خلافت معتصم عباسی
فارسی 5020 نمایش |محمد ملقب به المعتصم بالله، کنیه او ابواسحاق، یکی از فرزندان هارون الرشید است. وی به سال 179 و یا 180 هـ ق از مادری به نام مارده متولد شد. در خلافت برادرش مأمون حکومت شام و مصر را عهده دار بود. و چون مأمون بیمار شد، او را به خلافت معین کرد.
پس از مرگ مأمون با وی بیعت کردند. در آغاز سپاهیان از او فرمان نمی بردند و خواستار خلافت عباس پسر مأمون بودند. لیکن عباس خود با عموی خویش بیعت کرد، سربازان نیز ناچار با او بیعت کردند.
وی هنگامی خلافت را عهده دار شد که سی و نه سال از عمرش گذشته بود. معتصم را مثمن نامیده اند چون هشتمین فرزند از اولاد عباس بن عبدالمطلب هشتمین خلیفه عباسی است هشت سال و هشت ماه خلافت کرد و در چهل و هشت سالگی درگذشت و از او هشت پسر و هشت دختر به جای ماند و در هشت غزوه شرکت کرد و هشت هزار درهم ارث گذاشت.
معتصم روش مأمون را در مسئله قرآن پیش گرفت ولی او از دانش کلام و دیگر دانش ها بهره چندانی نداشت و سختگیری وی در موضوع خلق قرآن تنها به خاطر اجرای وصیت برادرش بود. او کار را بر دانشمندان چندان دشوار ساخت که احمد بن حنبل را به زندان افکند و ناچار دیگران از ترس با او همداستان گشتند، اما طبیعی است که کینه وی را در دل بگیرند.
در عصر او یکی از فرزندان امام علی بن الحسین (ع) به نام محمد بن قاسم بن عمر بر او خروج کرد. ابن اثیر نویسد: «محمد در آغاز ملازم مسجد رسول (ص) بود مردی از خراسان به نام ابومحمد او را دید و سیرت او را پسندید و گفت تو سزاوارتر کس به امامتی و با او بیعت کرد و حاجیان خراسان را یک یک نزد او می برد و با او بیعت می کردند. چون پیروان بسیاری یافت به جوزجان رفت و درآن جا پنهان بود. ابومحمد وی را واداشت تا دعوت خود را آشکار کند. محمد در طالقان مردم را به «الرضا من آل محمد» خواند و جمع بسیاری بدو گرویدند و میان او و سپاهیان عبدالله بن طاهر در طالقان و نواحی آن جنگ ها درگرفت. پس از آن جا به نسا رفت. پدر یکی از پیروان او چون پسرش را با او دید از او سبب پرسید و او وی را از ماجرا خبر داد. آن مرد نزد حاکم نسا رفت و او را خبر داد و ده هزار درهم مژدگانی گرفت. حاکم نسا، محمد بن قاسم را بند کرد و نزد عبدالله بن طاهر فرستاد و عبدالله او را نزد معتصم روانه کرد و معتصم وی را در سامرا زندانی ساخت. در عید فطر سال 219 که مردم مشغول بودند، از زندان گریخت و کسی او را نیافت.»
منـابـع
سیدجعفر شهیدی- تاریخ تحلیلی اسلام- صفحه 315-317
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها