شعر ملک الشعرای بهار در رثای شهید خیابانی
فارسی 3781 نمایش |شاعر بلندپایه ملک الشعرا بهار در رثای شهید شیخ محمد خیابانی شعری سروده است که در دیوان او، جلد اول آمده است:
در دست کسانی است نگهبانی ایران *** کاصرار نمودند به ویرانی ایران
آن قوم، سرانند که زیر سر آنهاست *** سرگشتگی و بی سر و سامانی ایران
الحق که خطا کرده و تقصیر نمودند *** این سلسله در سلسله جنبانی ایران
در سلطنت مطلقه چندی پدرانشان *** بردند منافع زپریشانی ایران
نعم الخلفان نیز در این دوره ی فترت *** ذیروح شدند از جسد فانی ایران
پامال نمودند و زدودند و ستردند *** آزادی ایران و مسلمانی ایران
کشتند بزرگان را وابقا ننمودند *** بر شیخ حسین و به خیابانی ایران
(مقصود شیخ حسین خان مشهور به «چاکوتاهی» است، رئیس ایلات دشتی و دشتستان و مجاهد ملی معروف جنوب.)
گر خون خیابانی مظلوم بجوشد *** سرتاسر ایران کفن سرخ بپوشد
کشت آن حسن از بهر وطن، گردو سه کاشی *** کشت این حسن احرار وطن را چو مواشی
(حسن اول اشاره است به «حسن وثوق» که چند تن از یاغیان کاشی را کشت. حسن دوم، مراد «حسن مشیرالدوله» است.)
تقلید از او کرد و ندانست و خطا کرد *** آری در کهدان شکند سارق ناشی
این صاحب کابینه و آن والی تبریز *** صدری که چنین است چنانند حواشی
گه قتل مهین شیخ حسین خان را در فارس *** تصویب نمودند به صد عذر تراشی
گه بر سر تبریز دویدند و نمودند *** قانون اساسی را از هم متلاشی
در سایۀ قانون سر قانون طلبان را *** از تن ببریدند و نکردند تحاشی
آوخ اگر ارواح شهیدان به قیامت *** گیرند گریبان نژاد لله باشی
گر خون خیابانی مظلوم بجوشد *** سر تا سر ایران کفن سرخ بپوشد
دریوزه گری کوفت در صاحب خانه *** وانگاه برفت از اثر صاحب خانه
از کثرت تلبیس و ریا کرد بخود جلب *** چون گربۀ عابد نظر صاحب خانه
از بهر گدائی شد و چون خانه تهی دید *** بگرفت به حجت کمر صاحب خانه
دژخیم خیابانی ازین قسم به تبریز *** وارد شد و شد حمله ور صاحب خانه
با آنکه در افواه عوام است که مهمان *** من باب مثل هست خر صاحب خانه
این نره خران لگد انداز شترکین *** جستند به دیوار و در صاحب خانه
در خانۀ احرار شدند، از ره اصرار *** مهمان و بریدند سر صاحب خانه
گر خون خیابانی مظلوم بجوشد *** سر تا سر ایران کفن سرخ بپوشد
رندان بگمانشان که شکاری سره کردند *** وز قتل مهان، کار جهان یکسره کردند
روبه صفتان بین که چسان پنجۀ خونین *** از فرط سفه در گلوی قسوره کردند
آزادی را بلهوسان ملعبه کردند *** حریت را بیخردان مسخره کردند
راندند ز خون شهدا سیل و بر آن سیل *** از نعش بزرگان وطن قنطره کردند
قصری ز خیانت بنهادند و بر آن قصر *** از لخت دل سوختگان کنگره کردند
وانگه پی تنویر شبستان شقاوت *** از تیر جفا، سینۀ ما پنجره کردند
وز کینه شبانگاه، تجدد طلبان را *** کشتند و تو گوئی عملی نادره کردند
گر خون خیابانی مظلوم بجوشد *** سر تا سر ایران کفن سرخ بپوشد
جمعی پی ترحیم خیابانی مظلوم *** اجلاس نمودند نجیبانه درین بوم
رسم است که چون مرد مسلمان، پی ترحیم *** قرآن بدعا ختم کند امت مرحوم
جز آنکه مسلمان نبود یا که نباشند *** حکام مسلمان و مسلمانی مرسوم
چون مرده مسلمان بود و زنده مسلمان *** از ختم و عزا منع حرام آید و مذموم
این بلعجبی بین که بجد حمله نمودند *** بر مجلس ترحیم خیابانی مظلوم
بستند ره آمد و شد را به رخ خلق *** و ابداع نمودند ز نو قاعده ای شوم
غافل که ازین حرکت مذبوح، نگردد *** آزادی معدوم و ستمکاری مکتوم
گر خون خیابانی مظلوم بجوشد *** سر تا سر ایران کفن سرخ بپوشد
از آستی ار دست حقیقت به در آید *** این دستگه غیر طبیعی به سر آید
رخسار بپوشند وجیهان ریا کار *** گر چهر حقیقت ز پس پرده در آید
ای قاتل آزادی ایران به حذر باش *** زان لحظه که قاضی به سر محتضر آید
پر گیرد و در بارگه عدل بنالد *** این روح کزین کالبد خسته بر آید
ملت بود آن شیر که هنگام تزاحم *** چون بیشتر آزرده شود پیشتر آید
ای پیر مکن گریه که هنگام مکافات *** از روح جوان تو بر تو خبر آید
وی کودک نالان پدر کشتۀ مسکین *** زاری مکن امروز که روز دگر آید
گر خون خیابانی مظلوم بجوشد *** سر تا سر ایران کفن سرخ بپوشد
منـابـع
محمدرضا حکیمی- بیدارگران اقالیم قبله- صفحه 170-175
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها