نمونه ای از حکومتهای شیعی در تاریخ هند

فارسی 7712 نمایش |

فاضل محقق، آقای شیخ عزیزاله عطاردی خراسانی، شرحی درباره سیر اسلام در هند مرقوم داشته است. در این جا به چند سلسله از ملوک اسلامی شیعی هند، تا اودیان نیشابور اشاره می کنیم: سلاطین غور اصلا از غور هرات هستند و نسب آنان به شنسب نامی می رسد. این شنسب در زمان امیرالمؤمنین علی (ع) مسلمان شد، و فرمانداری ناحیه غور، از طرف آن حضرت به وی تفویض گردید. مورخین می نویسند، در زمان بنی امیه که امیرالمؤمنین را در منابر سب می کردند و حکام بنی امیه مردم را وادار به این عمل می نمودند، مردمان غور زیر بار این عمل نرفتند، و حکام غور و غرجستان نسبت به آن جناب اسائه ادب نکردند. اولین پادشاه مسلمان غوری که به هندوستان لشکر کشید و دهلی را فتح کرد و آنجا را پایتخت قرار داد، سلطان محمد سام غوری بود. از زمان این سلطان (آغاز قرن هفتم) دهلی پایتخت اسلامی شد، و تا هنگامی که انگلیس بر آن تسلط یافت پایتخت سلاطین مسلمانان بود. غوریان در هند مصدر خدمات مهمی شدند. محمد علی قطبشاه در همدان متولد شد و در عنفوان جوانی از ایران به هند رفت، و در دکن به ملازمت حاکم آن حدود در آمد. و چون دارای استعداد بود روز بروز بر عزت و مقام وی افزوده گشت، و پس از چندی ملقب به «قطب الملک» شد. او در سال 918 هجری رسما زمامدار منطقه ی دکن شد. قطب شاه از مریدان شیخ صفی الدین اردبیلی بود. هنگامی که شنید شاه اسماعیل مذهب شیعه را در ایران رواج داد، وی نیز در منطقه ی دکن، مذهب تشیع را رواج داد و مذهب رسمی اعلام کرد. میرمحمد مؤمن استرآبادی قطبشاهیان، در دکن، در تبلیغ دین اسلام و مذهب تشیع سعی و کوشش کردند. و در ایام سلطنت این طبقه جماعتی از ایران برای تبلیغات به ناحیه دکن رفتند. یکی از شخصیتهای بزرگ ایرانی که در این عصر به هند رفت میرمحمد مؤمن استرآبادی است. وی یکی از دانشمندان و رجال عالیقدر است. او در جمیع علوم متداول از معقول و منقول متبحر بود و اعلم علمای عصر خود به شمار می رفت. عادل شاهیان بیجاپور سر سلسله این خاندان، یوسف عادلشاه ایرانی است، که در ساوه بزرگ شده است. وی در آغاز از ایران به هندوستان رفت، و پس از ورود به هند، در خدمت حکام و سلاطین بیجاپور وارد شد، و بعد از مدتی سلطنت این ناحیه را در دست گرفت و به «یوسف عادلشاه ساوه ای» معروف بود. عادلشاهیان نیز مذهب تشیع داشتند و در ترویج و تبلیغ امور دینی بسیار کوشش کردند. و بسیاری از مناطق مرکز هندوستان که در دست بت پرستان بود در زمان علی عادلشاه به تصرف مسلمین در آمد. در اردوی عادلشاهیان پیوسته گروهی از علما و دانشمندان ایران و سادات نجف اشرف، کربلا معلی، و مدینه منوره شرکت داشتند و امور دینی را زیر نظر خود می گرفتند.
شاه طاهر دکنی، نظام شاهیان احمد نگر، سر سلسله این سلاطین، یک تن هند و به نام «تیما بهست» بود که در عصر سلطان احمدشاه بهمنی، به دست مسلمانان اسیر شد.
سلطان وی را بسیار باهوش و استعداد یافت، و به فرزند خود محمدشاه بخشید و همراه او به مکتب فرستاد. وی در اندک زمانی خط و سواد فارسی آموخت و ملقب به «ملک حسن بحری» گردید. سر انجام با تفصیلی که اینک جای ذکر آن نیست به سلطنت رسید. پس از استقرار بر اریکه سلطنت مذهب تشیع را پذیرفت، و در ترویج جعفری بسیار کوشش کرد. رجال درباری و حکومتی و شخصیتهای مذهبی مملکت نظامشاهیان نیز اکثر ایرانی بودند و امور سیاسی و مذهبی را اداره می کردند. شاه طاهر همدانی معروف به دکنی، در عصر این پادشاهان به هندوستان رهسپار شد. خدمات شاه طاهر در هند بسیار اهمیت دارد. علمای زیادی را در موضوعات مختلف اسلامی تربیت کرد و حوزه درس وی یکی از بزرگ ترین حوزه های علمی هندوستان بود. شاه طاهر بسیار محترم بود و خدمات وی ارزنده. لازم است که درباره این مرد مجاهد کتاب مستقلی نوشته شود.
ملوک نیشابوری اود، در زمان شاه سلطان حسین صفوی سید محمد نامی از علمای نیشابور، به هندوستان رفت و در دهلی اقامت گزید. فرزندان وی در مناصب دولتی درآمدند و کم کم اهمیت پیدا کردند. یکی از احفاد سید محمد به نام برهان الملک فرماندار صوبه اود شد. وی بعد از چندی در آنجا استقلال به هم رسانید و ارتباط خود را با دهلی قطع کرد. پس از وی فرزندانش در این ناحیه سلطنت می کردند. در زمان پادشاهان نیشابوری جماعت زیادی از نیشابور و مشهد مقدس و سایر شهرهای خراسان به هندوستان رفتند، و در شهر لکهنو که مرکز حکومت آنان بود ساکن شدند. سادات نقوی که نیشابوری هستند، در زمان پادشاهان اود به هند رفته اند. مرحوم میرحامد حسین نیشابوری، صاحب «عبقات الانوار» در تحت حمایت این خاندان حاکم شیعی فعالیت می کرد. بدینگونه مذهب تشیع و اعتقاد به وصایت منصوصه ی امام علی بن ابیطالب (ع) در قاره هند شناسانده شد، و پیرو یافت، و گسترش پذیرفت و همراه قرنها و سده ها راه سپرد. و خدا خود می داند که چه نفوس پاک و چه جانهای حق پرست و چه مردان بزرگ و مجاهدی به هم رسیدند، و چه سفرها کردند، و چه کوششهای مرارتبار نمودند، و چه عذاب ها و شکنجه ها دیدند، و چه خونها تقدیم داشتند، تا در میان عوامل و موانع گوناگون عقیده حق در آن سامانها نفوذ کرد، و نهال آن آبیاری شد، و نفس وحی الاهی در آن پهنه ها بگسترد.

منـابـع

میرحامد حسین- محمدرضا حکیمی- صفحه 106-101

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد