وضع زبان در کشورهای فتح شده

فارسی 3213 نمایش |

سربازان عرب که از شبه جزیره عربستان روی به شرق و شمال نهادند، چنان که می دانیم زبانشان عربی بود. طبعا آنان که با فرماندهان این سپاه گفتگو می کنند، باید به عربی سخن گویند اما مردم با زبان خود با یکدیگر سخن می گفتند. بدین ترتیب زبان عربی در حوزه حکومت زبان رسمی و رایج گردید و در خلافت عبدالملک و حکومت حجاج، صالح بن عبدالرحمان دفتر محاسباتی را از پهلوی به عربی برگرداند. در شام نیز به همین طریق دفترها را از یونانی به عربی برگرداندند.
چون زبان رایج مردم سوریه، فلسطین و اردن، آرامی بود که با عربی پیوند داشت، این مردم غیر عرب که به اسلام در آمدند بزودی زبان عربی را پذیرفتند. اما در مصر این تغییر مدتی نزدیک به دو قرن طول کشید و گویا در قرن سوم هجری بود که زبان قبطی جای خود را به عربی داد. تا آن جا که می دانیم در این تغییر و تبدیل هیچ گونه فشاری از سوی مأموران بر مردم وارد نیامده است که حتما باید به عربی سخن گویند و یا به عربی بنویسند. ایرانیان که در منطقه در شهرهای بصره، کوفه و واسط گرد آمده بودند، زبان عربی را بخوبی فرا گرفتند و در دستگاه های حکومتی داخل شدند و بعضی دانشمندان این کشور در قواعد و دستور این زبان کتاب ها نوشتند. اما در سرزمین های جز عراق در هیچ منطقه زبان فارسی جای خود را به عربی نداد. خلاصه آن که پیش از آمدن اسلام در ایران، زبان و ادبیات فارسی مرحله های تکامل را پیموده و فرهنگی پخته و غنی فراهم آورده بود. هنگامی که زبان و ادبیات فارسی با زبان عربی برخورد کرد، به قدر احتیاج واژه های دینی را که بدان نیاز داشت وام گرفت و در مقابل به نسبت بیشتر واژه های اداری، سیاسی، فلسفی، ادبی را بدان زبان داد. دانشمندان و ادیبان ایرانی نه تنها در کمال بخشیدن دستور زبان عربی (صرف و نحو)، کوشش بسیار کردند، بلکه با ریختن مفهوم های علمی در قالب زبان عربی این زبان را تکامل بخشیدند. باز جای دیگر گفته ایم این تصوری دور از ارزش علمی است که بگوییم عرب ها مردم سرزمین های اشغالی را مجبور به پذیرفتن زبان عربی کردند. عرب هایی که از دو سوی جزیره پیام اسلام را به سرزمین های فتح شده بردند دو دسته بودند:
دسته ای که برای خدا کار می کردند و دسته ای که بنام دین و جهاد در راه خدا دنیا را می خواستند. دسته نخست، تنها آموزاندن قرآن و نماز و احکام اسلام را می خواست و دسته دوم گرفتن جبایت و خراج را. اینان از درک این نکته عاجز بودند که تحمیل زبان و فرهنگ نیز یکی از راه های سلطه است. آن کسی که دفترهای دولتی را از فارسی به عربی برگرداند ایرانی اصیلی بنام صالح بن عبدالرحمان بود. و آن حاکمی که روی در روی شاعر ستاینده ایرانیان، ایستاد و بدو گفت: جایزه تو همین است که اجازت داری زنده از این جا بیرون روی، ایرانی زاده ای از مردم طالقان بود. اما عالمان ایرانی که در قرن های نخستین اسلام کتاب های خود را به عربی نوشتند، نه بدان علت بود که کسی آنان را بدین کار ملزم می ساخت، بلکه چون تا پیش از سقوط بغداد، زبان عربی در سراسر حوزه اسلامی زبان علمی، سیاسی و دینی بود، دانشمندان این منطقه کتاب های خود را بدان زبان می نوشتند تا همه آشنایان به زبان عربی از آن بهره مند شوند؛ و آن جا که برای مردم خود کتاب می نوشتند، زبان فارسی را برمی گزیدند. نمونه این کار را در کتاب های علمی دوره ساسانی و غزنوی می بینیم.

منـابـع

سیدجعفر شهیدی- تاریخ تحلیلی اسلام- صفحه 243-245

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها