شعر ناشیء صغیر درباره مظلومیت اهل بیت علیهم السلام
فارسی 3657 نمایش |علی بن عبدالله بن وصیف مکنی به ابوالحسن متولد به سال دویست و هفتاد و یک و متوفی به سال سیصد و شصت و پنج و بنقل مولف معجم الادباء مردی مجلسی کبودی خود را رسول فاطمه زهرا شناساند. و از احمد مزوق خواست تا شعر ناشی را که چند بیت آن در این جا نقل می شود بخواند و توجه کند.
بنی أحمد لکم یتقطع *** بمثل مصابی فیکم لیس یسمع
فما بقعه الارض شرقا و مغربا *** و لیس لکم فیها قتیل و مصرع
ظلمتم و قتلتم و قسم فیئکم *** و ضاقت بکم أرص فلم یحم موضع
عجبت لکم تفنون قتلا بسیفکم *** و یسطو علیکم من لکم کان یخضع
جسوم علی الوغاء ترمی و ارس *** علی اروس اللدن الذوا بل ترفع
کأن رسول الله أوصی بقتلکم *** و أجسامکم فی کل أرض توزع
(معجم الادباء ج 13 ص 293. وفیات الاعیان ص 51-53 الغدیر ج 4 ص 28)
ای فرزندان احمد دلم در مصیبت شما خون است و آنچه بر شما رفت از طاقت شنیدن بیرون.
در مشرق و مغرب زمین جایی نیست، جز که از در آنجا کشته ای و یا در خاک و خون آغشته ای است.
بر شما ستم کردند، شما را کشتند، و آنچه از آن شما بود بردند، و برایتان نهشتند، تا آنکه زمین بر شما تنگ شد و مردم آن با شما در جنگ.
از کار شما درشگفتم. به شمشیری که از آن شماست شما را می میرانند و آنان که زیردست شما بودند بر شما فرمان می رانند.
پیکرها بر خاک نرم تیره و واگذاشته و سرها بر نوک نیزه های گزان برافراشته.
پنداری سفارش رسول خداست که شما را از دم تیغ بگذرانند و هیچ سرزمینی را از پیکرهای شما بی نصیب ندارند.
منـابـع
سیدجعفر شهیدی- زندگانی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها- صفحه 202-203
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها