری در اختیارتان قرار دهد.» (نوح/ 9- 11)
بعضی پیوند این مواهب مادی دنیا را با استغفار و شستشوی از گناه منحصرا یک پیوند معنوی و ناشناخته می دانند، در حالی که دلیل ندارد برای همه اینها تفسیر ناشناخته کنیم. چه کسی نمی داند که دروغ و تقلب و دزدی و فساد شیرازه زندگی اجتماعی را به هم می ریزد؟
چه کسی نمی داند که ظلم و ستم و تبعیض و اجحاف آسمان زندگی انسانها را تیره و تار می کند؟ و چه کسی در این حقیقت شک دارد که با قبول اصل توحید و ساختن یک جامعه توحیدی بر اساس قبول رهبری پیامبران، و پاکسازی محیط از گناه و آراستگی به ارزشهای انسانی (یعنی همان چهار اصلی که در آیات فوق به آن اشاره شده) جامعه به سوی یک هدف تکاملی پیش می رود و محیطی امن و امان، آکنده از صلح و صفا آباد و آزاد به وجود می آید. به همین دلیل در آیات فوق پس از ذکر این چهار اصل می خوانیم: «یمتعکم متاعا حسنا إلی أجل مسمی؛ اگر این اصول را به کار بندید تا پایان عمر به طرز شایسته و نیکویی بهره مند خواهید شد.» (هود/ 3)
منـابـع
ناصر مکارم شیرازی- تفسير نمونه- جلد 9 صفحه 12
مهدی بازرگان- راه طى شده- صفحه 124
گیسلر- فلسفه دین- صفحه 192
عبدالحسین خسروپناه- گستره شریعت- صفحه 187
عبدالحسین خسروپناه- کلام جدید
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها