خداوند اولین مربی انسانها
فارسی 3733 نمایش |اولین معلم و مربی انسان ها، خداوند است. باید گفت: با نظر به مجموع دلایل عقلی و نقلی، به یک معنا، معلم حقیقی هر واقعیتی که برای انسان قابل درک و فراگیری او مؤثر باشد، خداست، زیرا اوست که همه نیروهای درک کننده و عوامل پدیده آورنده علم را در انسان ها به وجود می آورد.
به صورت کلی، قرار دهنده خلقت آدمیان با وضع و ساختمان خاص مغزی و هویت روانی و حواس درونی و برونی طبیعی که خود علت اصلی فراگیری معلومات است، خداوند -جلت عظمته- می باشد. برخلاف گفته کانت که معتقد است: «اسناد آغاز علم به خدا شوخ چشمی است، ولی این که پایان علم خداست، حق است.» علم به این معنا از خدا شروع می شود و به خدا پایان می یابد. آیا نباید کانت در این مسئله می اندیشید که چگونه احساس خلقت انسان ها با این حواس و مغز و روان که دارای انواعی بسیار متعدد از عوامل فراگیری، تجرید، تجسیم، اکتشاف، خلاقیت (سازندگی) هنری و غیر آن است، می تواند شوخ چشمی باشد؟
بنابراین، کانت باید می گفت کمترین انعکاس صورتی ناچیز، از ناچیزترین شیء گرفته تا علم به جمیع اجزاء و شکل ها و روابط هستی در دو جهان طبیعی و ماورای طبیعی، از خداست و پایان علم نیز وصول به فروغ الهی در عالم هستی است؛ مگر این که مقصود از «نسبت دادن آغاز علم به خدا شوخ چشمی است.» این معنا باشد که: «آغاز کننده علم هر کس باشد و در هر شرایطی قرار بگیرد، چنین احساس کند که این علم از خداست و یا معلوم من با فروغ خداوندی شروع می شود، یا معلوم من یکی از شئون خداوندی است.»
البته این معنا صحیح است. یعنی: چنین نیست که آغاز کننده هر علمی، با احساس های یادشده شروع نماید اما چنان که (پیش از این) گفته ایم، مراحل ابتدایی انعکاس صور و روابط اشیاء در ذهن را نمی توان علم نامید، بلکه این مقدمات علم است. علم از زمانی شروع می شود که آدمی با آگاهی به این که معلوم او جزئی از اجزاء متشکل در یک کل منظم و هدفدار و بامعناست، معلومی را دریابد.
گفتیم: نخستین معلم انسان ها، خداوند است. اکنون می گوییم: نخستین مربی نیز خداست. با نظر دقیق به این حقیقت که قرار دادن خلقت بشر به گونه ای که استعداد تحول از حالی کامل تر داشته باشد و از یک عرب بیابانی ابوذر غفاری ساخته شود و از سنایی شاعری معمولی و خودمحور- به حکیم سنایی غزنوی مبدل گردد، خود اثبات کننده این است که اولین مربی حقیقتی خداست.
از دیگر سو، خداوند متعال عقل و قلب را در درون اولاد آدم (ع)، نه تنها برای وصول آنان به آگاهی ها آفریده است، بلکه علاوه بر این که آن دو حقیقت بسیار شریف، کار موفق ساختن انسان را به تحصیل آگاهی و علم انجام می دهند، دو عامل درونی «گردیدن» نیز هستند. آیا عقل یک انسان آگاه رشد و کمال خود را از آن انسان مطالبه نمی کند؟! آیا این قلب انسان نیست که می گوید:
تو همی گویی مرا دل نیز هست *** دل فراز عرش باشد، نی به پست
برخیز، از خاک برخیز، تا از جان پاک آگاه شوی. از جان پاک آگاه شو، تا بدانی کیستی و از کجا آمده ای، برای چه آمده ای و به کجا می روی؟ تا مسیر حقیقی خود را که «إنا لله و إنا إلیه راجعون؛ ما از آن خدا هستيم و به سوى او باز میگرديم» (بقره/ 156) است، درک نموده، با حرکت در این مسیر، قانون «گردیدن» خود را دریابی.
از طرف دیگر خداوند سبحان با ارسال رسولان و انبیای عظام -همان گونه که آیات قرآن مجید در مواردی متعدد بیان می دارد- علاوه بر تعلیم، تزکیه و تربیت انسان ها را نیز انجام می دهد. آیا کافی نیست که خداوند متعال، در بیش از هزار مورد از آیات قرآن مجید، با کلمه مقدس «رب»، مربی بودن خود را به بندگانش گوشزد فرموده است؟! برای توضیح بیش تر در این مبحث، دیگر بار این قضیه را تفسیر می کنیم که: اولین و حقیقتی ترین معلم و مربی خداست.
مربی گری خداوند
آری، اولین معلم، خداست. علاوه بر دلایل ذکر شده، آیاتی از قرآن مجید، این موضوع را به وضوح کامل اثبات می کند، مانند:
1- «و علم آدم الأسماء کلها؛ و خدوند همه واقعیات را به آدم تعلیم فرمود» (بقره/ 31)
بنابر آن چه در بعضی از روایات آمده، و با نظر به ضمایر موجود در آیات مربوط که برای عقلاست («هم» و «هولاء»)، خداوند واقعیات را به وسیله اسماء مقدسه خمسه (محمد، علی، فاطمه، حسن، و حسین) -که کامل ترین واقعیات عالم مخلوقات هستند- به آدم (ع) تعلیم فرموده است.
2- «علم الإنسان ما لم یعلم؛ خداوند به انسان تعلیم کرد آن چه را که نمی دانست» (علق/ 5)
منـابـع
محمدتقی جعفری- ارکان تعلیم و تربیت- صفحه 125-128
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها