چیستی انسان از نظر مولوی
فارسی 6409 نمایش |راجع به اینکه انسان همان است که بیندیشد، مولوی می گوید:
ای برادر تو همه اندیشه ای *** مابقی تو استخوان و ریشه ای
گر بود اندیشه ات گل، گلشنی *** ور بود خاری تو هیمه گلخنی
اگر از مولوی بپرسیم: انسان چیست؟ می گوید: آن چیزی است که می اندیشد.
اگر بپرسی من چیستم؟ می گوید: تو بگو درباره چه می اندیشی تا بگویم چیستی. اگر درباره حقیقت می اندیشی تو حقیقتی، درباره خدا می اندیشی تو مثال خدا هستی، درباره علی می اندیشی، علی هستی، درباره آن کاری می اندیشی که کار یک سگ است تو سگ هستی. بگو چه می اندیشی تا بگویم چیستی.
شاعر می گوید:
گر در طلب گوهر کانی، کانی *** ور در پی جستجوی جانی، جانی
تو اگر در جستجوی یک گوهر، یک معدن زمینی و یک جماد هستی، جمادی و اگر جان می خواهی و به دنبال جان و معنی می گردی، جانی.
من فاش کنم حقیقت مطلب را *** هر چیز که در جستن آنی، آنی
هر چه را جستجو می کنی، تو همان هستی.
پس اگر از این شاعر بپرسیم: من چیستم؟
می گوید: بگو تو چه را جستجو می کنی تا من بگویم چیستی.
منـابـع
مرتضی مطهری- فلسفه اخلاق- صفحه 169-170
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها