مصادیق مختلف از عرش الهی

فارسی 3885 نمایش |

قسمتی از آیه 4 سوره مبارکه حدید این است:
«ثم استوی علی العرش» عرش کدام است؟ عرش معانی متعدد دارد (خود عرش به معنی تخت است) عرش؛ یعنی تدبیر امور. خدای عالم عرش ها دارد. یکی از تخت های سلطنتی الهی روی آب است، «.... و کان عرشه علی المآء ....» (هود/ 7)
یعنی قدرت و حکمتش را بر آب قرار داده است. آب به این روانی که هر گاه در باغچه می آید از اول شروع می کند تا آخر، تمام درخت ها را سیراب می کند. در این باغچه هزاران درخت است، از آن که میوه اش ترش است تا این که میوه اش شیرین است. آن وقت قدرت در آب چطور ظهور می کند، بلکه اساس حیات در آب است.
«....و جعلنا من المآء کل شیء حی» (انبیاء/ 30)
تا آب پای درخت ریخته نشود، درخت مرده است، آب که آمد همه را زنده می کند، چگونه قدرت نمایی در آب کرده است؟ آن هم با چه تدبیری؟ قدری آب که پای درخت رسید، مثلا به صد هزار برگ آب می رسد، بک برگ از قلم نمی افتد و آب را برخلاف مجرای طبیعی قرار داده. مجرای طبیعی هبوط و پایین آمدن است نه رفتن به بالا لکن بر خلاف جریان طبیعی. نمی دانم خدای عالم چه جاذبه ای به ریشه داده که آب را به بالا می برد، همان آب می رسد به این میوه ها، چطور تغییر وضع می دهد؟ آب می آید پای این درخت تا می رسد به میوه، چه قدرتی باید این ها را اداره بکند. چه استادی این دانه را مرتب می کند؟!
غرض سلطنت و عرش خداست. یک معنی آن این است که عرش خدا بر آب است، می خواهی سلطنت خدای را ببینی؟ آب را نگاه کن. عرش خدا بر آب است؛ یعنی تدبیرش بر خوراکی ها، حیوانات، نباتات، پرندگان، تمامش به وسیله آب است. این یکی از مراتب عرش الهی است.
دیگر از معانی عرش الهی که ذکر شده است، در روایت این طور است که تمام زمین و آسمان اول، یک حلقه است نسبت به آسمان دوم تا آخر، تا آسمان هفتم. آن وقت آسمان هفتم همه یک حلقه است نسبت به کرسی و کرسی هم یک حلقه است نسبت به عرش. حالا ببینید عظمت عرش چقدر است. بعضی از مفسرین چنین گفته اند که: «شاید این کهکشان ها باشد»
کهکشان بالای سرت را که نگاه می کنی، یک خط شیری مانندی که راه کعبه را گرفته، یعنی رو به قبله، این را می گویند کهکشان. در عالم وجود گویند: صدها هزار کهکشان است، آن وقت در هر کهکشانی (منظومه ما جزء کهکشان شیری یا مجره است) میلیون ها ستاره و در بعضی تا سی هزار میلیون کره است که نه تا از آنها این آفتاب، ماه، مریخ، زهره، زحل، مشتری و ..... است.
تا به حال دانشمندان از روی تحقیق و استدلال حدس زده اند. در این سی هزار میلیون، صد و پنجاه میلیونش آفتاب است؛ یعنی کره عظیمی است نور بخش که بعضی از آنها چندین برابر این آفتاب است، از حیث حرم و نور و اما از حیث وسعت، یکی از کهکشان ها در هر ثانیه ای شصت میلیون کیلومتر از منظومه ما دور می شود؛ یعنی وسعت و دامنه پیدا می کند. اجمالا به حسب روایات نسبت به "عرش" این طور تعبیر شده است: هشت رکن دارد از هر رکنی تا رکن دیگر سی هزار سال راه است. اصلا از حساب دور است، عرش چقدر است؟ خدا می داند، همین قدر بدانید که خدای عالم می فرماید:
«......ثم استوی علی العرش» یعنی «استوی علی العرش؛ حکمران در عرش» تدبیر کن در عرش با آن عظمت، خداست در تمام این کره ها، در تمام این آسمان ها، تدبیر و نظم قرار داده است. چه بسا در بسیاری از آنها حیات باشد، چنان که در برخی از روایات رسیده است و بشر روی کره خاک خبر ندارد. تو که نمی دانی، نباید منکر شوی، حتی تا جایی که چند سال است سر و صدا بلند است که در بعضی از این کره ها تمدن ها و اکتشافاتی است که هنوز ما که روی خاک هستیم، پی به آنها نبرده ایم و همین طور دارند تحقیق می کنند می گویند: «در فوق، موجوداتی هستند که آنها در تمدن و اختراع و پیشرفت، مقدم هستند بر بشری که روی کره خاک است.»

قلب مؤمن عرش خداوند
یکی دیگر از مصادیق عرش، کل عالم وجود، تمام کهکشان ها، تمام کره ها تمام جهان هستی، عرش خداست، یعنی محل سلطنت خداست. محل قدرت خداست، نه آب تنها که اول گفتیم آب یکی از آنها ست. از آن جمله دل مومن است: «قلب المؤمن، عرش الرحمن»
ای انسان! تو به کجا اوج گرفته ای و خودت هم نمی دانی؟ همین قدر بدان! این قلب تو اگر قلب سلیم شد، إن شاء الله غیر از خدا چیزی در او نباشد، از حب مال و جاه و مقام و ریاست و شهوات پاک بشود. همه اش خدا و آنچه خدایی است گردد. اگر دل سالم شد، می شود عرش الرحمن. بسیاری از دل ها طویله است نه عرش خدا؛ دلی که در آن پول و متاع است کجا می شود عرش الرحمن؟! اگر علاقه های دنیایی از دل بیرون رفت و بنده خدا شد، آن وقت دلش عرش خدا می شود.
نشانه قلب سلیم این است که اگر نقصی به دنیایت رسید، دلت تکان نخورد، ولی وای اگر به دینت رسید، دلت شکسته می شود، یعنی اگر خدای نکرده یک مرتبه خبر شدی که مغازه ات آتش گرفته است، دلت قوی بود، درست است. آدمی ناراحتی نفسانی پیدا می کند، اما در هر حال دل مؤمن قوی است، ولی اگر گناهی از تو سر زد سخت پژمرده و ناراحت و مضطرب می گردی، این است نشانه ایمان.

منـابـع

سید عبدالحسین دستغیب- معارفی از قرآن- صفحه 111-114

کلیــد واژه هــا

1 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

1 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها