رابطه زیبایی با حقیقت
فارسی 2855 نمایش |مفاهیم مختلفی از حقیقت موجود است که عبارتند از:
1-هر آن چه که موجود است و یا در جریان قوانین هستی به وجود می آید، حقیقت است.
2-حقیقت هر موجود واقعی است که ثباتی داشته باشد، زیرا در معنای حق، ثبوت وجود دارد.
3- حقیقت مانند حق، آن واقعیت است که برای شدن و بودن شایسته است.
4-حقیقت عبارت است از تطابق درک، که عمل قطب ذهنی است با واقعیت درک شده که شیء در جهان عینی می باشد.
هر چهار معنی برای حقیقت در دیدگاه معرفت مطرح است. در این مبحث همه معانی چهارگانه منظور ماست. با نظر به مطلوبیت ضروری حقیقت در ارتباطات چهارگانه انسان (ارتباط انسان با خویشتن، با خدا، با جهان هستی و با همنوعان خود) می توانیم بگوییم: نسبت حقیقت با زیبایی ها، نسبت اصل حیات انسانی با کیفیت لذت بار آن است. اصل حیات و تلاش برای ادامه آن، و احساس ضروری که در وجود و بقای آن وجود دارد، پایه اساسی و کیفیت های لذت بار حیات مانند غذای خوب، لباس خوب، مسکن خوب، فروع و عوارض خوشایند آن است.
توضیحی درباره چهار نوع زیبایی
ما باید چهار نوع زیبایی اساسی را در این مبحث در نظر بگیریم:
1-زیبایی محسوس
2-زیبایی نامحسوس طبیعی
3- زیبایی معقول ارزشی
4-زیبایی یا جمال مطلق
این تقسیم بندی در زیبایی را به بعضی از زیبا شناسان مغرب زمین نمی پذیرند و زیبایی را در همان قسم اول که محسوس و به وجود آورنده انبساط لذت بار حسی در همه مردم است منحصر می سازند. و بدان جهت که این زیبا شناسان کاری با دیگر شکوفایی ها و لذایذ معقول ناشی از انبساط های معقول جان آدمیان ندارند، ما هم کاری با آنان نداریم، بگذارید آنان در تنزل دادن درک و دریافت و احساسات برین آدمیان راه خود را پیش بگیرند و ما هم با تعهدی که به حق و حقیقت و جان های آدمیان سپرده ایم، به تلاش و تکاپو خود بپردازیم، و ضمنا این احساس را در دروان خود شهود می کنیم که روزی فرا می رسد که آنان از دوان تماشا به پایین خسته و درمانده می شوند و کورک پشت گردنشان که ناشی از لذت پرستی است شفا پیدا می کند و سر به بالا نموده، زیبایی های نامحسوس طبیعی و بالاتر از آن ها زیبایی های معقول ارزشی و بالاتر از همه آن ها، جمال مطلق را دریافت خواهند کرد.
رابطه زیبایی و حقیقت
نسبت حقیقت که بنا به تعریف اول (هر آن چه که موجود است و یا در جریان قوانین هستی به وجود می آید)، شامل همه اقسام چهارگانه زیبایی (زیبایی محسوس، زیبایی نامحسوس و زیبایی معقول ارزشی و جمال مطلق)، می شود اما این قضیه که «هر حقیقت به همین معنی که گفتیم (حقیقت با تعریف اول)، زیباست. باید ببینیم مقصود از زیبایی چیست؟ اگر مقصود زیبایی محسوس است که موجب انبساط لذت بار حسی است، پاسخ منفی است، زیرا اشکال و نمودها و افعال بسیار فراوانی در عرصه واقعیت ها به وجود می آیند که نه تنها موجب انبساط لذت بار حسی نمی باشند، بلکه تنفرآور و کراهت هم هستند. یعنی انسان در حال اعتدال روانی و مغزی،آن ها را در منطقه زشتی ها می بیند و از برقرار ساختن ارتباط با آن ها احساس زجر و نفرت می نماید. و اگر زیبایی را به معنای زیبایی نامحسوس طبیعی در نظر بگیریم، مانند زیبایی آزادی، و علم محض با قطع نظر از جنبه قداست آن، و زیبایی نمودهای قدر مشروط به این که در استحکام فساد قرار نگرفته باشند، این زیبایی هم، همواره با حقیقت بنا به تعریف اول منطق نیست، زیرا در عرصه واقعیت ها اشکال و نمودها و افعال بسیار فراوانی روی می دهند که زشت و نفرت آور تلقی می شوند. اما زیبایی به معنای سوم (زیبایی معقول و ارزشی)، مانند عدالت؛ حکمت، عفت، شجاعت و دیگر وارستگی های روحی، مسلم است که حقیقت به معنای اول با این زیبایی که ناشی از آگاهی و آزادی می باشد، ارتباط ندارد، مگر به این معنی که بگوییم یک روح آراسته با عدالت و حکمت و عفت و شجاعت و دیگر وارستگی های روحی نیز در عرصه وجود تحقق یافته و حصه ای از وجود را با زیبایی آراسته است. اما جمال مطلق، نیازی به اثبات این که او حقیقت واقعی را در عالی ترین کمال دارا می باشد، ندارد.
از این مباحث که درباره چهار نوع زیبایی با حقیقت به معنای اول مطرح نمودیم، مباحث مربوط به حقیقت به معنای دوم و چهار نوع زیبایی هم روشن می شود، با این تفاوت که در حقیقت به معنای دوم، حالت ثبات زیبایی نوع اول که عبارت است از زیبایی های حسی طبیعی که نمودهایی هستند در سطح طبیعت، پایدار نمی ماند و ثباتی ندارند، و زیبای های نوع دوم (زیبایی های نامحسوس طبیعی مانند آزادی محض)، اگر هم ثباتی داشته باشند، نسبی و محدودند، و فقط زیبایی های معقول و ارزشی و فوق همه آن که جمال مطلق ولم یزل ولم یزالی هستند، ثابت و پایدارند.
منـابـع
محمدتقی جعفری- زیبایی و هنر از دیدگاه اسلام-صفحه 163-161
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها