تأثیر مجموعه و نظام کل بر جهان
فارسی 4212 نمایش |اشیا از نظر خوبی و بدی اگر تنها و منفرد و مستقل از اشیای دیگر در نظر گرفته شوند یک حکم دارند و اگر جزء یک نظام و به عنوان عضوی از اندام در نظر گرفته شوند حکم دیگری پیدا می کنند که احیانا ضد حکم اولی است. بدیهی است که همانطور که اشیاء منفرد واقعی اگر به صورت نظام فرض شوند، واقعی شان انفرادی است و وجود عضوی و اندامی و ارگانیک شان اعتباری است، اگر اشیایی که واقعا و تکوینا جزء و عضو یک نظامند، به صورت منفرد در نظر گرفته شوند، وجود واقعی شان وجود عضوی و اندامی و ارگانیک است و وجود انفرادی شان، وجود اعتباری.
اگر بطور منفرد از ما بپرسند که آیا خط راست بهتر است یا خط کج؟ ممکن است بگوییم خط راست بهتر از خط کج است. ولی اگر خط مورد سؤال، جزئی از یک مجموعه باشد، باید در قضاوت خود، توازن مجموعه را در نظر بگیریم. در یک مجموعه بطور مطلق نه خط مستقیم پسندیده است و نه خط منحنی، چنان که در چهره، خوب است "ابرو" منحنی باشد و بینی کشیده و مستقیم، خوب است دندان سفید باشد و مردمک چشم مشکی یا زاغ. درست گفته آنکه گفته است: "ابروی کج ار راست بدی کج بودی." در یک مجموعه، هر جزء، موقعیت خاصی دارد که بر حسب آن، کیفیت خاصی برازنده اوست: "از شیر حمله خوش بود و از غزال رم." در یک تابلوی نقاشی حتما باید سایه روشن های گوناگون و رنگ آمیزی های مختلف وجود داشته باشد. در اینجا یکرنگ بودن و یکسان بودن صحیح نیست. اگر بنا شود تمام صفحه تابلو یکجور و یکنواخت باشد دیگر تابلویی وجود نخواهد داشت.
وقتی که جهان را جمعا مورد نظر قرار دهیم ناچاریم بپذیریم که در نظام کل و در توازن عمومی، وجود پستی ها و بلندی ها، فرازها و نشیب ها، همواری ها و ناهمواری ها، تاریکی ها و روشنایی ها، رنج ها و لذت ها، موفقیت ها و ناکامی ها همه و همه لازم است.
جهان چون چشم و خط و خال و ابروست *** که هر چیزش بجای خویش نیکو است
اساسا اگر اختلاف و تفاوت وجود نداشته باشد، از کثرت و تنوع خبری نخواهد بود و موجودات گوناگون وجود نخواهد داشت، دیگر مجموعه و نظام مفهومی ندارد (نه مجموعه زیبا و نه مجموعه زشت). اگر بنا بود در جهان، تفاوت و اختلاف نباشد، لازم بود از یک ماده ساده و بسیطی همچون کربن مثلا، سراسر هستی تشکیل شده باشد. شکوه و زیبایی جهان در تنوع پهناور و اختلاف های رنگارنگ آن است. قرآن کریم، وجود اختلاف ها را از آیات و نشانه های قدرت حکیم و حاکم لایزال می شمرد، اختلاف الوان، اختلاف زبان ها، اختلاف شب و روز، اختلاف انسان ها و غیره.
این یک پندار خام است که گفته می شود اگر در جهان همه چیز یکسان بود، جهان بهتر بود. گمان می کنند که مقتضای عدل و حکمت این است که همه اشیا هم سطح باشند، و حال آنکه فقط در هم سطح بودن است که همه خوبی ها و زیبایی ها و همه جوش و خروش ها و همه تحرک ها و جنبش ها و نقل و انتقال ها و سیر و تکامل ها نابود می گردد.
اگر کوه و دره، هم سطح بودند دیگر نه کوهی وجود داشت و نه دره ای. اگر نشیب نبود فرازی هم نبود. اگر معاویه نمی بود، امام علی (ع) با آن همه شکوه و حسن وجود نمی داشت. در کارخانه عشق از کفر ناگزیر است. البته نباید تصور کرد که صانع حکیم برای آنکه نظام موجود نظام احسن بشود، موجوداتی که برای همه آنها علی السویه ممکن بوده است که زیبا یا زشت باشند، و او برای آنکه نظرش به کل و مجموع بوده است، یکی را که ممکن بود زیبا باشد زشت قرار داد و دیگری را که ممکن بود زشت باشد زیبا قرار داد و با قید قرعه و یا یک اراده گزاف مابانه هر یک از آنها را برای پست خود انتخاب کرد.
منـابـع
مرتضی مطهری- عدل الهی- صفحه 184-181
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها