تفسیر آیات قرآن در رابطه با حضرت نوح علیه السلام
فارسی 3876 نمایش |نسل آدم بعد از گذشت سالیانی چند رو به ازدیاد گذاشت و واضح است که آنها در زمینهای سرسبز و آباد کناره دو رود فرات و دجله و مرتفعات و جویبارهایی که از آنها سرچشمه می گرفتند یا در آنها می ریختند ساکن می شدند. در عهد نوح (ع) آبادانی و تمدن روی به پیشرفت نهاد طوری که احکام اسلامی که برای انسانهای اولیه در عصر حضرت آدم (ع) وضع شده بود، و به دنبال آن چه را که بر ادریس پیامبر (ع) برای تکمیل آن آمده بود، از انسانهای عصر نوح (ع) که در تمدن پیشرفتی کرده بودند رفع نیاز نمی کرد. چه، مردمان آن پیامبر، آرام آرام به پرستش بتهائی بنام «ود، سواع، یغوث، یعوق و نسر» روی آورده بودند. این بتها در اصل مجسمه هایی بودند که به یادگار پنج تن از شایستگان و نیکان قوم که بین عصر حضرت آدم (ع) و نوح پیامبر (ع) می زیسته اند تراشیده بودند، و بدین وسیله خاطرات آنها را گرامی می داشتند. شیطان از همین راه سود برد و ایشان را بر آن داشت تا نخست به آن هیکلها تبرک بجویند و رفته رفته به عبادت و پرستش آنها بپردازند و آنها را به عنوان خدایان کوچک در برابر «الله» به خدایی بپذیرند.
حضرت نوح (ع) نهصد و پنجاه سال در میان آن قوم درنگ کرد و ایشان را به عبادت و پرستش خداوند و عمل به احکام اسلام و ترک بت پرستی دعوت کرد، اما بر سرکشی و طغیان ایشان افزوده گشت. آنان پیامبرشان را به سختی آزار می دادند، و به او ایمان نمی آوردند، این بود که خداوند باران را از ایشان منع فرمود، زیرا حکمت رب العالمین بر این اقتضا داشت که امتهایی را که به تکذیب پیامبرانش بر می خاستند، به درماندگی و مشقت و زیان در اموال و انفس فرو گیرد، باشد که به خود آیند و به عذرخواهی در پیشگاه خدا برخیزند. نوح (ع) از ایشان خواست توبه کنند و به سوی خدا بازگردند و به آنان وعده داد که اگر چنان کنند خداوند بر کشتزار ایشان باران فراوان خواهد بارید، اما آنها برعکس بر عناد و انحراف خود افزودند و او را خوار شمردند و به آزار و اذیت او پرداختند. از آن جمله یکی از آنها فرزندش را نزد نوح می آورد و او را به فرزندش نشان می داد و می گفت: ای فرزند! اگر تو بعد از من زنده ماندی مبادا به این دیوانه ایمان بیاوری؟!
سرانجام براثر این عناد و خیره سری مستحق عذاب مهلک خداوند شدند، و نخست با عقیم شدن زنانشان عذاب الهی برآنها نازل شده آنگاه خداوند به نوح (ع) فرمان داد که به ساختن کشتی بپردازد. نوح فرمان برد و زیر نظر و تعلیم و راهنمایی خداوند آن را بساخت. آنگاه طوفان با جوشیدن آب از تنور که نشانه شروع طوفان بود آغاز گردید. تنور مزبور همانطور که ابن عساکر گفته در گوشه ای از مسجد کوفه قرار داشته است.
نوح (ع) مومنان به خود و برخی از جنبدگانی را که خدا فرموده بود، سوار بر کشتی کرد. سپس زمین از هر گوشه دهان گشود و آب سیل آسا از آن جوشیدن گرفت و بارانی شدید بارید. آب زمین را پوشانید تا آنجا که کشتی نوح را برداشت و آن را در امواجی به بلندی کوهها به پیش برد.
پسر نوح از سوار شدن برکشتی سر برتافت. نوح را شفقت پدرانه دل به درد آورد (شفقتی که همه افراد بشر دارا هستند) لذا پسر را مخاطب ساخته بانگ برداشت که:
«یا بنی ارکب معنا و لاتکن مع الکافرین* قال سآوی الی جبل یعصمنی من الماء قال لا عاصم الیوم من أمر الله الا من رحم و حال بینهما الموج فکان من المغرقین* فنادی نوح ربه فقال رب إن ابنی من أهلی و إن وعدک الحق و انت أحکم الحاکمین* قال یا نوح إنه لیس من أهلک إنه عمل صالح فلا تسألنی ما لیس لک به علم؛ ای پسرک من! همراه ما به کشتی سوار شو و با کافران مباش* پسر نوح گفت: من به کوهی پناه می برم که مرا از این آب نگهداری کند. نوح گفت: امروز هیچ چیزی جلوی امر خدا را نمی گیرد، مگر کسی که خدا بر او رحم آورد؛ و موج میان آنها حائل شد و او هم غرق شد* نوح پروردگار خود را ندا داد که: پروردگارا! پسرم از خانواده من است و وعده تو نیز حق، و تو از همه حکم گزاران بهتر حکم کننده ای* خداوند گفت: ای نوح! او در زمره خاندان تو نیست. او کار ناشایست می کرد، پس تو چیزی را که نمی دانی از من مخواه.» (هود/ 42- 46)
نوح که با خطاب الهی، به حقیقتی که از آن آگاهی نداشت واقف گردید و دانست که پسرش به خاطر کارهای ناروایش مستحق عذاب خداوند گشته است، عرضه داشت:
«رب انی أ عوذ بک اسألک ما لیس لی به علم؛ پروردگارا! من به تو پناه می برم از اینکه از تو چیزی بخواهم که به آن علم ندارم.»
خداوند هرکس را که بر کشتی نوح سوار نشده هلاک کرد، بعد از آن باران سیل آسا بند آمده و آب در زمین فرو رفت و انسانهایی که در کشتی بودند در سرزمین بابل پای بر زمین نهادند، و حیوانهایی که نوح (ع) در آن قرار داده بود بیرون آمده پراکنده شدند.
مردمانی که بعد از نوح پیامبر (ع) بر پهنه گیتی تا به امروز پدید آمده اند از سه فرزند او یعنی سام، حام و یافث می باشند.
قریش را از ماجرای نوح (ع) آگاهی نبود، و به وسیله اخبار غیبی که حضرت ختمی مرتبت (ص) از طریق وحی الهی دریافت داشته بود از آن واقعه مطلع گردیدند.
آنچه که گذشت چکیده اخبار نوح (ع) در تفسیر آیات، و برخی از اخباری بود که در منابع اسلامی آمده است؛ اینک به پاره ای دیگر از اخبار آن حضرت در منابع اسلامی می پردازیم.
داستان نوح (ع) در مصادر اسلامی
در تاریخ یعقوبی (با تلخیص) چنین می خوانیم: خداوند در روزگار اخنوخ جد نوح (ع) که همان ادریس باشد و پیش از آنکه وی را به آسمان بالا برد به نوح وحی کرده تا قومش را بیم دهد و از ارتکاب به گناهانی که مرتکب می شوند بازشان داشته از عذاب الهی بترساند. نوح فرمان برد و خود به عبادت خدای تعالی و فراخوانی قومش پرداخت.
سپس یعقوبی (و دیگر تاریخ نویسان) به شرح مفصل آنچه که ما مختصرا پیش از این در تفسیر آیاتی که گذشت آورده ایم پرداخته و می نویسد:
نوح پس از خروج از سفینه سیصد و شصت سال زندگی کرد و چون مرگش فرا رسید، فرزندان سه گانه اش (سام، حام و یافث) و فرزندان ایشان را فرا خواند و به ایشان وصیت کرد، و فرمان داد که به عبادت خدای متعال بپردازند.
آنگاه سام را گفت که چون از دنیا رفتم، بدون اینکه کسی آگاهی یابد، خودت وارد کشتی شو و جسد آدم را به مکان مقدس که در وسط زمین قرار دارد حمل کن و اضافه کرد: ای سام! چون تو به کمک پسرت «ملکیزدق» جسد آدم را برداشتید، خداوند فرشته ای از فرشتگان را همراهتان می کند تا راهنمایتان باشد و وسط زمین را به شما نشان دهد. در این مأموریت هیچکس نباید از کار تو آگاهی یابد؛ چه، این وصیت آدم است به پسرش، که هر کدام به دیگری وصیت کرده تا اکنون به تو رسیده است. پس چون به آن جایگاه که فرشته رهنمونتان می شود رسیدید، جسد آدم را در آنجا به خاک سپارید و «ملکیزدق» را دستور ده که در همانجا و برای همیشه درنگ کرده از آن جدا نشود و کاری جز عبادت و پرستش خدای تعالی انجام ندهد.
نوح چون زندگی را بدرود گفت: در همانجایی که در عراق درگذشته بود به خاک سپرده شد زیرا پیامبر خدا فرموده است: «و ما قبض نبی الا دفن حیث یقبض؛ هر پیامبر، در همانجا که از دنیا می رود به خاک سپرده می شود.»
بر این اساس، مدفن حضرت آدم نیز باید همان جایی باشد که آن حضرت از دنیا رفته است.
منـابـع
سیدمرتضی عسگری- عقاید اسلام در قرآن- صفحه 699-703
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها