بررسی حقیقت زهد در دوران امام صادق علیه السلام

فارسی 2897 نمایش |

در روزگار امام باقر و امام صادق (ع) کسانی بودند که حقیقت زهد را نمی دانستند یا می دانستند و برای جلب توجه مردم ظاهر را بر حقیقت ترجیح می دادند. جامه خشن می پوشیدند و پی کار نمی رفتند. و برکسانی که سیرت آنان را پیروی نمی کردند، خرده می گرفتند. یکی از این مردم محمد بن منکدر است. محمد از زاهدان زمان خود بود. از او روایت شده است که روزی گرم در بیرون مدینه محمد باقر را دیدم، چون مردی فربه بود بر دوش دو غلام خود تکیه داشت. با خود گفتم بروم و او را اندرز دهم. نزد وی رفتم و گفتم: «شیخی از بزرگان قریش در این ساعت در طلب دنیاست. اگر در این حال بمیری چگونه باشی؟»
او دستها را از دوش غلامان برداشت و گفت: «اگر مرگ من در این حال بیاید در طاعتی از طاعتهای خدا هستم، چرا که خود را از حاجت بردن به تو و مانند تو بازداشته ام. من هنگامی از مرگ می ترسم که مرا فرا رسد و در معصیتی باشم.» گفتم: «من خواستم تو را پند دهم، تو مرا پند دادی.»
روزی سفیان ثوری بر امام صادق (ع) درآمد. او را دید جبه ای از خز سیاه پوشیده، با شگفتی بدو نگریست. امام گفت: «سفیان با شگفتی بدین جبه می نگری؟»
«پسر رسول خدا! این پوشش تو و پدرانت نیست.»
امام فرمود: «ثوری! روزگار رسول خدا روزهای تنگدستی و مسکنت بود و این زمان، زمان فراوانی است.» آنگاه جبه را به یک سو زد، زیر آن جبه ای سپید پشمین بود. درازی قامت و آستین آن کوتاهتر از جبه خز که روی لباس پوشیده بود. سپس گفت: «ثوری این را برای خدا و آن برای شما می پوشم. آنچه برای خداست پنهان کرده ایم وآنچه برای شماست آشکار ساخته ایم.»
در تحت العقول پاسخ امام به سفیان چنین است: «از من بشنو و آنچه به تو می گویم فراگیر که اگر بر سنت و حق بمیری نه بر بدعت، برای دنیا و آخرت تو نیکوست. روزگار رسول (ص) روزگار سختی و تنگدستی بود. چون دنیا رو آورد سزاوارتر بدان نیکوانند نه فاجران، و مؤمنانند نه منافقان، و مسلمانند نه کافران. ثوری بر من چه خرده می گیری؟ به خدا بدین حالت که هستم از آن روز که به یاد دارم روز و شبی بر من نگذشته است که حقی از خدا در مالم باشد و باید آن را در جایی مصرف کنم و نکرده باشم.»
پس از گفتگوی امام با سفیان، گروهی از زاهد نمایان نزد او آمدند و گفتند: «سفیان در پاسخ تو درماند و نتوانست دلیل بیاورد.» امام فرمود: «حجت شما چیست؟»
-«حجت ما از کتاب خدا!»
-«بگویید چرا که پیروی کتاب خدا و عمل بدان از هرچیز سزاوارتر است.»
-خدا از یاران پیغمبر چنین خبر می دهد: «ویوثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصه ومن یوق شح نفسه فأولئک هم المفلحون؛  نسبت به آنچه به ايشان داده شده است در دلهايشان حسدى نمى‏ يابند و هر چند در خودشان احتياجى [مبرم] باشد آنها را بر خودشان مقدم مى‏ دارند و هر كس از خست نفس خود مصون ماند ايشانند كه رستگارانند.» (حشر/ 9)
-خدا کار آنان را ستوده است و نیزفرماید: «و یطعمون الطعام علی حبه مشکینا ویتیما واسیرا؛ و به [پاس] دوستى [خدا] بينوا و يتيم و اسير را خوراك مى ‏دادند.» (دهر/ 8)
ما بدین دو آیه بسنده می کنیم.
آنگاه یکی از آنان گفت: «ما ندیده ایم شما از خوردنیهای خوشگوار چشم بپوشید و با این همه از مردم می خواهید از مالهای خود دست بردارند تا شما از آن برخوردار شوید.»
امام گفت: «سخنانی را که سودی ندارد واگذارید، آیا شما با ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه قرآن که مردمی را گمراه ساخت و به تباهی افکند آشنایید؟»
-«برخی را آری! اما همه را نه.»
-«از همین جا به خطا درافتادید. آنچه درباره کسانی گفتید که خدا آنان را بر کار نیکوشان ستوده است، آنچه کردند کاری روا بود و از آن منعی نشده بود و پاداش آنان با خداست. اما خدا خلاف آن را فرموده است و امر او ناسخ کار آنان است. و در نهی خدای تبارک و تعالی رحمتی است بر مؤمنان، تا خود و نانخوران خود را زیان نرسانند که در میان آن نانخوران ناتوانان، خردسالان، پیرمردان. از کار افتاده، و زنان سالخورده اند که توانایی گرسنه ماندن ندارند. اگر مرا تنها قرص نانی باشد و آن را صدقه دهم آنان از گرسنگی خواهد مرد، برای همین این است که رسول خدا (ص) گفته است اگر کسی چند دانه خرما، یا پنج گرده نان یا چند دینار یا درهم داشته باشد، و خواهد آن را انفاق کند، بهتر آن است بر پدر و مادر خود انفاق کند، آنگاه بر خود و نانخور خود، آنگاه بر خویشاوندان و برداران مؤمن خود، آنگاه بر همسایه ها مستمند خود، آنگاه در راه خدا و مزد این از همه آنها کمتر است.»
و رسول خدا درباره مردی انصاری که هنگام مرگ پنج یا شش بنده را آزاد کرد و جز آن چیزی نداشت و او را کودکان خردسال بود فرمود: «اگر مرا از کار او آگاه می کردند نمی گذاشتم او را در گورستان مسلمانان به خاک بسپارند. خردسالانی را به جا گذاشته که باید سربار مردم باشند.»
سپس امام صادق فرمود: «پدرم از رسول خدا (ص) روایت کرد: از زنان که نانخور تواند آغاز کن، از نزدیک به نزدیک.» آنگاه قرآن سخن شما را رد می کند و از آن نهی می نماید که «و الذین اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یقتر وا و کان بین ذلک قوما؛ و آنان که چون انفاق می کنند نه اسراف می کنند و تنگ نمی گیرند و میان آن اعتدالی است.» (فرقان/ 67)
نمی بینید خدای تعالی آنچه شما ( مردم) رابدان می خوانید، نیز اسراف کنندگان راسرزنش کرده و در آیه های از قرآن گوید: «انه لا یحب المشرفین؛ زياده ‏روى مكنيد كه او اسرافكاران را دوست ندارد.» (انعام/ 141) و مردم را از اسرف بازداشته و میانه روی را سفارش کرده؟ آدمی نباید هر چه دارد در راه خدا دهد، آنگاه از خدا خواهد او را روزی رساند و دعایش پذیرفته شود که از رسول خدا (ص) حدیثی است: «دعای دسته ای از امت من پذیرفته نخواهد شد: مردی که بد پدر و مادر خود را خواهد، مردی که به کسی نفرین کند که مالش را بدو به وام داده و گواهی بر آن نگرفته و او آن مال را برده و مردی که بر زن خود دعای بد کنند، حالی که خدا اختیار او را به دستش داده، مردی که در خانه نشیند و پی روزی نرود و از خدا روزی خواهد. خدای عز و جل بدو گوید: بنده من! راه به دست آوردن روزی را بر تو نگشودم تا با تن درست پی روزی بروی و در بردن فرمان من معذور نباشی، و با دوش کسانت نگردی. آنگاه اگر می خواستم روزیت می دادم واگر می خواستم بر تو تنگ می گرفتم و تو معذور بودی و مردی که خدا او را مال فراوان دهد و او همه را خرج کند، سپس بگوید خدایا مرا روزی ده! خدا گوید تو را روزی فراخ ندادیم؟ چرا چنان که تو را فرمان داده ایم میانه روی نکردی؟ و اسراف نمودی حالی که تورا از آن نهی کرده بودم.
دیگر مردی که خدا را در بریدن از خویشاوندانش بخواند...
سرانجام به آنان می فرماید: ای گروه، بر آنچه خدا فرموده بسنده کنید و آن را که بر شما مشتبه است واگذارید. ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه قرآن و حلال و حرام خدا را فرا گیرید که آن شما را به خدا نزدیک می سازد و از جهل دور می دارد.»

منـابـع

علامه محمدتقی جعفری- زندگانی امام صادق- صفحه 67- 71

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها