وصیت نامه حضرت علی (ع)
فارسی 3888 نمایش | چگونگی ضربت خوردن حضرت علی (ع) در نوشته تاریخ نویسان پیشین یکسان نیست. در حالی که طبری و ابن سعد و دیگران نوشته اند: "چون از سایبانی که به مسجد می رسد، بیرون شد، ابن ملجم او را ضربت زد،" یعقوبی که تاریخ او پیش از اینان نوشته شده گوید: "پسر ملجم از سوراخی که در دیوار مسجد بود، شمشیر بر سر او زد." اما نوشته ابن اعثم که هم عصر طبری است، با نوشته آنان مخالف است و با آنچه میان شیعیان مشهور است مطابق می باشد. وی چنین می نویسد: "پسر ملجم شمشیر خود را برداشت و به مسجد آمد و میان خفتگان افتاد. علی (ع) اذان گفت و داخل مسجد خفتگان را بیدار می کرد، سپس به محراب رفت و ایستاد و نماز را آغاز کرد، به رکوع، و سپس به سجده رفت چون سر از سجده نخست برداشت، ابن ملجم او را ضربت زد و ضربت او برجای ضربتی که عمرو پسر عبدود در جنگ خندق زده بود آمد. ابن ملجم گریخت و علی در محراب افتاد و مردم بانگ برآوردند امیر مؤمنان کشته شد." بلاذری به روایت خود از حسن بن بزیع آرد: "چون پسر ملجم او را ضربت زد و گفت "فزت و رب الکعبه" و آخرین سخن او این آیه بود. «و من یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شر ا یره؛ پس هر که هموزن ذره اى نیکى کند [نتیجه] آن را خواهد دید و هر که هموزن ذره اى بدى کند [نتیجه] آن را خواهد دید» (زلزلة/ 7-8)
روایتهای شیعی و برخی از روایتهای اهل سنت نیز با آنچه ابن اعثم نوشته مطابقت دارد.
امام را از مسجد به خانه بردند. دیری نگذشت که قاتل را دستگیر کرده و نزد او آوردند. بدو فرمود:
- "پسر ملجمی؟"
- "آری!"
- "حسن او را سیر کن و استوار ببند! اگر مردم او را نزد من بفرست تا در پیشگاه خدا با او خصمی کنم و اگر زنده ماندم یا می بخشم یا قصاص می کنم."
ابن سعد نوشته است فرمود:
- "بدو خوراک نیکو دهید و در جای نرمش بیارمانید." و هم او نوشته است روزی که علی مردم را برای بیعت می خواند ابن ملجم دو بار برای بیعت پیش آمد و علی او را راند سپس فرمود از پیغمبر شنیدم او ریش مرا از خون سرم رنگین خواهد کرد. امام در آخرین لحظه های زندگی فرزندان خود را خواست و به آنها چنین وصیت کرد:
"شما را سفارش می کنم به ترسیدن از خدا، و اینکه دنیا را مخواهید هر چند دنیا پی شما آید. و دریغ مخورید بر چیزی از آن که به دستتان نیاید و حق را بگویید، و برای پاداش (آن جهان) کار کنید و با ستمکار در پیکار باشید و ستمدیده را یار و شمار و همه فرزندانم و کسانم و آن را که نامه من بدو رسد سفارش میکنم به ترس از خدا و آراستن کارها و آشتی با یکدیگر، که من از جد شما (ص) شنیدم، میفرمود: آشتی دادن میان مردم بهتر است از نماز و روزه سالیان.
خدا را، خدا را درباره یتیمان، آنان را گاه گرسنه و گاه سیر مدارید و نزد خود ضایعشان مگذارید.
خدا را، خدا را همسایگان را بپایید که سفارش شده پیامبر شمایند، پیوسته درباره آنان سفارش می فرمود چندانکه گمان بردیم برای آنان ارثی معین خواهد نمود.
خدا را، خدا را، درباره قرآن، مبادا دیگری بر شما پیشی گیرد در رفتار به حکم آن.
خدا را، خدا را درباره نماز که ستون دین شماست.
خدا را خدا را در حق خانه پروردگارتان! آن را خالی مگذارید، چندانکه در این جهان ماندگارید که اگر (حرمت) آنرا نگاه ندارید به عذاب خدا گرفتارید.
خدا را خدا را، درباره جهاد در راه خدا به مالهاتان و به جانهاتان و زبانهاتان، بر شما باد به یکدیگر پیوستن و به هم بخشیدن. مبادا از هم روی بگردانید و پیوند هم را بگسلانید. امر به معروف و نهی از منکر را واگذارید تا بدترین شما حکمرانی شما را بر دست گیرند، آنگاه دعا کنید و از شما نپذیرند. پسران عبدالمطلب! نبینم در خون مسلمانان فرو رفته اید و دستها را بدان آلوده، و گویید امیر مؤمنان را کشته اند. بدانید جز کشنده من نباید کسی به خون کشته شود. بنگرید! اگر من از این ضربت او مردم، او را تنها یک ضربت بزنید و دست و پا و دیگر اندام او را مبرید که من از رسول خدا (ص) شنیدم می فرمود: "بپرهیزید از بریدن اندام مرده هر چند سگ دیوانه باشد."
اندک اندک آرزوی او تحقق می یافت و بدانچه می خواست نزدیک می شد. او از دیرباز، خواهان شهادت بود و می گفت:
"خدایا بهتر از اینان را نصیب من دار و بدتر از مرا بر اینان بگمار!"
علی (ع) به لقاء حق رسید و عدالت، نگاهبان امین و برپادارنده مجاهد خود را از دست داد، و بی یاور ماند.
منـابـع
سیدجعفر شهیدی- زندگانی امیرمؤمنان علی علیه السلام- صفحه 165-167
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها