بحث درباره حدوث و قدم عالم در زمان امام صادق علیه السلام

فارسی 2602 نمایش |

از بحثهایی که در پایان سده نخست و آغاز سده دوم عصر امام صادق (ع) رونق داشته، بحث حدوث و قدم عالم است. آیا جهان نو پدید آمده یا دیرینه است؟ و نتیجه بحث در حادث یا قدیم بودن عالم به صفات حق تعالی باز می گردد که قدیم است یا حادث.
از جمله کسانی که درباره حدوث یا قدم از امام صادق پرسش کرده، ابوشاکر دیصانی است.
ابن ندیم، ابوشاکر را در شمار روسای متکلمانی نوشته است که در ظاهر خود را مسلمان می نمایاندند و در نهان زندیق بودند. نوشته اند روزی ابوشاکر به مجلس امام درآمد. نخست خاندان او را ستود، سپس گفت: اگر نام علما به میان آید به تو اشارت می کنند. ای دریای خروشان (دانش) به ما بگو دلیل حدوث عالم چیست؟
امام صادق (ع) پاسخ داد: نزدیکترین دلیل این است که به تو نشان می دهم. آنگاه تخم مرغی را خواست وگفت: این قلعه ای به هم پیوسته است. درون آن پوستی است نازک که سپیده ای چون سیم مذاب و زر روان را در برگرفته است. آنگاه می شکافد و صورتی چون طاوس از آن بیرون می آید. آیا چیزی جز آنچه می دانی بر آن افزوده شده؟
- نه
- این نشانه حدوث عالم است
-نیکو گفتی و خلاصه فرمودی. اما ما چیزی را جز از راه حواس پنجگانه نمی پذیریم.
سخن از حاسه های پنجگانه به میان آوردی، اما دریافت این حاسه ها اگر با دلیل همراه نباشد، در استنباط سود نمی دهد. چنان که در تاریکی جز با چراغ نمی توان راه رفت، با حواس محسوس را می توان یافت، اما برای آنچه به حس در نمی آید، دلیل عقلی باید.
دیگر از کسانی که در این باره از آن حضرت پرسش کرده، ابن ابی العوجاء است. عبدالکریم بن ابی العوجاء نیز خود را مسلمان می نمایاند، اما در باطن مانوی بود. محمد بن سلیمان که از جانب ابوجعفر منصور حکومت کوفه را داشت به سال 155 وی را گردن زد. چون کشته شدن خود را مسلم دانست گفت به خدا سوگند چهار هزار حدیث ساختم در آنها حلال را حرام و حرام را حلال و بر زبانها افکندم.
این ابن العوجاء نیز درباره حدوث یا قدم عالم با امام صادق (ع) گفتگویی چنین دارد: به چه دلیل جهان حادث است؟
- هر چیزی خرد یا بزرگ چون مانند آن را بدان بیفزایی بزرگتر می شود و معنی آن این است که آن چیز حالت نخستین خود را از دست داده است. اگر قدیم بود همچنان می بود و در آن تغییری پدید نمی آمد. و آنچه زوال می یابد و دگرگون می پذیرد رواست که باشد و یا نباشد. پس وجود آن پس از نبودن آن، آن را حادث نشان می دهد.
- گیریم چنین است، اگر آنچه هست بر همان حالت باقی می ماند (در آن تغییری پدید نمی آمد) چگونه حدوث آن را ثابت می کردی؟
- ما از این جهان که در آن هستیم سخن می گوییم. اگر جهان را برداریم و جهانی دیگر جای آن بگذاریم، این برداشتن و گذاشتن خود دلیل حدوث است. ولی پاسخ تو را به گونه ای دیگر می دهم. اگر آنچه هست همچنان بیندیشیم، اگر چیزی بر آنها افزوده می شد بزرگتر می بودند. در این صورت در آنها دگرگونی پدید می آمد و با پدید آمدن دگرگونی در آنان نمی شد قدیمشان خواند.

منـابـع

محمدتقی جعفری- زندگانی امام صادق- صفحه 50- 53

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها