معنای ماده پرستی، ماده گرایی و ماده خواهی
فارسی 3204 نمایش |زمانی نسبتا طولانی است که در جوامع مشرق زمین، حتی جوامع مسلمین، به جهت عده ای از حوادث شکننده، مانند حملات مغول و خودکامگی طواغیت روزگاران نوعی تضاد آشنا ناپذیر ما بین ماده و معنی به وجود آمده است، این تضاد از احساس کاذب شکستی است که مردم این اقالیم در زندگی طبیعی در میدان ماده و مادیات که دست سلطه گران بوده است نموده اند!! در حدود دو قرن است که ادامه تصنعی این احساس شکست را سلطه گران خود کامه جوامع نیرومند دامن می زنند، تا آن را وسیله سوداگری های خود قرار بدهند، بنابراین می تواند گفت: جوامع مشرق زمین و مسلمین از احساس کاذب شکست شروع نموده و در مسیر احساس تلقینی و خودباختگی شرم آور در حرکتند! شگفتنی در اینست که مردم در این سامان با چشم خود می بینند که بعضی از جوامع امروزه دینا پس از تحمل شکست نابوده کننده (مثلا جنگ جهانی اول و دوم) بدون اینکه از ماده و مادیات قهر کنند، برخاستند و حتی جوامعی که آنان را شکست داده بودند، از نظر ترقیات و پیشرفت های مادی پشت سر گذاشتند و همچنان پیشاپیش آنان در حال تاختن هستند. این دو موضوع (ماده و معنی) برای خود انواعی و اقسامی دارند که علوم و معارف و حکمت ها، شناخت کیفیت و کمیت برقرار کردن ارتباطات با آنها را به عهده گرفته اند.
1- ماده پرستی: به نظر نمی رسد شخص عاقلی پیدا شود و با آگاهی از معنای ماده و حقیقت پرستش، ماده را بپرستد، زیرا ماده دارای آن جمال و جلال و قدرت و علم و محبت و دیگر صفات عالیه وجودی نیست که حتی محبت معمولی انسان را به خود جلب نماید، چه رسد به اینکه محبت شدید و شفیتگی و ایمان و پرستش انسان ها را برای خود به وجود بیاورد. و به همین علت ناچیز بودن ماده در برابر عظمت مقتضات و عوامل و اشتیاق روح است که تاکون ماده به عنوان ماده نه تنها پرستش انسان ها را به خود جلب نکرده است، بلکه حتی نتوانسته است علاقه و رغبت عاطفی آنان را برای خود به وجود بیاورد. البته موجوداتی مشخص از ماده، مانند بت هایی که با دست خود انسان ساخته شده و یا موجوداتی چشمگیر مانند آتش و خورشید، حتی بعضی از حیوانات، مور توجه روحانی گروه هایی از مردم در طول تاریخ قرار گرفته است، ولی این توجه روحانی در همه موارد به آن معنی نیست که پرستش نامیده شود، بلکه معمولا پرستش کنندگان به جهت یک امتیاز و عظمتی که از درون خود آن را در آورده و به آن موجودات مادی نسبت داده اند، آنها را مورد علاقه شدید یا به اصطلاح مورد پرستش قرار داده اند. و با توجه بیشتر در این پدیده می توانیم به این نتیجه برسیم که غالبا انی پرستش مربوط به هویت ذاتی خود آن مواد نبوده است، بلکه عمدتا وسیله تمرکز قوای دماغی برای دریافت حقیقتی مطلق بوده است که شاید حتی نامی ازآن به میان نیاورند. با این حال، ممکن است تنزل فکری بعضی از مردم به قدری باشد که واقعا حقیقتی دیگر را برای پرستش چیزی جز همان ماده مشخص سراغ نداشته باشند! که البته تنزل مغزی به این اندازه در اقلیت است، زیرا بسیار اندک اند مردمی که از پدیده با عظمت پرستش واقعی برخوردار باشند و آن را متوجه ماده و مادیات نمایند، زیر حرکتی که ماده را در مجرای تغییرات قرار می دهد و آن را از (بود) به (نبود) (از کون به فساد) می کشاد و ماده ای که خود حیات و جان انسان ها در معرض تزاحم و تضاد قرار می گیرد، نمی تواند مورد بحث و پرستش قرار بگیرد. مثلا ماده زلزله یا آتشفشانی به وجود می آورد و در صورت میکروب ها و دیگر عوامل بیماری انسان را روانه زیر خاک تیره می نماید. همین ماده است که به شکل سقف شکسته اطاق به مغز انسان فرد می آید و او را متلاشی می سازد و به صورت آتش در می آید و او را با بدترین عذاب خاکسترین می کند به صورت بمب اتمی در می آید و با دسته یک حیوان مادی پست از ماده، صدها هزار انسان را از شیر خوار گرفته تا کهنسالان ناتوان به خاک و خون می کشد.
2- ماده گرایی: منظور از ماده گرایی همان است که می گوید: هرچه هست ماده است و ورای ماده هیچ حقیقتی وجود ندارد، و این طرز تفکر برای برخی از مردم، مکتب تلقی شده و برای تفسیر و توجیه عالم هستی، هیچ واقعیتی را جر ماده و شئون آن نمی پذیرد! باید در این مورد به یک نکته بسیار مهم اشاره کنیم و آن اینست که کسانی دارای این طرز تفکر باشند، برای آنان پرستش هیچ معنایی ندارد چه پرستش ماده و چه پرستش غیر ماده. آنچه که برای آنان امکان پذیر است، اینست که با اشباع همه عوامل ادراکات خود(حواس و تعقل و اندیشه خود) به وسیله ماده و مادیات پدیده پرستش را به طور مستقیم منتفی بسازند، همانگونه که آدمی با گرفتن سوراخ های گوش خود، پدیده شنیدن را منتفی می سازد! با پوشاندن چشم خود، پدیده دیدن را منتفی می نماید، برای آنان کمال انسانی مطرح نیست تا خود را نیازمند قرار گرفتن در جذبه آن ببینند و با عشق و ایمان به کمال مطلق به تکاپو و مسابقه در خیرات و تحصیل ارزش ها بپردازند. مطلب دیگر اینکه اگر صاحبان این طرز تفکر عشق و علاقه ای به ماده می ورزند، نه برای اینست که خود ماده ذاتا قابل عشق و پرستش می باشد، بلکه برای اینست که ماده گرایی می توانند ولو به طور موقت تصنعی ندای وجدان و فطرت پاک خود را درباره خدا و ماورای طبیعت نشنیده بگیرند!!
3- ماده خواهی: منظور از ماده خواهی همانست که گاهی با عناوین دینا، دنیوی، دنیا پرستی و مادی گری و الحیاه الدنیا به عربی تعبیر می شود، و عبارتست از بسیج کردن همه استعدادها و فعالیت های مغزی و روانی برای به دست آوردن حداکثر آزادی در برخورداری از امور مادی دنیا، انی تفکر و رفتار از قرار دادن مالکیت یک قوطی کبریت به عنوان آرمان مطلق، گرفته تا گسترش مالکیت بر همه جهان هستی شامل می گردد.
مابا نظایر عبارات که «سودا گران عاشق سود بی نهایت هستند» بسیار مانوسیم با این اصل روانی بسیار مهم آشنایی داریم که من و شخصیت انسانی با استعداد انعطاف است پیش می رود، سه بیت مزبور در ذیل را برای توضیح اصل مزبور باید در نظر بگیریم:
ما چو خود را در سخن آغشته ایم ***از حکایت ما حکایت گشته ام
ای برادر تو همان اندیشه ای*** مابقی خود استخوان و ریشه ای
گربود اندیشه ات گل، گلشنی*** ور بود خاری تو همه گلخنی
بر مبنای همین اصل است که همه عواطف و احساسات اندیشه ها و اراده و تصمیم ها و تجسیم ها و نبوغ های آدم ماده خواه در استخدام من منقلب شده و تحول یافته به ماده و مادیات قرار می گیرد. او همه زیبایی ها و عظمت های قابل تصور در دو عالم درون و برون را در پول قابل تبدیل به مواد، و در مواد قابل تبدیل به پول می بیند!! عقل آدمی و همه منابع اسلامی این ماده خواهی را با شدیدترین وجه محکوم می نماید، زیرا اگر چه در این طرز تفکر، ماده و مادیات مورد پرستش قرار نمی گیرد، ولی از آن جهت که همه سطوح و ابعاد شخصیت آدمی از احساس آرمان مطلق بودن ماده و مادیات اشغال شده، و همه ارزش های والای انسانی جنبه فرعی پیدا کرده بلکه از افق درون آدمی ناپدید می گردند، لذا می توان گفت: در تنزل دادن و ساقط کردن شخصیت آدمی کمتر از ماده پرستی
نمی باشد.
اگر وضع روانی آدمی به این موقعیت برسد (که چنین مباد) نه تنها نمی تواند از لذایذ معقول و ارزش ها و عظمت ها برخوردار شود، بلکه حتی از لذایذ واقعی ماده و مادیات نیز محروم می ماند، زیرا همانگونه که گفتیم: این نوع مادی گری همه سطوح و ابعاد شخصیت آدمی را از احساس آرمان مطلق بودن ماده و مادیات اشباع می نماید، دیگر نه آرمانی در مغز و نه روان او می ماند و نه کمالی و نه احساس مسئولیتی. اینگونه حیوانات انسان نما با شخصیتی که به ماده مطلوب تحول یافته است، به همه مواد دنیا و ارزش ها و عظمت ها می نگرند، یعنی اگر شخصیت اینان به پول تحول یافته باشد، مغز آنان در اطاعت آن شخصیت درونی است که فقط پول را می بیند و پول را درک می کند و از واقعیات دنیا فقط پول را ملاک همه چیز می داند و بس.
منـابـع
محمدتقی جعفری- حکمت اصول سیاسی اسلام- صفحه 152-155
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها