تقسیمات جغرافیایی سرزمین عربستان
فارسی 5885 نمایش |سرزمین عربستان را گاه بر اساس عوارض جغرافیایی و گاه بر حسب شرایط اقلیمی تقسیم می کنند. بر اساس تقسیم بندی نخستین، آن را پنج قسمت کرده اند:
1. تهامه و آن سرزمینی است پست که از ساحل دریای سرخ از ینبع آغاز می شود و تا سرزمین نجران امتداد دارد. و آن را بخاطر گرمای سخت و نوزیدن باد بدین نام نامیده اند.
2. حجاز که در لغت به معنی مانع است. این سرزمین را حجاز نامیده اند چون در جهت شمالی یمن و شرق تهامه قرار دارد و این دو قسمت را از هم جدا می کند. حجاز از چند وادی ترکیب می شود و میان این وادی ها سلسله کوه هایی است که بلندی بعضی از آن ها از دو هزار متر بیشتر است.
3. نجد که از جنوب به یمن و از شمال به بادیه السماوه امتداد دارد. و به سبب بلندی زمین آن را نجد نامیده اند.
4. یمن که از نجد تا اقیانوس هند در جنوب و دریای سرخ در غرب گسترده است.
5. عروض که به معنای مانع است، شامل یمامه، عمان و بحرین است و بدان دلیل آن را عروض نامیده اند که میان یمن، نجد و عراق واقع شده است.
تقسیم بندی دیگری نیز معمول شده است که اساس آن، شرایط اقلیمی و بودن یا نبودن وضعی مساعد برای زندگی اجتماعی است که بر روی انسان های این منطقه اثر گذاشته است.
تنها جایی از این شبه جزیره که از نعمت آب برخوردار است و باران های منظم در آن می بارد ناحیه جنوبی است. پس می توان گفت آنچه زندگی را در این شبه جزیره مشخص می سازد وضع جغرافیایی آن است، و آنچه وضع جغرافیایی را مشخص می سازد بودن یا نبودن آب. کمی یا بسیاری آب، نوع زندگی انسان، جاندار و حتی گیاه را در هر دو منطقه شمالی و جنوب از یکدیگر جدا کرده است. در جنوب به دلیل فراوانی آب و ریزش باران های منظم، زمین های زیر کشت، کشاورزی پر رونق و جمعیت متراکم بوده است. جمعیت انبوه و متراکم نیاز به محل سکونت پایدار دارد و در نتیجه روستاها و شهرها به وجود آمده است. گرد آمدن مردم بسیار در شهر و روستاها موجب برخوردهایی می شود که انسان برای زندگی و ادامه حیات از آن ناگزیر است. این برخوردها سبب وضع مقررات و قوانین است هر چند ابتدایی و ساده باشد. قانون و تأسیس حکومت ملازم یکدیگرند. برای همین است که می بینیم در منطقه جنوب شبه جزیره، صدها سال پیش از میلاد مسیح دولت هایی به وجود آمده است و تمدنی را در آن جا پی افکنده اند. پیشه مردمان این منطقه کشاورزی، کسب و یا بارزگانی، جاندار آن اسب و رستنی آن کندر (ماده خوش بو) بود که در معبدهای مصر قدیم و اروپا مصرف می شد. می بینیم که هر سه نمونه، مظهر لطافت و رفاه نسبی است، در صورتی که داخل جزیره از آب بهر ه چندانی ندارد. بدین جهت مردم آن پیوسته در حال گردش از سویی به سویی هستند، طبیعی است که در چنین محیطی منزلگاه پایدار ساخته نشود، چه قرارگاه چنین انسان ها به حکم ضرورت، باید سبک و قابل انتقال باشد. برای نقل و انتقال باید از وسیله ای پر طاقت استفاده شود و آن جا که منزلگاه پایدار نباشد و مردم بصورت اجتماعی زندگی نکنند، از تمدن و حکومت که لازمه آن است، نشانی نیست. و باز طبیعی است در چنین شرایطی جانداران و گیاه های آن نیز متناسب با آن شرایط باشد، و مخصوصا نبودن آب. انسان آن بیانگردی است که «بدو» لقب گرفته و جاندار آن شتر است. چنان که شتر می تواند تا هفده روز بدون آب زندگی کند. و اگر شتر سواری در بیابان آبی بماند، می تواند شترش را بکشد و آب ذخیره شده در شکنبه او را بنوشد. در پیمودن راه های دراز سرعت شتر سه برابر اسب است و می تواند تا یکصد و هفتاد کیلوگرم بار را با خود ببرد. انسان آن سرزمین «بدو» است. بدو می تواند حیات خود را با چند خرما و گاه هسته خرما و یا اندک خوردنی ادامه دهد، برای همین است که گفته اند بدو انگل (طفیلی) شتر است و شتر کشتی صحرا. رستنی آن خرماست که در مقابل بی آبی سخت مقاوم است. در بیابان های آن خارهایی درشت می روید خوارک شتران است.
منـابـع
سیدجعفر شهیدی- تاریخ تحلیلی اسلام- صفحه 9-5
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها